عدالت اسلامی ، جامعه جهانی
سید محمد روضاتی*
مرضیه فراهانی**
لیلا ملک الشعرایی ***
چکیده
در این نوشتار سعی بر آن است که با رویکرد درون دینی اثبات شود علت اصلی بحرانهای جامعه جهانی در زمان حاضر ، بحران هویت است و ظلمها و تبعیض های موجود در جامعه جهانی معلول خود ناشناسی انسان است و راه حل آن برقراری عدالت اجتماعی در جامعه جهانی از راه ایجاد «آژانسبین المللیعدالت اجتماعی» تحت حمایت سازمان ملل وتحقق الگوی عینی وعملی عدالت اسلامی براساس انسان شناسی اسلامی در کشورهای مسلمان است.
واژگان کلیدی: انسان، بحران، عدل، عدالت اسلامی، هویت.
***
1- طرح مسأله
انسان از دیرباز برای پاسخ دادن به حس کنجکاوی خود، تسلط بر انسان و جهان و تسخیر طبیعت در راه کشف نظام و قوانین حاکم بر هستی کوشش بسیار کرده، در پرتو دستیابی به پارهای از قوانین جهان موفقیتهای بزرگی به دست آورده است، اما به خاطر دانش و بینش محدود، و عدم آگاهی از نقشه جامع آفرینش و قوانین و اهداف آن، و نیز تحت تأثیر آرزوهای خام و بیپایان خویش آسیبهای فراوانی به خود و جهان وارد ساخته، و بحرانهای بسیاری در طول تاریخ ایجاد کرده است. پیامبران الهی نیز که راهبری و اصلاحگری جامعه انسانی را از سوی خدا به عهده داشتهاند با رهتوشه وحیانی و از راه تعلیم و تربیت الهی، هدایت انسان به مسیر صلاح و فلاح، و بازگرداندن جامعه بشری به تعادل، توازن و رستگاری، و رهائی انسان و جهان از ظلم و تباهی و فساد همت وافر و عزم راسخ به کار برده، و برای دستیابی به هدف خود که همان رفتار بر وفق قوانین الهی و نظام آفرینش؛ یعنی برپائی قسط و عدالت در جهان است، پایمردی و فداکاری کردهاند.اما همواره ستمگران و خودکامگان با نادیده گرفتن قوانین، حدود و مصالح آفرینش به ایجاد فساد و تباهی و بحران برای انسان و جهان پرداختهاند.
بر اساس آموزه های دینی فعلیت یافتن هویت انسان در گرو ایمان به معارف وحیانی و رفتار بر طبق موازین دینی است، وگر نه آدمی دچار خسران، تباهی و خروج از ساحت انسانی می شود(العصر/1-3). کفر ورزیدن و دروغ انگاشتن آیات الهی و آموزه های ربانی شیوه کافران و ستمگرانی مانند فرعون است که با از دست دادن هویت انسانی چنان تغییری را در خود و پیروانشان ایجاد می کنند که موجب تبدیل نعمت های الهی به محنت، عذاب و هلاکت می شود (الانفال/53-55). بر اساس آیات پنجاه و سوم تا پنجاه و پنجم سوره الانفال تغییر نعمت ها به محنت، عذاب و هلاکت و به عبارت دیگر تبدیل امکانات و برخورداری ها به بحران ها و سختی ها، معلول رویگردانی از آموزه های الهی و کفر ورزیدن به آنها و دگرگونی انسان به ماهیتی است که خداوند با تعبیر "بدترین جنبندگان" (=شرّالدواب) از آن یاد می کند.
مشکل انسان معاصر نیز بحران همه جانبه و تمام عیاری است که معلول رویگردانی و انحراف از نظام الهی و آموزههای وحیانی است.
انسان در هزاره سوم میلادی با این مسأله جدی روبرو است که راه برونرفت از بحران وسیعی که هر لحظه خود را درقامت بحرانهای فرهنگی، اخلاقی،اقتصادی،سیاسی، زیستمحیطی ونظایر آن پدیدار میکند، چیست؟
این نوشتار با استفاده از قرآن و سنت و رویکرد درون دینی در پی توجیه درستی این فرض است که مؤثرترین راه رهایی از علت اصلی بحرانهای اقتصادی جهان کنونی- که رعایت نکردن عدالت در سیاست و اقتصاد و نادیده گرفتن ارزشهای انسانی و نظام و آموزههای ربانی و انسانساز پیامبران است- بازگشت به انسانشناسی اسلامی است، تا براساس آن برنامه عملی اجرای قسط و عدالت در جامعه جهانی و تحقق بخشیدن به جامعه متعادل و متوازن و مبتنی بر خرد جمعی قابل دستیابی باشد.
2- علتیابی بحرانهای انسانی
2-1- هویت انسان از دیدگاه قرآن
خدا انسان را راست قامت و زیبااندام آفرید و از روح خود در او دمید (السجده/ 9)، و نفس او را درست و موزون ساخت، و گنهکاری و تقوا پیشگی را به آن الهام کرد، تا اگر نفس خود را به وسیله تقوا رشد دهد، به سعادت رسد، و چنانچه با گناه بپرورد، ناکام ماند (الشمس:91، آیه10-7)، و بدینسان او را در نیکوترین نظام و صورت قوام بخشید تا بتواند با ایمان و عمل صالح در نزد خدای خود به سعادت جاودان دست یابد، وگرنه به پستترین جایگاه بازگردانده شود (التین:95، آیه6-4)، و ایمان را محبوب انسانها قرار داد و آن را در دلهای آدمیان بیاراست، و کفر و فسق و معصیت را در نظر انسان منفور نمود تا سعادتمند شود (الحجرات: 49، آیه7)، و با اعطای عقل و خرد، انسان را به تاج کرامت آراسته و او را گرامی داشته و بر بسیاری از آفریدههای خود چنان که باید برتری بخشیده است (الاسرا: 17، آیه70).
بنابراین، انسان دارای کرامت و شرافت ذاتی است (همان)، برگزیده و جانشین خدا در زمین است (البقره:2: آیه30)، آسمان و زمین مسخر اوست (الجاثیه: 45، آیه13)، تمام نعمتهای الهی از آن اوست (البقره: 2، آیه29)، هویت و حقیقت او همان نفخه الهی و روح جاودانهای است که با رنج و تلاشی وصفناپذیر به سوی پروردگار خود روانه است و سرانجام به لقای او خواهد رسید (الانشقاق: 84، آیه6).
