عدم تحریف قرآن به حکم عقل و شرع

عدم تحریف قرآن به حکم عقل و شرع

 

عدم تحریف قرآن به حکم عقل و شرع

شکرالله جهان مهین[1]

چکیده

تحریف به معنای تغییر و تبدیل و دگرگون کردن چیزی است که به لفظی و معنوی تقسیم می شود . در مقاله حاضر تحریف لفظی مورد بحث قرار خواهد گرفت . 

تحریف لفظی اقسامی دارد که اهم آنها ، تحریف به زیادت و تحریف به نقصان است .

علامه طباطبایـی (ره) در تفسیر المیزان با استدلال و به اتکاء صفات قرآن به خصوص صفت « ذکر» بیان می کنند که هیچ گونه تحریفی از نظر زیادت یا نقصان در قرآن رخ نداده است .

این نوشتار با عنایت به آیه 9 سوره مبارکه حجر و آیه 42 سوره فصلت و با استشهادِ به روایات معتبر و نظر بزرگان به خصوص علامه طباطبایی تحریف لفظی را خواه به زیادت یا به نقصان ابطال کرده است . 

واژگان کلیدی: قرآن ، تحریف ، عدم تحریف ، صفت ذکر ، علامه طباطبائی.

***

 

   مقدمه

به حکـم عقـل و شـرع باور قطعی ما بر آن است که قرآن مجید معجزه جاودانی نبّی مکـرّمِ اسلام (صلی الله علیه واله وسلم ) است که به وعده و عنایت خدای منّان بدون کمترین تغییر و تحریفی در کاهش و یا افزایش آیات ، باقی مانده است هر چند افرادی مغرض یا به علت عدم دقت کافی در آیات و روایات و مدارک ، شبهه تحریف قرآن مجید را ناآگاهانه مطرح کرده اند.

تحریف چیست ؟ تحریف مصدر باب تفعیل از ریشه ثلاثی « حَرَف » و به معنای کج نمودن ، دگرگون ساختن ، تغییر دادن چیزی از وضع و حالت خودش می باشد مثلاً « تحریفُ الْقَلَمْ »‌یعنی سرقلم را تراشیدن و یا «تحریفُ الْکَلام» یعنی دگرگونی و تغییر در معنای کلام، به نحوی که امکان حمل آن بر دو و یا چند معنا داشته باشد اما فقط بر یک وجه آن حمل شود . ( راغب 1342 ، 112)

تحریف بر دو نوع است : معنوی و لفظی

تحریف معنوی یعنی تغییر و تبدیل معنای یک کلمه یا یک جمله به معنایی دیگر به طوری که خلاف مقصودِ آن کلمه و جمله را برساند ، و تحریف لفظی یعنی کم یا زیاد کردن الفاظ یا جملاتی بر متن.

ما به حکم ادله عقلی و نقلی معتقدیم که قرآن کریم از تحریف لفظی مصون مانده است.

 

عدم تحریف آیات قرآن

به استناد دلائل قرآنی و روائی و عقلی به حق باید پذیرفت که قرآن کتابی تحریف ناپذیر می باشد

الف: استدلال  قرآنی           

1. « اِنّا نَحْنُ نَزَّلنَا الذِّکْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ » (حجر: 15، آیة 9)

همانا ما قرآن را نازل کردیم و یقیناً ما حافظ آن خواهیم بود.

قریب 40 تفسیر درباره آیه شریفه دیده شد و مشاهده گشت که اغلب مفسرین اعم از شیعه یا سنی لفظ «ذکر» در آیة شریفه را قرآن می دانند و معمولاً در ذیل جمله « اِنّا لَهُ لَحافِظُون»  می گویند : یعنی خدای منّان وعده داده است که یقیناً و به طور حتم قرآن را از تحریف و تغییر و افزایش و نقصان حفظ می کند.

پرسش : چگونه خداوند قرآن را حفظ می کند؟

پاسخ: قرآن مجید از جانب خداوند منّان به عنوان معجزه جاوید بر پیامبر اکرم (صلی اله علیه وآله وسلم ) نازل شده و  اگر سخن بشر می بود نه معجزه و نه کلام خدا ، به یقین به مانند هر سخن دیگر در آن افزایش  و کاهش صورت    می گرفت ؛ که چنین نیست و حتی اگر بشر به خود جرأت دهد که در آیات قرآن کم و زیادی کند نظم و آهنگ و موسیقی قرآن به هم می خورد و تغییرات به وسیله عقلا و دانشمندان و صاحبان فن تشخیص داده می شود و رسوایی عامل آن آشکار می گردد.

استدلال عقلی علامه طباطبائی در تفسیر آیه

علامه طباطبـایی در تفسیر المیزان بر سیاق آیات زیاد تکیه دارد . از جمله در آیه ی مورد بحث می فرماید: سیاق صدر آیه حصر است و آن ناظر به سخنان مشرکین می باشد که می گفتند : محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) دیوانه است و قرآن هذیان هایی می باشد که از زبان محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم) خارج  می گردد و نیز ناظر بر پیشنهاد نابخردانه کفار است که درخواست داشتند تا فرشتگان از آسمان فرود آیند و تصدیق آن حضرت کنند ؛ علامه در اینجا متذکر است : خدای تعالی به پیامبرش یادآوری می کند که قرآن « ذکر » است و سخن تو نیست تا دیگران بخواهند به هر نحوی که باشد در صدد بطلان آن برآیند و آنگاه تو مجبور شوی که برای حفظ و نگهداری آن در مقابل آنان   قد علم نمایی و همچنین قرآن سخنان فرشتگان هم نمی باشد تا در حفظ آن نیازمند به آمدن و تصدیق آنان باشی. قرآن سخن ما است که تدریجاً نازل می کنیم و با قدرت لایزال خویش و با صفت ذکر بودنش از آن محافظت می‌نمائیم . (طباطبائی 1427، ج12، 82)

اوصافی از قرآن و جامع ترین آن

خدای تعالی در قرآن مجید او صافی را برای قرآن بر می شمرد مانند :

§         نور : (مائده : 5، آیة 5)

§         فرقان : (اسراء : 17، آیه 82)

§         شفاء :  ( نحل : 16 آیة 82)

§         تبیان :. ( همان ،‌89)

§        ذکر : (قلم :68 ، آیة50) 

§        و ...

به نظر علامه طباطبایی جامع ترین صفتی که قرآن برای خود قائل است صفت « ذکر» یا یادآوری است.

