سخنرانی حضرت آیت الله بهشتی در مراسم نکوداشت مقام ...

سخنرانی حضرت آیت الله بهشتی در مراسم نکوداشت مقام فلسفی حضرت آیت الله العظمی سید عزالدین حسینی موسوی زنجانی( ره)(93/2/25)


   روز پنجشنبه، 25 اردیبهشت ماه 1393، شهر مقدس مشهد، میزبان همایش مهمی در نکوداشت مقام علمی و فلسفی یکی از بزرگان عرصۀ علوم فلسفی و عقلی ایران، یعنی حضرت آیت الله العظمی سید عزالدین حسینی موسوی زنجانی(ره) بود. این مرجع تقلید در سال 1300هجری شمسی درخاندان علم و فقاهت در زنجان دیده به جهان گشود و بعد از سپری کردن یک عمر تلاش و مجاهده برای اعتلای ارزشهای اسلامی و تدریس علوم دینی در حوزه های علمیه، 24 اردیبهشت ماه سال 1392 پس از مدتی تحمل بیماری و بر اثر سرطان ریه در سن 92 سالگی در مشهد به دیار باقی شتافت و پیکر ایشان در حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد.در این مراسم، که با تلاش مشترک دفتر تبلیغات اسلامی  استان خراسان رضوی و مجمع عالی حکمت اسلامی، برگزار گردید، حضرت آیت الله بهشتی، به بحث و بررسی پیرامون جایگاه رفیع حکمت و فلسفۀ اسلامی و تعقل و علوم عقلی در اسلام و نیز برشماری برخی از  ویژگی های فکری  و فلسفی آیت الله العظمی سید عزالدین حسینی موسوی زنجانی ـ که مقام معظم رهبری از وی به  «ذوالفنون» تعبیر فرمودند ـ پرداختند.

       حضرت آیت الله بهشتی، در آغاز سخن، گوشه هایی از شخصیت فلسفی  و کلامی دو نفر از متکلمین بزرگ و شاگردان برجستۀ امام صادق( ع)، یعنی هشام بن حکم و هشام بن سالم، را ترسیم فرموده، در بارۀ هشام بن حکم، به ماجرای مناظرۀ علمی وی با عمرو بن عبید، که یکی از مؤسسین مکتب کلامی معتزله است، اشاره نمودند. هشام، همان کسی است که در مکتب حضرت صادق(ع) پرورش یافت و با نبوغ و استعداد خاصی که داشت، در جریان بحث با عمرو، از راه استناد به نیاز قوای حسی پنج گانۀ انسان به یک قوۀ  وحدت بخش و تشخیص دهندۀ خطاهای ادراکی، یعنی عقل، ضرورت وجود امام را در میان امت، به ویژه هنگام بروز اختلافات، به اثبات رساند و او را مغلوب خود نمود.

     این استاد برجستۀ حکمت و فلسفه و کلام اسلامی، در ادامه، فرازی را هم به تبیین شخصیت علمی هشام بن سالم اختصاص داده، به ماجرای فرمایش امام صادق(ع) به وی اشاره نمودند که امام از وی می خواهند که خداوند را وصف نماید، و هشام، خداوند را با اوصافی از قبیل سمیع و بصیر وصف می کند. اما امام در پاسخ می فرمایند: ای هشام، این ها که تو گفتی، میان خالق و مخلوق مشترک است؛ تو باید خداوند را با اوصاف مخصوص خودش وصف کنی. و چون هشام از این کار اظهار عجز می کند، امام، خود به برشماری برخی از صفات ویژۀ خداوند مبادرت می ورزند و برای مثال می فرمایند: « علم لا جهل فیه؛ حیات لا ممات فیه؛ حق لا باطل فیه؛ نور لا ظلمت فیه و ...».

     عضو جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم افزودند: علمای ما فقه را به فقه اکبر و فقه اصغر تقسیم کردند. فقه اکبر، همان فقه اعتقادی  و مسائل عقلی، و فقه اصغر، همان فقه عملی است، و امثال هشام بن حکم، شاگردان فقه اکبر امام صادق( ع) هستند. بعد افزودند: امام صادق( ع)، هشام را کنار دست خود و بالای دست دیگر شاگردان، که مفسر و فقیه و محدث و مانند آن بودند می نشاندند، و این به تعبیر استاد مطهری، یعنی برتری کلام بر فقه .

نمایندۀ مردم فارس در مجلس خبرگان رهبری، نکاتی را نیز در تجلیل از مقامات علمی و فلسفی مرحوم آیت الله العظمی سید عزالدین حسینی بیان فرمودند: آن مرحوم بر این باور بود که اگر ما مسائل فلسفی و عقلی را از کتاب« کفایه الاصول» مرحوم آخوند خراسانی حذف کنیم، می شود یک « معالم»؛ یعنی اصول برمی گردد به اصول ابتدایی، اما الان که کفایه الاصول شده، به خاطر وجود همین مسائل عقلی و فلسفی در این کتاب است. برای مثال، آخوند در کفایه می فرماید: «موضوع کل علم ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه»؛ خوب این عوارض ذاتی کجا باید تشخیص داده شود؟ آیا غیر از منطق و فلسفه می تواند این ها را تشخیص دهد؟ یا اینکه در علم اصول بحث می شود که آیا مشتق، بسیط است یا مرکب؟ این بسیط و مرکب، حرف مرحوم دوانی بوده. یا اینکه آیا مشتقات، محمول بالضمیمه است یا محمول بالصمیمه؟ این هم یک بحث فلسفی است که به کتاب های اصولی راه یافته.

      

 

print