البته کرامت و شرافت ذاتی انسان هنگامی برای او سودمند است که به زیور ایمان و عمل صالح آراسته گردد، وگرنه در زیان خواهد بود (العصر: 103، آیه3-2)، و ممکن است به درجهای از پستی و انحطاط برسد که از چهارپایان فرومایهتر گردد (الاعراف:7، آیه179).
2-2- آسیبشناسی هویت انسان
هویت و حقیقت انسان که وامدار روح الهی در وجود اوست هنگامی فعلیت و تحقق پیدا میکند که آدمی به مایههای شرافت و کرامت ذاتی خود آگاه باشد، و جان مایه آنها را که همان عقل و خرد است، بر همه قوا و ابعاد وجودی خود حاکم کند، و با پرواپیشگی جان خود را به کرامت اکتسابی «تقوا» که والاترین کرامتهای انسانی است آراسته گرداند (الحجرات: 49، آیه13)، و این مهم بدون آگاهی انسان از کاستیها و نقاط ضعف خود امکانپذیر نیست؛ از این رو قرآن موارد آسیبپذیری انسان را ارائه میدهد و آدمی را مجادلهگرترین آفریدگان الهی با حق (الکهف: 18، آیه54)، ستم پیشه و نادان (الاحزاب: 33، آیه72)، سرکش و طغیانگر (العلق:96، آیه6)، بسیار ناسپاس (الحج: 22، آیه66)، بخیل (الاسراء: 17، آیه100)، حریص (المعارج: 70، آیه19) و شتابگر (الاسراء: 17، آیه11) میخواند، و در صورتی که خواستههای پست بر خرد او غلبه کند، انسان را همانند چهارپایان بلکه گمراهتر و فرومایهتر از آنان میداند (الاعراف: 7، آیه179).
از دیدگاه قرآن مجادلهگری با حق، ستمپیشگی، نادانی، طغیانگری، ناسپاسی، بخل، حرص و شتابگری عامل درونی زمینهساز ایجاد بحرانهای انسانی در سطوح گوناگون است. سرگذشت انسان به روایت قرآن از حضرت آدم (ع) که خدا به او فرمود: «تو و همسرت در این بهشت سکونت کنید و از نعمتهای آن از هر کجا خواستید به خوشی بخورید، ولی به این درخت نزدیک نشوید و از آن نخورید که از ستمگران خواهید بود» (البقره: 2، آیه35) و قابیل که به خاطر قتل برادرش او را از زیانکاران و ظالمان به شمار آورده (المائده: 5، آیه30-29) تا قارون، قوم عاد و ثمود و فرعون و هامان که درباره آنان میفرماید: «و قوم عاد و ثمود را یاد کن و نیز قارون و فرعون و هامان را ... که هر یک از آنها را به سزای گناهش به عذابی گرفتار کردیم ... خداوند بر ان نبود که بر انان ستم کند و لیکن انها بر خود ستم می کردند» (العنکبوت: 29، آیه40-38) مؤید همین مطلب است. حاکمیت ظلم و تبعیض در جامعه جهانی معاصر که به پدید آمدن جنبشهای وسیع مردم ستمدیده برای دستیابی به حقوق پایمال شده خود منجر شده نیز نشانگر حقانیت دیدگاه قرآن است.
بنابراین، انسان در مسیر رشد و کمال باید از علل و زمینههای آسیبپذیری خود آگاه باشد، و با استفاده از تعلیم و تربیت الهی آنها را به ابعاد و نقاط قوت تبدیل کند.
شایان ذکر است ویژگیهای بحرانسازی که قرآن برای انسان بیان میکند موانع بسیار جدی برای اجرای عدالت اجتماعی به وجود می آورد که از آن جمله به مواردی چون انحصارطلبی، امتیازجویی، خودکامگی، استثمار و انواع فراوان و شایع تبعیضهای ناروا می توان اشاره کرد.
2-3- بحران هویت علت بحرانهای دیگر
بحران هویت یا مشکل خودناشناسی علت همه بحرانها و مشکلهای بنیادین و فراگیری است که میتواند کمال و سعادت انسان را در معرض آسیبهای جدی قرار دهد. انسانی که ابعاد وجودی و جایگاه و منزلت خود در جهان هستی را نمیشناسد، دچارمهمترین بحران معرفتی است که به عدم شناخت او از واقعیتهای جهان، اهداف وجودی خود و سعادت نهایی او منجر خواهد شد.
فروکاهش انسان به موجودی سراسر مادی و دنیوی در مکتبهای ساخته و پرداخته بشری مانند ماتریالیسم، لیبرالیسم، کمونیسم، دیدگاههای نژادپرستی ونظایر آنها همه معلول خودناشناسی انسان است. در چنین دیدگاههایی، انسان موجود خودمحوری است که برای دستیابی به اهداف و منافع خود به هر جنایت و اقدامی میتواند دست یازد، و خود را ملاک و معیار هر واقعیت و ارزش دانسته، در برابر هیچ مبدئی خویشتن را مسئول و پاسخگو نداند؛ از این رو است که بحران هویت علت اساسی همه بحرانهای انسانی اعم از اخلاقی، معرفتی، روانی، سیاسی، اقتصادی و نظایر آنها است، و در حقیقت خودناشناسی در مرحله نخست کرامت و حرمت ذاتی انسان را نابود میسازد، و آنگاه او را به جانوری اسیر شهوت و درندگی تبدیل میکند که برای خود و اجتماع و حتی جامعه جهانی مشکل و بحرانهای گوناگون ایجاد میکند و بدین جهت است که خداوند میفرماید انسان باید بنگرد که از چه چیزی آفریده شده است (الطارق: 86، آیه5) و به او خطاب میکند ای انسان تو با رنج و تلاشی وصفناپذیر به سوی پروردگارت روانهای و سرانجام به لقای او خواهی رسید (الانشقاق: 84، آیه6)، و پیشوایان دینی نیز به خودشناسی تأکید کردهاند. حضرت علی (ع) میفرماید: هرکس خود را بشناسد، به نهایت هر معرفت و دانشی دست یابد (آمدی، 1360: ح8949).