 قرآن ذکری است جاوید و مصون از هر نوع زیادت و نقصان و یا تحریفِ دیگری که بتواند بر ذکر بودن یا در بیان حقایقِ معارفش اثری بگذارد و یا آن را باطل نماید و همانگونه که خدای تعالی ذات ابدی است ذکر بودن قرآن و مصونیتش از تحریف نیز جاوید و همیشگی خواهد بود . (همو)

قرآن کریم همیشه در دلالت به سوی خدای متعال، زنده و دربارة اسماء حسنای باریتعالی و صفات علیای او  سخن  می گوید : و نیز از نعمت الهی در انجام و ایجاد امور ، از اوصاف فرشتگان ، از کتب آسمانی و رسولان ، از شرایع و احکام ، از پایان امر خلقت و معاد ، از سعادت و شقاوت ، از بهشت و جهنم که همگی ذکر و یاد خدایند    حرف ها دارد . بنابراین هیچ صفتی و اسمی در بیان آثار و شئون قرآن به اندازه ذکر دلالت نخواهد داشت. به همین جهت آیاتی که بیانگر حفظ قرآن از زوال و تحریفند ،  صفت ذکر را مطرح کرده اند. (همو،86)  

او اضافه می کند که خدای متعال قرآن را بر آخرین رسولش خاتم انبیاء ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نازل فرمود و آن را با اوصافی متعدد از قبیل : نور ، تبیان ، فرقان ، هدایتگری و ... معرفی کرد ؛ حال اگر بنا باشد که با داشتن قدرت آن را حفظ ننماید و کلام او و یا صفات کلامش دچار دگرگونی گردد ، نباید آن صفات در قرآن موجود باشد . ولی می بینیم که آن صفات ، به بهترین و تمام ترین و شایسته ترین وجه در قرآن عصر ما موجود می باشد ، این می رساند که قرآن از تحریفی که حتی یکی از صفات آن از بین رفته باشد محفوظ و مصون مانده است.

پس قرآنی که در اختیار ما است عیناً همان قرآنی است که به رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم) نازل گشته است. (همو، 87)

شبهه و پاسخ 

از سوی معتقدین به تحریف شبهاتی بر آیه ی شریفه ی « إنّا نَحْنُ نَزَّلنَا الذِّکر » (حجر:15، آیة 9)  وارد شده که مهمترین آن این است که  می گویند منظور از کلمه ذکر در آیه شریفه شخص پیامبر اکرم (صلی اله علیه وآله وسلم) می باشد نه کتاب قرآن و ضمیر « له » در آیه را به پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم ) بر می گردانند.

علامه طباطبائی پاسخ می دهد که این گفتار از سخنان واهی است که ابداً با سیاق آیه سازش ندارد . زیرا مشرکینی که حضرت را استهزاء می کردند به خاطر قرآن بود نه به خاطر شخص پیامبر. (همو، 86)

و باز باید افزود که : اگر منظور از کلمه ذکر آن حضرت می بود می بایست در آیه مذکور به مانند آیات دیگر که درباره پیامبر آمده است ؛ لفظ « ارسال » و مانند آن به کار می رفت نه لفظ تنزیل که در چندین جای قرآن برای معرفی قرآن بکار رفته است . ( خوئی 1401، 27)

 

آیه دوم

اِنّ الّذِینَ ‌کَفَرُوا بالذِّکْرِلَمّا جاءَهُم وَ‌اِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ لایَأتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنَ یَدَیْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزیِلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ (فصلت: 41، آیة 41و42)

کسانی که به این ذکر(قرآن) هنگامی که به سراغ آنها آمد کافر شدند (بر ما پوشیده نخواهند ماند) و این کتابی است قطعاً شکست ناپذیر. هیچ گونه باطلی ، نه از پیش رو و نه از پشت سر ، به سراغ آن نمی‌آید ، چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته‌ی ستایش نازل شده است.

 الفاظ آیه

- ذکر : گاهی ذکر گفته می شود و مراد از آن حالتی است که برای انسان حاصل می شود و باعث می گردد تا معرفتی را که به دست آورده حفظ نماید ذکر از نظر معنا مانند حفظ است با این تفاوت که حفظ به اعتبار به دست آوردن و ذکر به اعتبار حضور و یادآوری مطلبی است که در ذهن می باشد. (راغب اصفهانی ، 1426 ، 181 )

ولی ذکر در آیه شریفه یعنی قرآن ( طریحی 1386 ، ج3 ، 310)

اطلاق «ذکر» بر «قرآن» به خاطر این است که قبل از هر چیز انسان را متذکر و بیدار می سازد و حقایقی را که انسان اجمالاً با فطرت خدادادی در یافته با وضوح و تفصیل شرح  می دهد. ( مکارم شیرازی 1421، ج 12، 202)

- کِتاب : کتاب در اصل مصدر است مانند قِتال و گاهی در معنای اسم مفعول آن یعنی مکتوب به کار می رود. (طریحی1386، ج2 ، 153) و باز کتاب در اصل برای هر صحیفه با آنچه در آن نوشته شده باشد بکار می رود       (راغب ‌1426 ،440) و نامیدن قرآن به کتاب از آن جهت است که این کلام الهی امر مضبوط و محکمی است که از هر نقص و تحریف مصون و محفوظ است . (جوادی آملی ، 1381،334)

- عزیز : عزیز از اسماء حسنای باریتعالی است که معادلی برای او نیست و او همیشه غالب است و هیچگاه مغلوب نخواهد شد (طریحی1386 ، ج4 ، 26)  

و به قول راغب آیه « اِنّهُ لَکِتابٌ عزیزٌ » (فصلت : 41 ، آیة 41) یعنی قرآن مجید دارای حقایق بسیار دشوار است و همانند آن موجود نیست (راغب 1426، 345)

- باطل : باطل نقیض حق است و آن چیزی است که در مقام فحص ثبات و پایداری ندارد . و در مورد اقوال و افعال به کار برده می شود (راغب 1426 ، 48)

و جملة « لا یأتیه الباطل » (فصلت :41 ، آیة 42) به وضوح می رساند که باطل از هیچ طریقی در قرآن مجید راه پیدا نمی کند .(طریحی1386 ، ج5 ، 322)

 و باز می خوانیم که باطل به معنای تباه شونده و تباه کننده است و به هر چیزی که خود به تباهی می انجامد یا امر دیگری را به تباهی می کشاند اطلاق می شود ، از این رو چیزهای فاسد شونده و مطلوب نادرست و امور بی ثبات را باطل می نامند. ( مصباح یزدی ‌1389 ، 330) که این امر از ساحت مقدس قرآن به دور است.