بنابراین، انسانهایی که خود را نمیشناسند، حقیقت و هویت خود را که همان روح جاودانه الهی است فراموش میکنند و پیوند واقعی میان خود و آفریدگار و اهداف وجودی خود را درک نمیکنند و از این رو دچار خود زیانی شده (الانعام: 6، آیه12و20) و خدا آنان را به خود فراموشی مبتلا میکند (الحشر: 59: آیه19). پیامد قطعی خودفراموشی ناتوانی در تشخیص و تمایز سود و زیان واقعی خویش، خیر از شر و نیز سعادت حقیقی از سراب نیکبختی است، چنان که حضرت علی (ع) میفرمایند: هر که نفس خود را نشناسد از راه رستگاری دور میشود، و خود را در گمراهیها و نادانیها فرو میافکند» (آمدی، 1360، ح9034)، «هر کس خیر را از شر بازنشناسد از چهارپایان است» (همان، ح8755).
براساس آموزههای اسلامی خودناشناسی تعادل وجودی انسانی را بر هم میزند و آغاز گمراهی، تیرهبختی و ظلم به خویشتن است.
حضرت علی (ع) میفرمایند: «هرکس به نفس خود ستم کند، نسبت به دیگران ستمکارتر است» (همان، 8606). قرآن کریم به طور کلی هرگونه تجاوز از حدود الهی را ظلم به نفس میداند: « و من یَتَعَد حدود الله فقد ظلم نفسه» (و هر کس از حدود خدا تجاوزکند بر خود ستم کرده است) (الطلاق: 65، آیه1).
3- عدالت اسلامی کلید حل بحرانهای انسانی
3-1- مفهوم عدالت
عدالت که آرمان مورد ستایش همه انسانها است، مفهوم روشنی دارد، زیرا در مقابل ظلم و تبعیض است، و همگان ظلم و تبعیض را به وضوح میشناسند. عدالت و عدل در لغت به معنای دادگری کردن، برقرار کردن مساوات و انصاف است (رک: دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ج 2، صص 1442- 1443).
راغب اصفهانی بر این باور است که لفظ «عدالت» اقتضای مساوات و برابری دارد (اصفهانی راغب، 1992م: 551). وی «ظلم» را چنین تعریف میکند: «ظلم قرار دادن هر چیز در غیر جایگاه مختص آن است» (همان، ص537)، و چون ظلم مقابل عدل و عدالت است، نابرابری شئ با جایگاه خود برای تحقق ظلم، و نیز برابری شئ با جایگاه و موضع خود برای تحقق عدل لازم و ضروری است.
حضرت علی(ع) در تعریف عدالت میفرمایند: «عدالت کارها را بدانجا مینهد که باید و بخشش آن را از جایش بیرون نماید. عدالت تدبیرکنندهای است به سود همگان و بخشش به سود خاصگان، پس عدل شریفتر و بافضیلتتر است» (شهیدی، 1385: 440).
عدالت را بدین گونه نیز تعریفکردهاند: عدالت عبارت است از دادن حق هر صاحب حقی(= اعطاء کل ذی حق حقه) که همین تعریف در حدیثی از حضرت علی (ع) در ضمن بیان آنچه برای مراقبت و محاسبه نفس والی و حکمران واجب است، نقل شده است (نوری، 1408ق: ج13، ص158).
خواجه نصیرالدین طوسی نیز مضامین مذکور را در تعریف عادل و عدالت مندرج کرده است: «عادل حاکم به سویت باشد... و خلیفه ناموس الهی بود در حفظ مساوات، پس خویشتن را از خیرات بیشتر از دیگران ندهد و از شرور کمتر» (اخلاق ناصری، ص147و136).
علامه طباطبایی عدل را این گونه تعریف میکند: حقیقت عدل اقامه مساوات و موازنه میان امور است بدین گونه که به هر امری آن چه سزاوار است داده شود تا همه امور از این جهت که در موضعی قرار گرفتهاند که مستحق آن اند، مساوی و برابر گردند (طباطبایی، 1385: ج12، ص331).
وی در تعریف عدالت اجتماعی می گوید : «حق هر صاحب حقی به او داده شود و هرکس به حق خود که لایق آن است برسد بدون آن که به او ظلم شود یا او به کسی ظلم کند» (همان، ج1، ص379).
بنابراین، با تأمل در واژهشناسی عدالت میتوان گفت عدالت عبارت است از دادن حق صاحبان حق بدون کم و زیاد و تبعیض میان آنها به گونهای که هر چیز در جای خود قرار گیرد و مساوات و موازنه میان آنها برقرار گردد.
شایان ذکر است عدالت گاهی به عنوان ویژگی انسان عادل به کار میرود؛ یعنی انسانی که حق قوا و ابعاد وجودی خود را ادا کرده، میان آنها مساوات و موازنه برقرار ساخته است، و گاهی نیز به عنوان وصف حاکم و جامعه تحت حکومت او به کار میرود. در این نوشتار عدالت اجتماعی به مثابه زلال حیاتبخش به جامعه انسانی مدنظر قرار دارد که خداوند در کریمه «ان الله یأمر بالعدل و الاحسان» (النحل: 16، آیه90) همگان را به برپائی آن مأمور کرده است.
3-1-1 عدالت اجتماعی
آفرینش انسان در ساختار اجتماعی و براساس عدالت است؛ بدین معنا که انسان در جمع خانواده چشم بهجهان میگشایدکه داراینظام عادلانه است؛ یعنی تقسیمکار براساس ساختار طبیعی زن و مرد و بر پایه عدل تکوینی بهگونهای انجام شده است که مصلحت جمع بر مصلحت افراد تقدم و اولویت دارد، و چنانچه هر یک از اعضای خانواده در جایگاه خود از حقوق شایسته و بایسته برخوردار بوده، به وظایف خود عمل کند، و با اعضای خانواده به گونهای رفتار شود که سزاوار آن هستند، تعادل و توازن که حاصل فرایند عدالت اجتماعی در محیط خانواده است تحقق مییابد.
جامعههای انسانی نیز که به مثابه خانوادههای گستردهتر براساس قابلیتها و تواناییهای افراد و نقشی که هر یک به طور هماهنگ با دیگران ایفا میکند شکل میگیرند، میتوانند از ویژگی عدالت اجتماعی برخوردار باشند.
عدالت اجتماعی تمام ابعاد اجتماعی اعم از فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، قضایی و ... را شامل میشود، و براساس آن جامعهای تحقق مییابد که هر یک از افراد آن در جایگاه شایسته خود از همه حقوقی که مستحق آن است، برخوردار بوده، به تکالیف خود عمل میکند و با او به گونهای رفتار میشود که سزاوار آن است، و چنین جامعهای دو ویژگی بارز دارد :
الف) متعادل است؛ بدین معنا که هر یک از افراد جامعه براساس شایستگیها و توانمندیهای خود در مناسبترین جایگاه و کارکرد اجتماعی خود قرار گرفته، برای تأمین مصالح و سعادت جامعه هماهنگی و همکاری میکند.
بنابراین در جامعه متعادل ثروت، قدرت، نژاد، قبیله، حزب، صنف و نظایر آن هیچ نقشی در تعیین جایگاه، مقام و اولویت افراد و گروهها ندارد.
ب) متوازن است؛ یعنی هر یک از آحاد جامعه از همه مواهب و امکانات براساس موازنه و مساوات بهرهور میشود، و دشواریها و کاستیها نیز بدون تبعیض میان آنان تقسیم میگردد.
حضرتعلی(ع) درباره اهمیت توازن اجتماعی وتوزیع عادلانه کاستیها و ناخوشیها برای ایجاد عدالت اسلامی میفرماید: «آیا بدین بسنده کنم که مرا امیرمومنان گویند و درناخوشایندیهای روزگار شریک آنان نباشم و در سختی و فشار زندگی نمونهای برای آنان نباشم؟!» (شهیدی، 1385: نامه45)
بنابراین، درجامعه متوازنتوزیعمواهب وامکانات ونیز دشواریها وکاستیها فقط بر پایه ملاک کرامت وشرافت ذاتیانسان کهاز سویخدای متعال به همه انسانها داده شده است، انجام میپذیرد.
3-1-2- ضرورت عدالت اجتماعی
انسانها از لحاظ قابلیتها، توانمندیها و نیازها متفاوتاند، و از این رو مکمل یکدیگرند، و هماهنگی و همکاری آنان موجب پیدایش جامعه و حیات اجتماعی انسانها میشود، و همانگونه که یک موجود زنده تا هنگامی که از تعادل و توازن برخوردار است، در مسیر رشد و تکامل حرکت میکند، زیست اجتماعی انسانها نیز به عدالتورزیودادگری نیازمند است، تا بر پایه تعادل و توازن اجتماعی حیاتجمعی آنان قوام و تداوم یابد،و از این رو است که آرمان عدالتخواهی قبلهگاه خرد جمعی افراد بشر در طول تاریخ بودهو انسانهای بسیاری در راه تحقق آن فداکاری کردهاند.
از آن جا که ظلم و تبعیض حیات انسان و جهان را نابود میکند، حضرت امام موسی کاظم در تفسیر آیه شریفه «یحیی الارض بعد موتها» (الروم: 30، آیه19) میفرمایند: زمین را به وسیله باران زنده نمیکند، بلکه مردانی را برمیانگیزاند تا عدالت را زنده کنند، سپس زمین به خاطر احیای عدالت زنده میشود (حر عاملی، بیتا: ج18، ص308) و به خاطر ماهیت حیات بخش عدالت اجتماعی است که قرآن کریم هدف ارسال پیامبران و کتابهای آسمانی را بر پایه قسط و عدل بیان میکند (الحدید: 57، آیه25).
پیامبر اعظم (ص) در مقام توصیف اولویت و اهمیت حیاتی عدالت میفرمایند: «ساعتی عدالت بهتر از هفتاد سال عبادت است که شبهایش به نماز و روزهایش به روزه بگذرد» (طبرسی، 1411ق: ص321)، و نیز همراهی و کمک کردن به ظالم و ستمگر را موجب بیرون رفتن شخص از دین اسلام به شمار میآورند (همان).
خدای متعال، هم به برپایی عدالت فرمان میدهد (النحل: 16، آیه90)، و هم میفرماید: «راه بازخواست و انتقام گرفتن تنها بر ضد کسانی گشوده است که بر مردم ستم روا میدارند و در زمین به ناحق سرکشی میکنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت» (الشوری: 42، آیه42)، و بدین سان حمایت خود را برای مبارزه با ظلم و ظالم در جامعه بیان میکند.
3-1-3- ارکان عدالت اجتماعی
برقراری عدالت اجتماعی به چهار محور یا رکن نیازمند است:
3-1-3-1- مجری عادل
ستمگران نمیتوانند عدالتورز و عدلگستر باشند، زیرا آغاز ظلم کنار گذاشتن عقل و خرد و حاکم شدن خواستههای نامعقول و غیرمشروع نفسانی بر شخص ستمگر است. ظالم نخستین ستم را بر عقل خود روا میدارد، و با وجود برتری وفضیلت خرد بر سایر قوا، عقل را پیرو غرایز حیوانی خویش قرار میدهد. حضرت علی (ع) میفرمایند: «چگونه کسی که به خود ستم میکند میتواند با دیگران به عدالت رفتار کند؟» (آمدی، 1360: ح6996). آن حضرت اولین گام برای تحقق عدالت را زدودن هوای نفسانی میداند (نهجالبلاغه صبحی صالح، خطبه 87)، و برای ایجاد عدل و داد به نیکویی نیت درباره مردم و کمی طمع و بسیاری پرهیزکاری توصیه میکنند (آمدی، 1360، ح2408).