علامه طباطبایی می نویسد: و مراد از کلمه « ‌ذکر » در آیه شریفه قرآن مجید است، زیرا قرآن چنان که گفته شد در بردارنده ذکر خداست و مقید شدن آیه به جمله «لَمّا جاءَهُم» دلالت دارد بر این که مقصود از جمله «اَلذّیِنَ کَفَرُوا»‌ مشرکین عربند که معاصر نزول قرآن بودند چه از قریشیان و چه از غیر قریشیان. فرضِ آمدنِ باطل به سوی قرآن به این معنا است که باطل در آن راه پیدا کند یا بعضی از اجزاء آن از بین برود و باطل شود به طوری که بعضی ازحقایق و معارف حقه آن غیر حقّه شود یا بعضی از احکام و شرایع و توابع آن احکام از معارف اخلاقیه لغو گردد به طوری که دیگر قابل عمل نشود . چنین چیزی محال است. و به دنبال « لا یَاتِیهِ الْبَاطِلُ » اضافه می کند، به هر حال مضمون آیه این است که تناقضی در بیانات قرآن نیست و در خبرهای قرآن کذب و دروغی وجود ندارد و در معارف و حکمت و شرایع و احکام آن هیچ باطلی راه ندارد ، نه چیزی می تواند با قرآن معارضه کند و نه آن را دستخوش دگرگونی قرار دهد ، و امکان ندارد چیزی که از قرآن نیست در قرآن راه یابد و یا در آیاتش تحریفی رخ دهد ، تحریفی که مخل به معنا باشد و یا کم و زیادی در آيات آن پدید آید. بنابراین آیه شریفه همان را می گوید که آیه شریفه «‌اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ» (حجر:165 ، آیه9) درصدد بیانش می باشد . ( طباطبایی 1427 ، ج14 ،323)

و نیز آیه شریفه به خوبی دلالت دارد بر این که قرآن در تمام اعصار و قرون از تمام اقسام باطل ها که تحریف از روشن ترین و بارزترین اقسام باطل است منزه و مبرا است و دلیل آن این که همین آیه، قرآن را با عزت و غلبه و پیروزی وصف کرده است و مقتضای عزت هر چیز به این است که از تغییر و ضایع شدن و از بین رفتن آن حفظ شود . (خوئی 1401 ، 210)

و بدانیم که به عقیده همه مفسرین پیام و نتیجه کلی این آیه، همان پیام و نتیجه آیه حفظ (حجر:15 ، آیه 9) است.  حتی به عقیده برخی دلالت این آیه بر عدم تحریف قرآن از آیه مزبور هم صریح تر است. (معرفت1410،32)

سوال: اگر گفته شود دو آیه گذشته ( حجر:15 ، آیه 9 و فصلت :41 ، آیه 41و42) خود تحریف شده می باشند و نمی توان و نباید به آن دو  بر عدم تحریف قرآن استدلال نمود چه پاسخی داده می شود؟

جواب: بنا به گفته قائلین به تحریف نه تنها درباره این دو آیه که درباره تک تک آیات همین فرض امکان دارد که در این صورت تمام قرآن مشمول فرض تحریف می شود و این همان ادعای طرفداران تحریف می باشد که گفتار مستدل گذشته و نیز دلائل معتبر آینده مدعای آنان را بی اعتبار می کند.

و باید افزود که این شبهه و ایراد متوجه کسانی است که اهل بیت پیامبر اکرم ( صلی الله علیه وآله وسلم) را از مقام خلافت معزول و برکنار ساخته اند و بر گفتار و کردار آنان اعتماد نمی کنند این گونه افراد پاسخ صحیح و قانع کننده ای در برابر این شبهه ندارند ، اما کسانی که اهل بیت عصمت و طهارت را حجّت خدا و طرفداران قرآن در وجوب عمل به گفتارشان می دانند از این شبهه مصون هستند؛ زیرا به عقیده آنان استدلال اهل بیت ( علیهم السّلام ) به قرآن موجود و تایید اصحابشان در استدلال به آن، دلیل بر عدم تغییر آن است؛ هر چند برخی قائل به تحریف آن شده باشند. (خوئی 1401ق ، 209)

 

ب: استدلال عقلی

    آیا چنین کتابی که خداوند، حفظ آن را بر عهده گرفته ، کسی می تواند دست تحریف به سوی آن دراز کند؟!

از سوی دیگر قرآن کتاب متروک و فراموش شده ای نبود که کسی بتواند چیزی از آن بکاهد یا چیزی بر آن بیفزاید.

کاتبان قرآن ( کُتّاب وحی ) که تعداد آنها را از 14 نفر تا حدود 400 نفر نوشته اند، به محض این که آیه ای نازل می شد ، ثبت و ضبط می کردند.

صدها حافظ قرآن در عصر پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم) بودند که به محض نزول آیات آن را حفظ می کردند.

قرائت قرآن در آن زمان مهمترین عبادت آنها محسوب می شد و شب و روز تلاوت و قرائت می شد. اضافه بر این قرآن قانون اساسی اسلام و آیین زندگی مسلمین بود و در تمام زندگی آنها حضور داشت.

عقل و خرد می گوید چنین کتابی ممکن نیست مورد تحریف و کم و زیاد واقع شود. (مکارم شیرازی،1391، 25)

ج: استدلال روایی

1- حدیث متواتر ثقلین

پیامبر گرامی اسلام فرمود : اِنّیِ تارِکٌ (مُخْلِفٌ) فِیکُمُ الثَّقَلیَنِ کِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتی اَهْلِ بَیْتی لَنْ تَضِلّوُا ما تَمَسَّکْتُمْ بِهِما وَ اِنَّهُمْا لَنْ یَفْتَرَقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوْض ( کلینی 1392 ، باب 123)

من در بین شما دو چیز گرانقدر باقی می گذارم، کتاب خدا (قرآن) و عترتم اهل بیتم تا زمانی که به این دو تمسک کنید، هرگز گمراه نخواهید شد و این دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض (کوثر) به من ملحق شوند.

حدیث ثقلین از احادیث متواتر بین شیعه و سنی[1] می باشد از این حدیث نکات بسیار ارزشمندی به دست        می آید :

1- عصاره نبوت و میراث رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم ) همان ثقلین یعنی قرآن و عترت است.

2- عمل و تمسک به آن دو لازم و ضروری است چون مصون ازخطاء و اشتباه و به اصطلاح معصوم می باشند.

3- قرآن و عترت از یکدیگر جداشدنی نیستند و تمسک به یکی و کنارگذاشتن دیگری هدایت و رستگاری واقعی را در پی نخواهد داشت.

4- چون مسلمین مأمور و موظف به تمسک به قرآن مجید تا روز قیامت شده اند دلیل بر آن است که قرآن از هر گونه تحریفی مصون می باشد و الّا تمسّک حقیقی و واقعی تحقق نمی یابد و امر به تمسک معنا پیدا نمی کند.

5- چون اهل بیت عصمت ( علیهم السّلام ) عِدلِ قرآنند و از طرف دیگر قرآن نیازمند به تفسیر است معلوم می شود که مفسران واقعی قرآن همان عترت پاک پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم )  می باشند. (جهان مهین 1386 ، 22)

استدلال به حدیث ثقلین بر عدم تحریف قرآن از این جهت می باشد که فرض تحریف قرآن مستلزم آن خواهد بود که تمسک به قرآن بر مسلمانان واجب نباشد زیرا در صورت تحریف به «‌نقص » قسمتی از قرآن از بین رفته است و در صورت تحریف به « زیادت » کلامی غیر از کلام خدا در قرآن وجود دارد که در هر دو صورت قرآن مجید از حجیّت و مدرکیّت ساقط می شود . ( خوئی 1384، 211) و حال آنکه قرآن در همه امور و از هر نظر پیش همه مسلمین حجیّت دارد بنابراین فرض تحریف قرآن فرضی ناصواب و باطل است .

سوال : چرا به قرآن محرّف نباید تمسک جست؟ اگر کسی بگوید چه اشکالی دارد که تحریف به نقص را بپذیریم و به آیات موجود تمسک جویم ؟

جواب : تمسک به قرآنی که مقداری از آیات آن به تحریف حذف شده باشد، تمسک تام و کامل به قرآن نیست و در نتیجه سعادت واقعی و همه جانبه را تضمین نمی کند و در اینصورت هدفِ ارسال رسل و انزال کتب تحقق نمی یابد که این امر پذیرفتنی نخواهد بود.

به عبارت دیگر نتیجه تمسک به قرآنی که تحریف شده همان خواهد شد که به قسمتی از کتاب ایمان آورده شود و به قسمت دیگر اعتنائی نگردد و به فرموده قرآن پاداش کسانی که چنین کنند چیزی جز خواری در دنیا و عذاب شدید آخرت نخواهد بود (نگاه به سوره بقره ، 2 ، آیه 85 و سوره نساء ، 4 ،آیه 150 و 151)

2- محوریت قرآن در تشخیص صحت روایات

از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم ) و ائمه اطهار (علیهم السلام) روایات متعددی در اختیار داریم که ما را مأمور و موظف می کنند تا سخنان آنان را بر قرآن مجید عرضه کنیم و از این راه صحت و سقم روایات را از نظر صدور در یابیم.

امام صادق (علیه السّلام  ) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم ) نقل می کند :

برای هر حقّی حقیقت و نمودار درستی است و برای هر صوابی نوری است ؛ هر آنچه موافق کتاب خدا است بدان عمل کنید و هر آنچه مخالف آن است رهایش کنید . ( کلینی 1392 ، ج1 ، باب 23)

و باز آن حضرت نقل فرموده : هر آنچه از قول من به شما رسید و موافق قرآن است من گفته ام و آنچه به شما برسد و مخالف قرآن باشد من نگفته ام . ( همان )

ایوب بن حرّ گوید : شنیدم که امام صادق (علیه السّلام ) می فرمود :

هر چیزی باید به قرآن و سنت برگردانده شود ، هر حدیثی که موافق قرآن نیست باطل و تقلبی است. (همان)

به قول علامّه طباطبایی آنچه از روایات یاد شده و مشابه آنها استنباط می شود این است که ، کتاب مقدس قرآن هرگز دستخوشِ تحریف نشده و شایسته است که شایستگی دارد . محل ارجاع روایات برای سنجش و تعیین صحت و سقم آنها باشد چون به حکم عقل و شرع مقیاس در تشخیص حق و باطل باید قطعی باشد نه غیر قطعی و مشکوک ؛ و از طرف دیگر اگر فرضِ تحریف در قرآن کریم تصور شود نه تنها معنایی صحیح برای این گونه روایات قابل تصور نیست که متقابلاً  معیار بودن و فرقان بودن قرآن در تشخیص روایات نادیده گرفته شده است که این خود خطایی بزرگ و گناهی نابخشودنی است. ( طباطبایی 1427 ، ج12، 87 )

3- شواهدی دیگر

3-1- از امیرالمؤمنین و سایر ائمه معصومین ( علیهم السلام) روایت شده که قرآن موجود که در دست مردم است همان قرآنی است که از ناحیه خدا بر نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شده و از همین باب است که به شیعیان خود فرموده اند:

« اِقْرَءُوا کَما قَرَءَ الناسُ »  قرآن را همانطور که مردم می خوانند بخوانید . (همو)

ممکن است برخی از معتقدین به تحریف بگویند که فرامین ائمه ( علیهم السّلام ) به مردم  در خواندن قرآن به مانند مردم از باب مماشات بوده است که جواب داده می شود که با وجود آن همه ادّله قطعی و روایات معتبر در عدم تحریف دیگر جائی برای فرض مماشات باقی نمی ماند و در حقیقت این نوعی فرض اجتهادی باطل در مقابل نصّ می باشد.

3-2- امامان معصوم ( علیهم السلام) به ما آموزش داده اند که در دو رکعت اول از نمازهای واجب بعد از سوره حمد یک سوره کامل بخوانیم . روشن است که این از احکامی است که در اصل شریعت اسلام و از روزی که نماز تشریع شده وجود داشته است و بر اساس تقیه نبوده زیرا در آن وقت تقیه ای وجود نداشته است و این خود دلیلی بر عدم تحریف قرآن می باشد. ( خوئی 1401 ، 214)

3-3- روایاتی که بیانگر سیره ی عملی ائمه (علیهم السلام) در استفاده از قرآن است که دلیلی قاطع بر عدم تحریف قرآن می باشد . مانند وقتی که معصومین ( سلام الله علیهم اجمعین ) در مقام استدلال و جدال ، به همین قرآن تمسّک می کردند و هیچ کس نمی گفت که شاید این آیه کریمه که با آن استدلال می کنید دست خورده باشد یا آیاتی حذف شده باشد که در معنای این آیه دخالت داشته باشد . ( جوادی آملی 1381 ، 348)

3-4- روایات فراوانی که با صراحت یا با ملازمه قطعی بر تحریف ناپذیری قرآن در زمان امامان (علیهم السلام ) دلالت دارد و ظاهر آنها سلامت قرآن در طول تاریخ است مانند روایتی که از امام صادق (علیه السّلام  ) درباره قرآن سوال می شود و حضرت در پاسخ می فرماید : « قرآن سخن خدا ، کتاب خدا، وحی الهی و نازل شده از سوی اوست و آن کتاب نفوذ ناپذیری است که باطل به هیچ وجه به آن رو نمی آورد. »  ( مصباح یزدی 1389 ، 314)

3-5- اینکه علی ( علیه السّلام  ) در زمان حکومت ظاهری خود هیچ گونه اقدامی درباره قرآنی که در بین مسلمین رواج داشت نفرمود و حتی قرآنی که خود براساس نزول جمع آوری کرده بود و مورد قبول عامه قرار نگرفته بود به جای قرآن متداول معرفی نکرد زیرا قرآن آن جناب فقط از نظر ترتیب سوره ها و یا آیه های یک سوره که به تدریج نازل شده بودند با قرآن سایرین اختلاف داشت آن هم اختلافی که با هیچ یک از حقایق دینی برخورد نداشته است .              (طباطبایی 1427 ، ج12، 92)

 اگر کسی مدعی شود که تحریف، بعداً واقع شده، چه پاسخی می دهید:

اگر فرض شود که تحریف، بعد از زمان علی (علیه السّلام  ) رخ داده است، فرضی مضحک و بی اساس است چرا که عمده ترین دلیل مدعیان به تحریف ، مربوط به وقت جمع آوری وتدوین قرآن یعنی زمان خلیفه اول و سوم می‌باشد نه بعد از آن که عنقریب درباره آن بحث خواهد شد. (خوئی 1401 ، 219)

 

مماشات علی (علیه السّلام  )

سوال : می گویند عدم اعتراض علی (علیه السّلام  ) به قرآن محرّف در زمان خلافت نوعی مماشات آن حضرت بوده است همچنان که نسبت به ابقاء شریح قاضی در مسند قضاوت و پذیرفتن حکمیت مماشات فرمود .