3-1-3-2- قانون عادلانه
تحقق عدالت اجتماعی به ملاک و معیار بیطرف و عاری از هرگونه شائبه ظلم و تبعیض نیازمند است تا حق هر صاحب حقی را معلوم ساخته، جایگاه هر چیزی را معین کند، و بدین اعتبار عدالت اجتماعی همان رفتار مطابق با قانون عادلانه است و چنانچه قانون حاکم بر جامعه عادلانه نباشد، رفتار مطابق با قانون غیر عادلانه تحقق عدالت اجتماعی را در پی نخواهد داشت ؛ و از این رو قانونگذار بایستی عادل و به طور کامل بیطرف باشد، و از آن جا که انسانها به طور معمول سود و زیان و خواستههای خود را در رفتار اجتماعی و تعامل با دیگران در نظر میگیرند، و هر انسانی مصالح و منافع و اهداف خود را دنبال میکند، تحقق قانون عادلانه و بیطرف همواره با تزاحم و برخورد با منافع افراد، گروهها، اصناف و طبقات مختلف اجتماع که با هم سر نزاع و اختلاف دارند مواجه بوده است؛ و از این رو فرو فرستادن کتاب ومیزان همراه پیامبران ازجانب خدایحکیم به منظور تأمین نیاز جامعه بشری به قانون عادلانه و بیطرف برای تحقق عدالت اجتماعی یکی از اهداف نبوت است. خداوند می فرماید : «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط» (الحدید: 57، آیه25)
3-1-3-3- مردم عدالتخواه
حیات اجتماعی انسانها همان روابط و پیوندهای پویائی است که میان اعضای اجتماع در جریان است، و تا افراد یک جامعه خواهان برقراری و اجرای عدالت و برپائی قسط و عدل نباشند، تحقق عدالت اجتماعی که همان مجموعه رفتارهای اجتماعی مطابق با قانون عادلانه است امکانپذیر نیست، و این خردورزی جمعی است که روح عدالتخواهی را در کالبد جامعه میدمد، و افراد آن را برای تحقق عدالت گسیل میکند؛ زیرا عقل و خرد تنها خاستگاه عدالت در وجود انسان است، و شخص عادل یعنی کسی که خرد خود را بر سایر تمایلات و خواهشها و نیروهای نفسانیاش حاکم کرده، آنها را به گونهای تربیت و مدیریت کند که اعتدال و توازن در وجود او برقرار شود، و بدین جهت است که عدالت تمام فضیلت و ریشه همه فضایل بشری است، و تا هنگامی که عدالت در وجود انسان تحقق پیدا نکند، سایر فضایل انسانی نیز موجود نمیشود.
بنابراین، چنانچه انسان فاقد عدالت درونی و تعادل وتوازن وجودی باشد، در حقیقت به خود ظلم میکند و به پستیها وخصلتهای ناپسند ناشی از آن مانند جهل، بیهدفی، پوچگرایی، لذتپرستی، سودجویی، سرکشی و تجاوز به حقوق دیگران آلوده است، و بدیهی است که نمیتواند دوستدار و خواهان عدالت اجتماعی باشد، و این تنها انسان خردورز است که میتواند براساس باور به هدفداری و عادلانه بودن نظام هستی و جاودانگی انسان و تأثیر رفتار بشر در تعیین سرنوشت ابدیاش به ضرورت و فضیلت عدالت آگاه شود و عدل را بر وجود خود حاکم ساخته، برای تحقق عدالت اجتماعی جدیت و فداکاری کند، و از این رو برای گسترش عدالت و اجرای آن در جامعه باید از راه تعلیم و تربیت و تقویت خردورزی و عقلانیت، عدالت گرایی را که به طور طبیعی در ساختار افراد بشر نهادینه است به گونه ای پرورش داد که خواهان عدالت و حامی و پذیرای اجرای آن در اجتماع باشند .
3-1-3-4- خرد جمعی حداکثری، ضامن اجرای عدالت
عدالت اجتماعی با ابزار قانون عادلانه و بیطرف برقرار میشود، و از این رو به پشتوانه اجرایی نیازمند است. نیرومندترین ضامن اجرا برای عدالت اجتماعی، خرد جمعی حداکثری است؛ بدین بیان که تا هنگامی که وجدان هشیار جامعه به عادلانه و بیطرف بودن نظام اجتماعی و قوانین و مقررات برآمده از آن در مقام نظر و عمل به طور شفاف و روشن آگاه نبوده و باور نداشته باشد، و تا وقتی که تعداد قابل توجهی از افراد جامعه نتوانند از مجاری متعارف و معمول به حقوق مسلم خود دست یابند، و در نتیجه تباه و فاسد میشوند، نمیتوان به تحقق عدالت اجتماعی در آن جامعه امیدوار بود. تنها در شرایطی عدالت اجتماعی از نیرومندترین پشتوانه برخوردار خواهد بود که خردمندان جامعه در همه مراحل برای تأمین و تحقق عدالت اجتماعی دخالت، مشارکت و مسئولیت داشته باشند.
خداوند میفرماید: همانا پیامبران خود را با دلایل قاطع و معجزاتی که حقانیت رسالت آنان را آشکار میساخت فرستادیم و با آنها کتاب آسمانی و دین را که معیار عقاید و اعمال انسانها است فرود آوردیم، تا مردم همواره به عدل و داد برپا باشند) (الحدید: 57، آیه25).
براساس آیه مذکور دلایل قاطع، در مرحله نخست حقانیت رسولان، و آنگاه حقانیت کتاب و میزان را که مایه آشنایی انسانها با عدالت و قسط است، اثبات میکند تا مردم بدون هیچ شک و شبههای برای اجرای عدالت و تحقق آن وارد عمل شوند و در همه مراحل از آن پشتیبانی کنند، و افزون بر آن معلوم میدارد که تنها منبع جامع و کامل قسط و عدل همان کتاب و میزان الهی است، چون عقل بشر در برخی از موارد به تنهایی نمیتواند عدل و ظلم را متمایز و معین کند، به طور مثال این که پرداخت کردن زکوه فطریه مطابق عدل است و پرداخت نکردن آن ظلم است، از راه عقل و بدون لحاظ شرع قابل درک نیست.