جواب : ابقاء شریح و قبول حکمیّت تحمیلی بر حضرت بود نه مماشات ، هر چند مشکلاتی هم به بار آورد اما به اصل و اساس دین لطمه ای وارد نمی ساخت . بر خلاف پذیرش قرآن تحریف شده که اگر می پذیرفت و مماشات می کرد ارکان و اساس اسلام را متزلزل می ساخت و این امر چیزی نبود که علی (علیه السّلام  ) در برابر آن سکوت کند و مماشات نماید .

د: شواهد تاریخی

1- حفظ قرآن

به گواهی تاریخ از همان ابتدای بعثت که آیاتی بر پیامبر اکرم ( صلی اله علیه وآله وسلم ) نازل  می شد به دستور آن حضرت مسلمین موظف بودند تا آیات نازل شده را فراگیرند و عمل کنند و بسیاری از صحابه حتی آنان که سواد نوشتن و خواندن را نمی داشتند آیات را پس از فراگیری از پیامبر( صلی اله علیه وآله وسلم ) به حافظه خود می سپردند و برای اطمینان از صحت حفظ، محفوظات خود را بر حضرت عرضه داشته و احیاناً اشتباهات خود را تصحیح می کردند که می خوانیم: «‌ وقتی صحابه آیه ای از پیامبر ( صلی اله علیه وآله وسلم ) فرا  می گرفتند یا سوره ای را از او تلقی می نمودند مکرر در خدمتش آمد و شد نموده و در حضورش می خواندند تا این که در حافظه خود به درستی بسپارند و پس از عرض آن به پیغمبر ( صلی اله علیه وآله وسلم ) از حضرت می پرسیدند ‌آیا به طوری که نازل شده حفظ کرده ام یا نه ؟ و پیغمبر ( صلی اله علیه وآله وسلم ) ایشان را بر آن تثبیت می نمود» (زنجانی بی تا، 46).

و همین امر یعنی حفظ و نگهداری قرآن به نحو صحیح در حافظه مسلمین صدر اسلام را باید یکی از مهمترین و مطمئن ترین عامل صیانت قرآن از تحریف دانست .

2- کتابت قرآن

در عصر بعثت مسلمانانی اندک از نعمت خواندن و نوشتن بهره مند بودند؛ به امر رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم ) ، اینان کتابت قرآن را برعهده گرفتند ، این افراد که به کُتّابِ وحی شهرت دارند در ابتدای کار تعدادشان انگشت شمار بود ولی به تدریج بر تعداد آنان افزوده می شد به طوری که در پایانِ عمرِ حضرت، نفرات نویسندگان وحی از چهل نفر تجاوز کرد. ( حجتی 1360،202) و چون در عصر خلیفه اول و بعد در زمان خلیفه سوم تصمیم به جمع آوری آیات قرآن در یک مُصحف شد یکی از مآخذ اصلی تدوین قرآن همین نوشته های کتّاب وحی بود که در پذیرش آن ها دقت   کافی مبذول می شد تا در آن ها نقصان و زیادتی رخ ندهد . و چون قرآن موجود انطباق کامل با قرآن مدون عصر خلفا دارد نتیجه می شود که قرآن موجود نیز مصون از هر نوع تغییر و تحریفی مانده است. و گفتنی است که پس از رحلت پیامبر اکرم ( صلی الله علیه وآله وسلم ) اهتمام مسلمین به حفظ و حراست قرآن تا حدی بوده که « جمع آوری قرآن در یک مصحف جلو چشم همه انجام می گرفت و لذا همگان مصحفی را که آماده نموده و در دسترسشان گذاشتند پذیرفته و نسخه هائی از آن برداشتند و ردّ و اعتراضی نکردند. و حتی در جمع عثمانی (جمع دوم) می خواستند آیه کریمه ی                   «وَ الَّذِینَ‌یَکْنِزوُنَ‌الذَّهَبَ وَ الْفِضَّه» (توبه :9 ، آیه 33) را در مصحف بدون واو ثبت کنند مانع شدند و ابی بن کعب صحابی در مقام تهدید سوگند یاد کرد که اگر «واو » را اسقاط کنند شمشیر کشیده با ایشان خواهد جنگید از آنرو «‌واو» ‌را ثبت کردند . » ( طباطبایی1350 ، 115)

روزی خلیفه دوم جمله «‌وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهم بِاِحْسانٍ» (توبه:9 ، آیه 100) را بدون واو عطف خواند، اصحاب  با وی به مخاصمه برخاستند و او را وادار کردند که با واو بخواند . (همان)

به نوشته حجازی (1353،106) فرید وجدی در « دائرة المعارف» خود می نویسد: «‌آیات قرآن به محض وصول        ده ها نفر کاتب می نوشتند و گروهی انبوه حفظ و تلاوت می کردند و آن را بر پیامبر می خواندند و بلافاصله همه جا با نهایت اشتیاق و احترام گسترش می یافت پس چگونه امکان تحریف در این آیات خواهد بود یعنی تحریف چنین کتابی که همیشه قراء و کاتبان وحی آن را بر پیامبر می خواندند امکان پذیر نبود مسلمانان نسبت به کوچک ترین امور اسلامی و اعتقادی نهایت توجه را معمول می داشتند چگونه ممکن بود در قرآن تحریفی روی دهد و کسی اعتراض نکند».

از آنجا که قرآن موجود طبق شهرت تاریخی همان قرآن مدون عصر عثمان می باشد و قرآن مدون عصر عثمان منطبق با قرآن جمع آوری شده عصر خلیفه اول است و قرآن تدوین یافته زمان خلیفه اول همان قرآن نازل شده بر پیامبر اکرم ( صلی اله علیه وآله وسلم ) می باشد ، که بدون کمترین تغییر و تبدیل و تحریفی از نظر نقصان و زیادت سور و آیات در اختیار ما قرار دارد . نتیجه می شود که در قرآن تحریفی رخ نداده است .