3-2- عدالت اسلامی راهحل بحرانهای جهانی
3-2-1- جامعیت و فرازمانی بودن عدالت اسلامی
دین مبین اسلام به دلیل ویژگی جامعیت، جاودانگی و جهانی بودن کاملترین نظام عدالت اجتماعی را که بر مبانی و اصول فرازمان و فرامکان احترام به کرامت و شرافت ذاتی انسان مبتنی است، به جهان بشریت ارائه داده است، و بنابراین جامعه جهانی را میتواند به زیور عدالت آراسته گرداند، و در نتیجه بحرانهای جهان امروز را که بنیان نوع انسان و سعادت او را متزلزل ساخته، درمان کند و جامعه جهانی را از ظلم و تبعیض نجات بخشد. مهمترین مبانی و اصول نظام عدالت اجتماعی در مکتب اسلام عبارتند از :
1- برابری انسان ها در هویت و کرامت انسانی.
2- تساوی انسان ها در حق بهره مند از همه موهبت ها و نعمت های مادی و معنوی.
3- ممنوعیت ستم کردن به یکدیگر و ضایع کردن حقوق دیگران.
4- ممنوعیت تبعیض.
5- آماده سازی انسان ها به وسیله تعلیم و تربیت اسلامی برای تحقق عدالت اجتماعی .
6- هماهنگی و مطابقت آموزه ها و قوانین اسلامی با ساختار طبیعی و فطری انسان و پاسخگویی به همه نیازهای انسان.
7- برخورداری از پشتوانه عقلی و قابل تبیین و اثبات بودن از لحاظ عقلانی و منطقی.
8- معتبر دانستن عرف، عقلانیت و بنای عقلا.
9- ارائه برنامه جامع برای سعادت انسان ها به گونه ای که مصالح و منافع دنیوی و اخروی، مادی و معنوی و فردی و اجتماعی آنان را تامین کند .
10-تقدم و اولویت منافع و مصالح اجتماعی بر منافع افراد .
11-تصریح قرآن کریم به پیشوایی مستضعفان «این که آنان وارث نعمتها و مواهب زمین خواهند شد در آیات: الاعراف:7، آیه137، القصص: 28، آیه5 ؛ و نیز تصریح قرآن کریم به این که بندگان صالح خدا و ارث زمین خواهند شد» (الانبیاء: 21، آیه105)
12-تشکیل حکومت جهانی براساس عدل و داد به رهبری حضرت مهدی (ع) طبق تصریح پیامبر (ص) که می فرماید : «اگر از دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد، خدا آن را طولانی خواهد کرد تا مردی را که نامش نام من است است از پیروان و خاندان من برانگیزاند، زمین را پر از قسط و عدل کند همانگونه که قبلاً از ظلم و ستم آکنده شده است» (ترمذی، 1403ق: ج3، ص341 و ابو داوود، 1410ق: ج2، ص309)
شایان ذکر است در زمان حاضر، بحران ستمگری و استثمار، اکثریت نود و نه درصدی را -که تحت حاکمیت اراده و منافع اقلیت صاحب سرمایه به ابزاری برای بسط و گسترش سلطه بر جهان و بهرهبرداری حداکثری و آزمندانه از امکانات آن برای تحقق بخشیدن به خواستههای فردی، نژادی، حزبی و سیاسی آنان تبدیل شدهاند- در کشورهای پیشرفته به ستوه آورده و بر علیه ظلم و تبعیض قیام کردهاند. عدم آشنایی تفصیلی اکثریت بیدار و در حال مبارزه با نظریه عدالت اجتماعی اسلامی و نقش انسانهای عادل برای تحقق بخشیدن به آن را یکی از موانع بزرگ پیروزی آنان میتوان محسوب کرد، و در جهانی که کارکرد انسان به یک ماشین افزار فروکاهش پیدا کرده، کرامت انسانی و حقوق اساسی متفرع بر آن پایمال میشود، و به عنوان شئ کمارزشی در دست قدرت سرمایهداران رد و بدل میگردد، این فرهنگ غنی اسلامی است که میتواند با تعریف و تبیین همه جانبه انسان و ارزشهای متعالی او، مقام والای انسانیت و حقوق ناشی از آن را احیا کند.
3-2-2- اصول راهبردی عدالت اسلامی
3-2-2-1- برابری انسانها در کرامت ذاتی
خدای متعال میفرماید: «ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم» (الاسراء: 17، آیه70) و نیز می فرماید: «ای مردم ما شما را از یک مرد و یک زن (آدم و حوا) آفریدیم، بنابراین هیچ تیره و قبیلهای در آفرینش بر دیگری برتری ندارد؛ ما شما را به صورت تیرههای گوناگون و قبیلههای مختلف قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید نه آن که به نژادپرستی روی آورید و به نژاد و تیره خود افتخار کنید و هر ملتی خود را از دیگر ملتها گرامیتر بداند؛ به یقین گرامیترین شما نزد خدا باتقواترین شماست. خداست که معیار برتری انسانها را معین میکند چرا که او به حقایق امور دانا و آگاه است» (الحجرات: 49، آیه13).
براساس آیاتمذکورونیز آیه نهم از سوره سجده همهانسانها از لحاظ گوهرذات برابرند، و همه ازکرامتوشرافت ذاتی برخوردارند،وبنابراین نباید مورد بیحرمتیو ظلم و تبعیض قرار گیرند.
رسول اکرم(ص) درباره برابری انسانها میفرمایند: «مردم مانند دانههای شانهاند» (حرانی، 1404ق: ص368).
حضرت علی (ع) در نامه خود به مالک اشتر، کرامت انسانی مردم را در نظر گرفتهاند و او را به مراعات جانب مردم از هر نژاد ودینی سفارش کردهاند: «مردم دوگونهاند، یا برادر دینیتواند و یا انسانهاییچون تو» (نهجالبلاغه، نامه53).
نقل شده است پیرمردی نابینا گدایی میکرد، حضرت علی (ع) فرمود این چه وضعی است؟
گفتند : یا امیرالمومنین شخصی مسیحی است. حضرت فرمود: او را به کار گرفتهاید اکنون که پیر و عاجز شده است محرومش ساختهاید! از بیت المال هزینه او را بپردازید (حر عاملی، بیتا: ج11، ص49).
3-2-2-2 – عدالت در بهره وری از مواهب و نعمت ها
انسان ها از لحاظ حق بهره مندی از موهبت ها و نعمت های مادی و معنوی موجود در جهان آفرینش برابرند، و هیچ کس نمی تواند این حق را از آنان به دلخواه خود سلب کند .
خدا می فرماید همه آن چه را درزمین است برای انسان آفریده است (البقره: 2، آیه29) ، و آن چه را در آسمان ها و در زمین است برای انسان ها مسخر کرده است (الجاثیه: 45، آیه13).
حضرت علی (ع) به خلیفه دوم فرمودند : «سه چیز است که اگر آن ها را در عمل مراعات کنی تو را در امور کفایت می کند و اگر آن ها را ترک کنی دیگر امور سودی برایت ندارند؛ آن سه عبارت است از : اجرای قانون و مقررات برای نزدیک و دور ، حکم به کتاب خدا در حال خشنودی و خشم ، و تقسیم بیت المال به عدالت میان سرخ و سیاه» (حر عاملی، بیتا: ج18، ص152) و نیز میفرمایند: «آنان عدالت را شناختند و دیدند و شنیدند و به گوش سپردند و دانستند که مردم در میزان عدالت، برابرند به همین دلیل ، گریختند تا به امتیازهای ویژه برسند» (نهج البلاغه ، نامه70).
3-2-2-3- ممنوعیت همگانی ستم
از دیدگاه مکتب حیات بخش اسلام هیچ انسانی با هیچ عنوانی نباید به دیگری ستم و ظلم روا دارد. خدای متعال انسانها را از ظلم و سرکشی نهی میکند (النحل: 16، آیه90).
حضرت علی (ع) نیز می فرماید : «خود را میان خویش و دیگران میزانی بشمار ، پس آن چه برای خود دوست می داری برای جز خود دوست بدار، و آن چه تو را خوش نیاید برای او ناخوش بشمار و ستم مکن چنان که دوست نداری برتو ستم رود، و نیکی کن چنان که دوست می داری به تو نیکی کنند و از آن چه از جز خود زشت میداری برای خود زشت بدان » (نهج البلاغه ، نامه31).
3-2-2-4- ممنوعیت تبعیض
اساس عدالت اجتماعی ، برابری و مساوات است ، بدین معنا که چون انسان ها در هویت و حقیقت ذات برابرند، و همه از کرامت و شرافت ذاتی برخوردارند، تمام افراد صرف نظر از نژاد ، جنس ، ملیت و مذهب دربهره مندی از فرصت ها، امکانات و مواهب مادی و معنوی موجود در جامعه از حق برابر بر خوردارند، و لازمه این تساوی و برابری ناروا بودن تبعیض است .
پیامبر اعظم (ص) درباره ناروائی تبعیض فرمودند : «اقوام و ملل پیشین دچار سقوط و انقراض شدند بدین دلیل که در اجرای عدالت تبعیض روا می داشتند ، هرگاه یکی از طبقات بالا مرتکب جرم می شد او را از مجازات معاف می کردند واگر کسی از زیر دستان به جرم مشابه آن مبادرت می ورزید او را مجازات می نمودند . قسم به خدایی که جانم در دست اوست در اجرای عدالت درباره هیچکس سستی نمی کنم، اگرچه مجرم از نزدیک ترین خویشاوندان خودم باشد» (بخاری، بیتا: ج5، ص152).
حضرت علی (ع) نیز درباره نقش مخرب و منفی تبعیض می فرمایند : «زمام داران را خواص و نزدیکانی است که خودخواه و چپاولگرند، و در معاملات انصاف ندارند، ریشه ستمکاری آنان را با بریدن اسباب آن بخشکان، و به هیچیک از اطرافیان وخویشاوندانت زمینی واگذار مکن، و با آنان به گونه ای رفتار کن که قراردادی به سود آنان منعقد نگردد تا به مردم زیان رساند؛ مانند آبیاری مزارع، یا زراعت مشترک، که هزینههای آن را بر دیگران تحمیل کنند . در آن صورت سودش برای آنان و عیب و ننگش در دنیا و آخرت برای تو خواهد ماند» (نهجالبلاغه، نامه 53).
3-2-2-5- انسانسازی فراگیر
ساختار انسان به گونهای است که در همه زمینههای مادی و معنوی، روحی و بدنی به آموزش و پرورش صحیح نیازمند است، و بدون آمادگی فکری و نظری و تمرین و ممارست عملی موفقیت کامل کسب نمیکند. بدین سبب است که خداوند میفرماید: «به یقین خدا به مؤمنان نعمتی بزرگ ارزانی داشت که پیامبری از خودشان در میان آنان برانگیخت که آیاتش را برآنان تلاوتکند و آنان را از کارهای زشتواخلاق ناپسند پاک سازد وکتابآسمانی ومعارف آن رابه ایشان بیاموزد» (آل عمران: 3، آیه164).
بنابراین، تعلیمو تربیت صحیح و فراگیر برای آمادهسازی انسانها و ایجاد روحیه عدالت دوستی زمینه اصلی را جهت تحقق عدالت مهیا میکند.
3-3- جامعه جهانی، عدالت جهانی
ارتقاء کمی وکیفی هماهنگیها، همکاریها، روابط و پیوندهای گوناگون بینالمللی در قالب مقررات و سازمان های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، حقوق و امثال آن، و پیشرفت چشمگیر فناوری ارتباطاتو پوشش وسیع ومتنوع رسانهای، جوامع انسانی در زمان حاضر را علیرغم اختلافهای اعتقادی، سیاسی، اجتماعی ، فرهنگی، اخلاقی و نظایر آن بر جامعه جهانی واحد تبدیل کرده است و بدین جهت نارسائیها و بحرانهای موجود، با قطع نظر از ارتباط آنها با علل و عوامل منطقهای و بومی، ریشه در مشکلات جهانی دارد. به طور مثال آسیبهایی که در سطح جهانی به عدالت اجتماعی لطمه وارد میکند، مانند، بحرانهای اقتصادی کشورهای پیشرفته، بحران تخریب محیط زیست، بحران کمبود غذا و امثال آن مانع تحقق عدالت اجتماعی و به دنبال آن سد بزرگی برای تحقق عدالت سیاسی و اقتصادی در سایر جوامع میشوند. از این رو با غفلت از مشکلات و بحرانهای جهانی، نمیتوان به تحقق عدالت اجتماعی در یک منطقه یا یک کشور امیدوار بود.