بررسی ونقد اهم شبهات قائلین به تحریف

اعتقاد به تحریف به نقصان را به برخی از محدثین شیعه و حشویه و جماعتی از محدثین اهل سنت نسبت      می دهند . (طبرسی 1379 ق ، ج1 ، 15)

تحریف به نقصان به این معناست که چیزی از قرآن افتاده و یا پاره ای از الفاظ آن تغییر یافته وترتیب آیات بهم خورده است و برخی گفته اند تعداد روایاتی که در این باب در جوامع حدیثی شیعه و اهل سنت آمده است و معتقدین به تحریف به آنها استناد می کند بالغ بر دو هزار حدیث است (طباطبائی 1427 ، ج12 ، 88)

بررسی و نقد شبهات آنان

1-  اینان برای اثبات تحریف نقصان به روایاتی تمسک جسته اند:

الف- ابوذر گفت : وقتی آیه «یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهُ وَ تَسَّوَّهُ وجُوهٌ» (آل عمران : 3 ، آیه106) نازل شد رسول خدا فرمودند: در روز قیامت امتم با پنج پرچم ( پنج گروه) بر من وارد می شوند؛ اولین پرچم به سرکردگی گوساله این امت است که از او سوال می‌کنم بعد از من با «ثَقَلین» من چه کردید؟

گویند ثقل اکبر (قرآن) را تحریف کرده و پشت سر انداختیم و به آن عمل نکردیم و با ثقل اصغر (اهل بیت (علیهم السّلام )) دشمنی کردیم بر آنان ظلم نمودیم. به آنان گویم با تشنگی و روسیاهی به سوی آتش جهنم بروید.

و سپس گروه دوم به سرکردگی فرعون این امت بر من وارد شوند؛ گویم با «ثَقَلیْن» من چه کردید؟

گویند ثقل اکبر (قرآن) را تحریف کردیم و با آن مخالفت نمودیم و با ثقل اصغر دشمنی ورزیده و به جنگ پرداختیم.

به آنها گویم با تشنگی و روسیاهی وارد آتش جهنم شوید. ( علی بن ابراهیم قمی 1313، 99)

ب- امام حسین (علیه السّلام ) در روز عاشورا ضمن ایراد خطبه ای خطاب به دشمنان فرمود: شما از طاغیان و سرکشان هستید و در ظلم و ستم سرآمد ملت های روزگارید ، قرآن را به دور انداختید و از شیطان الهام گرفتید و تحریف کننده کلام (قرآن) می باشد . (حرّانی 1363 ،241)

ج- امام باقر (علیه السّلام ) در نامه ای به سعدالخیر چنین می نگارد :

آنان ( بدعت گذاران و صاحبان عقائد باطل ) با حفظ حروف و الفاظ کتاب خدا و تحریف و تبدیل معانی و احکامش آن را پشت سر انداختند . آنان قرآن را می خوانند و برای دیگران نقل می کنند ولی احکام آن را مراعات      نمی کنند ، نادانان از خواندن و نقل آیات قرآن خوشحالند و عالمان و دانشمندان از این که احکام و حدود قرآن رعایت نمی شود غمگین اند ( کلینی 1392 ، ج8 ، 53 ، ح 19)

اضافه می شود که عمده ترین روایات شیعی در تحریف به نقصان ، همان روایاتی است که حاجی نوری در کتاب فصل الخطاب فی تحریف الکتاب که در سال 1292 قمری تالیف و در سال 1398 منتشر شد آورده است .        ( استادی 1387، 12)

در اتقان سیوطی می خوانیم : در مصحف ابن مسعود به جای صد و چهارده سوره صدو دوازده سوره ثبت است برای این که معوذّتین را ننوشته است و در مصحف اُبّی صد و شانزده سوره است چون که در آخرش ، دو سوره حفد و خلع را نوشته است ( سیوطی 1363 ، جلد 1، 222)

و نیز وی از مالک نقل است که گفت : ثابت شده که سوره « توبه » از نظر طولانی بودن معادل بقره بوده و چون «بسم الله » از ابتدای آن افتاده آیاتی هم از آن ساقط گشت (همو)

و نیز نقل می کند که ابوعبید از ابن سیرین روایت کرده است که گفت : اُبّی بن کعب در مصحف خود « فاتحه الکتاب» و «المعوذتین» و «اَللّهُمَ اِنّا نستعینک» و «اَللّهُمَّ  ایّاک نَعْبُدُ» را که ابن مسعود ترک کرده، آورده است. ولی عثمان از آنها « فاتحه الکتاب و معوذتین » را نگاشته است. (همو)

همه روایاتی که معتقدین به تحریف به نقصان برای اثبات اعتقاد خود به آنها تمسک جسته اند طبق نظر محققان روایت شناس بی اعتبارند زیرا:

- علامه طباطبائی می نویسد: این روایات تماماً اخباری آحاد است که یا در سند ضعیف اند و یا در دلالت قاصر و ناتوانند و به فرض نادیده گرفتن این دو عیب این روایات افاده ای بیش از ظن ندارند. ( طباطبائی 1427، ج12، 88)

- آیت الله خوئی می‌گوید: روایات در این باب را به چهار دسته تقسیم می کند و باز ذکر نمونه هائی به نقد و بررسی آنها می پردازد و سرانجام به این نتیجه می رسد که هیچ یک از روایات نمی توانند تحریف به نقصان را که مورد بحث می باشد به اثبات برسانند. ( خوئی 1401 ق ، 226)

- آیت الله مـکارم می‌گوید: روایات کتاب فصل الخطـاب حاجی نوری عمدتاً از سـه راوی گرفته شده، یکی    احمد بن محمد السیاری که فاسد المذهب بوده و دیگری علی بن احمد کوفی که دروغگو است و سومی ابی الجارود که مجهول الحال می باشد. ( مکارم، 1391) بنابراین، این روایات قابل اعتماد نیستند.

- مهمترین مصدر روایات فصل الخطاب از حیث وسعت وکثرت کتاب قرائات سیاری است که به هیچ وجه نمی توان آن را از کتابهای حدیثی معتبر شیعه دانست . (استادی1387 ، 50)

2- می گویند به حکم عقل محال است که قرآن بدون دخالت معصوم جمع آوری شده باشد و هیچ اشتباه و غلطی در آن وجود نداشته باشد و عیناً موافق با واقع از کار در آید .