بنابراین، اکنون که افکار عمومی جهانیان به تدریج برای اصلاح نحوه مدیریت جهان، آمادگی پیدا کرده، و زمینه چنین تغییر بزرگی در سازمانهای معتبر بینالمللی در حال فراهم آمدن است، شایسته است که یکی از اهداف اصلاح در سازوکار مدیریت جهان، رفع ظلم و تبعیض علیه بشریت و برقراری عدالت اجتماعی در جامعه جهانی باشد، بدین منظور پیشنهاد میشود کشورهای اسلامی و اندیشمندان مسلمان به طور هماهنگ برای تشکیل «آژانس بینالمللی عدالت اجتماعی» تحت اشراف و حمایت سازمان ملل وارد عمل شوند، و در دو بخش فرهنگی و اجرائی برای رفع ظلم و تبعیض از جوامع انسانی و گسترش عدالت اجتماعی در سراسر جهان، با الهام از انسان شناسی و نظام عدالت اجتماعی اسلام و از راه تشکیل «سازمان گسترش عدالت اجتماعی» در هر یک از کشورهای عضو سازمان ملل برنامهریزی و اقدام کنند. سازمان مذکور از راه برپایی سمینارها و کنفرانسهای بینالمللی میتواند افکار عمومی جهانیان را به مقام والای انسان و حقوق ناشی از کرامت و شرافت ذاتی او، به طور جدی معطوف سازد، و با کمک و همراهی رجال فرهنگی و سیاسی، زمینه فرهنگی واجرایی تحقق عدالت اجتماعی را در سطح جهانی آماده کند. اندیشمندان، ملتها و دولتهای مسلمان نیز لازم است با اجرای وسیع عدالت اسلامی در سرزمین خود، الگوی عینی و عملی برای تحقق عدالت به جهانیان ارائه دهند. چنانکه حضرت صادق (ع) فرمودند : «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم» (مردم را با غیر زبان خود به مکتب و آئین خود دعوت کنید) (کلینی، ج4، ص318).
4- نتایج
4-1- از دیدگاه اسلام، حقیقت و هویت انسان، روح جاودانه و نفخه الهی است که مایه کرامت و شرافت ذاتی اوست .
4-2- بحران هویت یا مشکل خود ناشناسی علت همه بحرانهای انسانی است .
4-3- عدالت عبارت است از دادن حق صاحبان حق بدون کم و زیاد و تبعیض میان آن ها به گونه ای که هر چیز در جای خود قرار گیرد و مساوات و موازنه میان آنها برقرار گردد .
4-4- عدالت اجتماعی بدین معنا است که هر یک از افراد جامعه در جایگاه شایسته خود از همه حقوقی که مستحق آن است برخوردار بوده، به تکالیف خود عمل میکند و با او به گونهای رفتار می شود که سزاوار آن است .
4-5- «تعادل» و «توازن» حاصل فرایند عدالت اجتماعی و از ویژگیهای اساسی آن است .
4-6- عدالت اجتماعی برای قوام و تداوم جامعه انسانی ضرورت دارد .
4-7- مجری عادل، قانون عادلانه، مردم عدالت خواه و خرد جمعی حداکثری به عنوان ضامن اجرا، ارکان عدالت اجتماعی به شمار میروند .
4-8- دین اسلام براساس مبانی و اصول فرا زمان و احترام به کرامت و شرافت ذاتی انسان میتواند کاملترین نظام عدالت اجتماعی را به جامعه جهانی ارائه دهد.
4-9- برابری انسانها در کرامت ذاتی، رعایت عدالت دربهرهوری ازمواهب و نعمتها، ممنوعیت ستم و تبعیض و انسانسازی فراگیر اصول راه بردی عدالت اجتماعی اسلام است.
4-10- ویژگی های دنیای امروز جوامع انسانی را با وجود تفاوت هایی که دارند به جامعه جهانی واحد تبدیل کرده است و بنابراین، بحرانهای آن با راهکارهای جهانی واصلاح نحوه مدیریت جهان قابل حل است .
کتابنامه
1. قرآن کریم (ترجمه قرآن براساس المیزان)، مترجم: سید محمد رضا صفوی، دفتر نشر معارف، چاپ دوم، زمستان 85.
2. نهج البلاغه ، ترجمه سید جعفر شهیدی، تهران، چاپ بیست وششم ، 1385 ، هـ .ش.
3. نهج البلاغه ،صبحی صالح، بیروت، چاپ اول، 1387، هـ.ق.
4. آمدی، عبدالواحد بن محمد. (1360). شرح غررالحکم و دررالکلم. با مقدمه و تصحیح و تعلیق حسینی ارسوی «محدث، چاپ دوم. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
5. ابو داوود. (1410ق). السنن. تحقیق السید محمد اللحام. بیروت: دارالفکر.
6. الاصفهانی،الراغب. (1992م). مفردات الفاظ القرآن. تحقیق صفوان عدنان داودی. دمشق،بیروت.
7. بخاری، محمد بن اسماعیل، (بیتا). صحیح بخاری. استانبول: دارالفکر.
8. ترمذی، ابوعیسیمحمد بن عیسی، السنن، تحقیق عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت ، دارالفکر، 1403 ، هـ .ق.
9. حرانی ، ابن شعبه ، تحف العقول، قم ، انتشارات جامعه مدرسین ، 1404 هـ . ش.
10. الحر العاملی، محمدبن الحسن ، وسائل الشیعه ، بیروت، داراحیاء التراث العربی ، بی تا.
11. خرمشاهی، بهاء الدین ، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی ، تهران، دوستان- ناهید، 1377،هـ.ش.
12. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، دوره 20 جلدی، بیروت ، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1972 م.
13. طبرسی، ابوالفضل علی، مشکات الانوار، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1411 هـ . ق.
14. طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاق ناصری، تصحیح و توضیح مجتبی مینوی، علیرضا حیدری، تهران، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی ، چاپ دوم، 1360، هـ . ش.
15. کلینیرازی، محمد بنیعقوب ، اصولالکافی، تصحیح وتعلیق علیاکبر غفاری، بیروت، دارالتعارف ، 1401 هـ . ق.
16. نوری، میرزا حسین ، قم ، مستدرک الوسائل، موسسه آل بیت ، 1408، هـ . ق.
* استادیار گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه تهران