در پاسخ باید گفت که : این سخن بی اساس است بلکه مطلب به عکس است زیرا به قضاوت عقل هرجا که دلیل و قرینه ای بود که نوشته ای با اصل موافق است باید آن را پذیرفت و ما ادله ای متعدد ارائه دادیم که موافقت قرآن موجود را با واقعش اثبات می کنند . ( طباطبایی 1427 ، ج12 ، 94)

اگر گفته شود که چگونه می شود به کسانی که آیات را بر روی تکه و لوح و امثال آن نوشته اند و یا به سینه ی اشخاص اطمینان پیدا کرد؟

پاسخ داده می شود چون آنان مجموعه ای را نمودار می کردند که معجزه بود و به نظم و ترتیبش همه آشنائی داشتند چون مدت بیست و سه سال شاهد تلاوت آن از پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بودند بنابراین از خطر دروغ پردازی در آن ایمن مانده است و علامه شعرانی (ره) بر مطلب فوق اضافه می کند ، این سخن حق استواری است که عقل او را یاری می دهد و روایات متواتره بر آن دلالت دارند . (حسن زاده آملی ، 1386 ، 113)

3- آنان می گویند: در نزد علی (علیه السّلام ) قرآنی غیر از قرآن فعلی وجود داشته  که همان « مصحف علی   (علیه السّلام) » است و با قرآن مدّون آن عصر تفاوت داشته است ، چون که در آن آیاتی بوده که در قرآن متعارف وجود نداشته است از قبیل نام ائمه لذا مورد پذیرش قرار نگرفت و عدم پذیرش آن دلیلی بر تحریف به نقصان می باشد.

در پاسخ باید گفت : تردیدی نیست که علی (علیه السّلام ) دارای قرآنی بود که با قرآن فعلی تفاوت داشته است اما عمده تفاوت از نظر ترتیب سوره ها و احیاناً ترتیب آیات یک سوره بوده که به تدریج بر پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شده است و نپذیرفتن آنان دلیل بر آن نیست که قرآن آن حضرت مخالف با قرآن دیگران بوده و اصول و فروعی از دین داشته که در قرآن دیگران نبوده است. زیرا اگر غیر از این می بود امیرالمؤمنین (علیه السّلام ) به سادگی دست از قرآن خود بر نمی داشت بلکه به طور قطع با آن محاجه می کرد . (طباطبایی 1427، ج12، 94)

آری حق آن است که بگوئیم اضافات قرآن علی (علیه السّلام ) یا تفسیر آیات به عنوان تأویل و یا شرح و توضیح آیات به عنوان تنزیل از طرف خدا است که در هر دو صورت جزء قرآن نبوده است . پس در قرآن تحریفی از نظر نقصان رخ نداده است . (خوئی1401، 223)

تفاوت قرآن حضرت علی (علیه السّلام  ) با قرآن موجود فقط در دو زمینه بوده است :

الف: آنکه قرآن آن حضرت طبق ترتیب نزول مرتب شده است .

ب: آنکه افزون بر متن قرآن ، شأن نزول ها ، مصادیق تفسیر و تأویل آیات نیز در آن ثبت شده است و اگر قرآن آنان با قرآن حضرت تفاوت اساسی می داشت ، حضرت به آنان اعتراض جدی می کرد و حال آنکه حضرت اعتراض نکرده است .(مصباح یزدی 1389 ،348)

4- طبق روایات بسیار و متواتری که شیعه و سنی نقل کرده اند ، هر آنچه در ملت های گذشته رخ داده در ملت اسلام نیز رخ خواهد داد و چون کتاب دینی آنان « تورات و انجیل » تحریف شده است پس قرآن هم تحریف شده است .

در پاسخ باید گفت : اتفاقاً اخبار بسیاری که شاید به حد تواتر هم برسد وجود دارد که می گوید حوادث پیش آمده در امت اسلام مانند حوادثی است که در بنی اسرائیل رخ داده لکن به شهادت وجدان و ضرورت هیچگاه این روایات دلالت ندارند که حوادث از هر نظر مشابه یکدیگرند. بلکه مشابهت ها در پاره ای از امور است. بنابراین روایات مزبور به هیچ وجه دلالت بر تحریف قرآن ندارند . ( طباطبائی 1424 ، ج15 ، 85)

وانگهی تواتر روایات مزبور که بعضی ها گفته اند ثابت نیست ، به خصوص که در کتب اربعه نیامده و بسیاری از حوادثی که در امت های گذشته رخ داده درامت اسلامی واقع نشده است . ( خوئی 1401ق ، 221 )

5- برخی مدعی شده‌اند که قرآن موجود همان قرآن مدّون عصر عثمان می‌باشد و ممکن است برخی آیات از قلم افتاده باشد که در این صورت در قرآن، تحریف به حذف صورت پذیرفته است. 

در پاسخ باید گفت: به دلیل قطعی ثابت است که چیزی از قرآن کاسته نشده است. (طباطبائی 1427ق، 102)

مسلم است که قرآن در زمان حیات پیامبر اکرم ( صلی الله علیه وآله وسلم ) گردآوری شده است، نه در عصر خلفا. ( مکارم شیرازی، 1421ق: 21)

اضافه می شود قرآن هائی که بعداً جمع آوری و تدوین شده از روی قرآن مدون زمان پیامبر نوشته شده ، نه از سینه های مردم و یا به وسیله دو شاهد یا شاهد واحد که مورد تعریف قرار گیرد. ( میر محمدی زرندی 1369،130)

 

نتیجه

    با توجه به این‌که تحریف به اقسام لفظی و معنوی تقسیم می‌شود، و تحریف لفظی نیز به دو قسم زیادت و نقصان قابل انقسام است. در این نوشتار کوشیدیم که با تمسک به استدلالات عقلی و قرآنی و روائی و استفاده از نظرات بزرگان، غیر ممکن بودن هر دو قسم تحریف لفظی را نشان دهیم.

    آنان که تحریف لفظی قرآن را مطرح کرده و مخصوصاً از کاهش قرآن سخن گفته‌اند، دچار شبهاتی شده‌اند که هیچ پشتوانه منطقی و استدلالی ندارد.

    سعی کردیم در این مقاله موجز، شبهه‌زدایی کنیم. کسانی که طالب مطالعات گسترده‌تر می‌باشند، می‌توانند به آثار محققان مسلمان مراجعه کنند و فهرست منابع این نوشتار نیز راهگشای ایشان خواهد بود.   

مصطفی را وعده کرد الطاف حق                              گر بمیری تو نمیرد این سبق

من کتاب و معجزت را حافظـم                               بیش و کم کن را زقرآن مانعم

کس نتاند بیش و کم کردن درو                                تو به از من حافظی دیگر مجو

( مولوی  1374، 397)

پی‌نوشت



[1].  مدیر گروه معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلام واحد جهرم                jahanmahin62@yahoo.com        

 



[1]- نگاه کنید به مدارک اهل سنت: ترمذی ابوعیسی ، محمد بن عیسی ، مناقب اهل البیت جلد 13 ، صفحه 200 ، ابن حنبل ، احمد ، مسند احمد بن حنبل ، جلد 3 ، صفحه 14 و جلد 4 ، صفحه 366 ، حاکم نیشابور ، ابوعبدالله ، محمد ، المستدرک علی الصحبین ، جلد 3 ، صفحه 109 و باز برای اطلاع بیشتر از اسانید روایت ثقلین در منابع اهل سنت به کتاب « حدیث ثقلین نوشته قوام الدین و شنوی (1374ق) چاپ قاهره مجمع تقریب مذاهب اسلامی مراجعه شود .

 

 

کتابنامه

 - قرآن کریم

1- ابن کثیر (دمشقی)، اسماعیل بن کثیر. (1416ق). تفسیرالقرآن العظیم. تحقیق احمد عبدالسلام الزعبی. بیروت: نشر دارالأرقم.

2- ابن جمعة العروسی الحویزی. (1385ق). عبدعلی. تفسیر نور الثقلین. تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی. قم: افست علمیه.

3- استادی، رضا. (1387). آشنایی با تفاسیر به ضمیمه عدم تحریف قرآن. چاپ ششم. ‌قم: تولید و پخش کتاب ارزشمند.

4- جهان مهین، شکرالله. (1358). برداشتی از قرآن مجید. چاپ دوم. تهران. انتشارات برهان.

5- --------------  (1361). ویژگیهائی از قرآن مجید. تهران: انتشارات برهان.

6- --------------  (1386). تفسیرسوره الضحی. قم: راسخون.

7- جوادی آملی، عبدالله. (1381).  قرآن در قرآن. چاپ سوم. قم: نشر اسراء.

8- --------------  (1382).  تسنیم. قم: نشر اسراء.

9- حجازی ، فخرالدین. (1353). پژوهشی درباره قرآن و پیامبر. چاپ اول. تهران: انتشارات بعثت.

10- حجتی، سید محمد باقر. (1360). پژوهشی در تاریخ قرآن کریم. دفتر نشر فرهنگ اسلامی. 

11- حر عاملی، محمد بن حسن. (1385). کلیات احادیث قدسی. ترجمه الجواهرات السنیه. مترجم کریم فیضی. قم: انتشارات قائم آل محمد. 

12- حرّانی، حسن. (1404ق). تحف العقول به تصحیح علی اکبر غفاری. قم. جامعه مدرسین.

13- حسن زاده آملی ،حسن. (1386). ‌قرآن هرگز تحریف نشده. ترجمه: فصل الخطاب فی عدم تحریف کتاب رب الارباب ، مترجم: عبدالعلی محمدی شاهرودی، با تعلیقات علامه شعرانی. ‌قم: ناشر الف لام میم. 

14- حسینی دشتی، سید مصطفی. (1369).  معارف و معاریف. قم: اسماعیلیان.

15- خوئی، سید ابوالقاسم. (1401 ق). البیان فی تفسیر القرآن. چاپ هشتم. قم: انوار الهدی.

16- --------------  (1384). ترجمه البیان. مترجم سید جعفر حسینی. قم: دارالثقلین.

17- رازی،‌ فخرالدین. (1353ق). التفسیر الکبیر. قاهره: مطبعة المصریه.

18- راغب اصفهانی. (1426ق). حسین بن محمد. معجم مفردات الفاظ القرآن. تحقیق صفوان عدنان داوودی. چاپ پنجم. انتشارات ذوی القربی.

19- زمخشری، جارالله. (1366 ق).  الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل. بیروت: دارالکتب العربی.

20- زنجانی، ابوعبدالله. (بی تا). تاریخ قرآن. تهران: کانون خدمات فرهنگی.

21- سید رضی، محمد. (1395 ق). نهج البلاغه. تنظیمی صبحی صالح. افست قم: مرکز البحوث الاسلامیه.

22- سیوطی، جلال الدین. (بی تا). الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور. ‌تصحیح نجدت نجیب. چاپ اول. بیروت: داراحیاء التراث العربی . 

23- سیوطی، جلال الدین. (1363). الاتقان فی علوم القرآن. تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم. قم: انتشارات الرضی، بیدار.

24- طباطبائی، سید محمد حسین. (1350).  قرآن در اسلام. تهران: دارالکتب الاسلامیه.

25- ------------------ (1427 ق). المیزان فی تفسیر القرآن. بیروت: داراحیاء التراث العربی.

26- ------------------ (1352). ترجمه تفسیر المیزان. ترجمه‌ سید محمد باقر موسوی همدانی. تهران: محمدی.

27- طبرسی، فضل بن حسن. (1379 ق). مجمع البیان فی تفسیر القرآن. تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی. بیروت: داراحیاء التراث العربی.

28- طریحی، فخرالدین. (1395ق). مجمع البحرین. سید احمد حسینی. تهران: مرتضویه.

29- طوسی، محمد بن حسن. (1409 ق). التبیان فی تفسیر القرآن. بیروت: داراحیاء التراث العربی.

30- فیض کاشانی، محسن. (1356). الصافی فی تفسیر القرآن. چاپ پنجم. تهران: مکتبه الاسلامیه.

31- قمی، عباس. (1355). سفینه البحار و مدینه الحکم و الآثار. تهران: کتابخانه سنائی.

32- کلینی،محمدبن یعقوب. (1392 ق). الاصول من الکافی. چاپ چهارم. تهران: مکتبه الاسلامیه.

33- مصباح یزدی، محمدتقی. (1389). قرآن شناسی.‌ جلد اول. چاپ سوم. قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).

34- معرفت، محمد هادی. (1410ق). صیانة القرآن من التحریف. قم: دارالقرآن الکریم.

35- ------------- (1379). تحریف ناپذیری قرآن. ترجمه صیانت القرآن من التحریف. ترجمه علی نصیری. تهران: المتهید ( سمت).

39- مکارم شیرازی، ناصر. ( 1421 ق). الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل. قم: مدرسة الامام علی بن ابیطالب.

37- -------------  (1362). تفسیر نمونه. چاپ هجدهم. تهران: دارالکتب الاسلامیه.

38- ------------- (1391).  شیعه  پاسخ می گوید. قم: انتشارات امام علی بن ابیطالب.

39- میر محمدی زرندی، سید ابوالفضل. (1369). تاریخ و علوم قرآن. چاپ دوم. قم: اسلامی،‌ وابسته به جامعه مدرسین.

40- مولوی، جلال الدین.‌ (1374). محمد بلخی. مثنوی معنوی. چاپ دوم. ‌ به کوشش مهدی آذریزدی (خرمشاهی). تهران. پژوهش.

41- نجاشی، احمد. (1408). رجال النجاشی. به تحقیق محمد جواد نائینی. بیروت: دارُالاضواء.

 

print




شماره های فصلنامه
Skip Navigation Links.
Collapse فصلنامه شماره 1فصلنامه شماره 1
Collapse فصلنامه شماره 2فصلنامه شماره 2
Collapse فصلنامه شماره 3فصلنامه شماره 3
Collapse فصلنامه شماره 4فصلنامه شماره 4
Collapse فصلنامه شماره 5فصلنامه شماره 5
Collapse فصلنامه شماره 6فصلنامه شماره 6
Collapse فصلنامه شماره 7فصلنامه شماره 7