توبه از نگاه عقل و نقل با مروری بر صحیفه سجادیه
نعمت الله بدخشان*
چکیده
هر انسانی با قرار گرفتن در هر مرتبه ای از کمال، برکنار از مرتبه ای از گناه به معنای عام آن نخواهد بود. به همین دلیل، توبه در قرآن وظیفه ای همگانی معرّفی شده است. از منظر دینی هر چند شایسته است انسان در حدّ توان خود از ارتکاب به گناه بپرهیزد، ولی چنانچه مرتکب گناهی شد، راه برون رفت از آن، توبه و استغفار است. در این نوشتار کوشیده ایم تا برخی از مهم ترین مسائل مربوط به توبه را در دو بخش کلی ارایه دهیم: در بخش نخست به بررسی نظریّات برخی از عالمان مسلمان در این باره پرداخته ایم ودر بخش دوم کوشیده ایم تا با جستجو در صحیفۀ سجادیّه، منظر امام سجّاد دربارۀ حقیقت توبه و پاره ای از مسائل مهم مربوط به آن را بررسی و تبیین کنیم.
واژگان کلیدی: توبه، گناه، مقوّمات توبه، شرایط توبه، پذیرش توبه.
***
1- مقدّمه
هر چند پرهيز از گناه و عدم ارتكاب آن، بهتر از توبه كردن است، ولي چنانچه انسان مرتكب گناهي شد، راه برون رفت از آن، توبه و استغفار است. بنابراين، قدم نخست در توبه شناخت گناهان است، زيرا پشيماني و بازگشت از گناه به طاعت الهي بدون شناخت گناه و توجّه به آثار شوم آن که موجبِ تضعيف و يا قطع رابطة بندگي با خدا می شود، امكان پذير نيست.
گناه در زبان فارسي مترادف با «بِزِه»، «جُرْم» و «نافرماني» است كه در زبان عربي؛ بويژه در آياتِ قرآن و ادعيّة مأثور از معصومين(ع) از آن به «معصيت»، «اثم»، «ذنب»، «خطيئه»، «سيّئه»، «حِنْث»، «حَوبه»، لًمَم» و «وِزر» تعبير شده است و در اصطلاح عام آن به معني نافرماني و سرپيچي از قانون، اعم از قوانين طبيعي، اجتماعي، الهي و ديني است كه تخلّف از آن موجب عقوبت و كيفر دنيوي و اخروي ميشود (رسولي محلّاتي، 1363: 4). گناه در اصطلاح رايج دينيِ آن به معناي انجام حرام و ترك واجب الهي است كه عامل اصلي ارتكاب به آن غفلت از ياد خدا و ناديده گرفتن رابطة وجودي خود با او است كه موجب نافرماني او و انجام اموري خلاف بندگي ميشود. در مرتبه ای دیگر گناه در معنای ترک اولی بکار می رود. چنانكه گاهي نيز گناه به معناي اشتغال دل به غير خدا هر چند براي زماني اندك است. از اين رو، با توجّه به مراتب مؤمنان بطور خاص و انسانها بطور عام، گناه مراتب و يا معاني متفاوتي مييابد و متناسب با آن توبه نيز از مراتب و يا معاني مختلفي برخوردار ميشود.
توبه و مشتقّات آن بيش از هشتاد بار در قرآن آمده و در مورد بنده و خدا هر دو به كار رفته است. در قرآن هر جا «تابَ اِلي الله» به كار رفته، منظور توبة بندگان است و هر جا «تابَ عَليه» به كار رفته است، منظور بازگشت غفران و آمرزش الهي به سوي بندگان است (خرّمشاهي، 1377: ج1، ص813).
«تابَ الي الله»؛ يعني بنده از گناه به خدا و طاعت او بازگشت و «تاب الله عليه»؛ يعني خدا [براي توفيق دادن به توبه و سپس آمرزش بنده] به سوي او بازگشت. تَوبْ جمعِ توبه است و مَتاب به معني رجوع و بازگشتن است. از آن رو، كه در بارة بنده و خدا هر دو به كار ميرود بايد توبه را به معناي مطلق رجوع و بازگشت معنا كرد. رجوع و بازگشت در مورد بنده به معناي بازگشت از گناه و در مورد خدا به معناي بازگشت خدا به سوي بنده با رحمت و مغفرت و توفيق دادن او به توبه است. از نظر قرآن توبه بنده ميان دو توبه خدا قرار دارد: نخست بازگشت خدا به سوي بنده، با توفيق دادن او به توبه و بازگشت از گناه و ديگري پذيرش توبة بنده پس از توبه كردن، و مورد بخشودگي و رحمت قرار دادنِ او است (توبه، 118- 117).
در این نوشتار مباحث مربوط به توبه در دو بخش کلّی ارایه می شود: نخست دیدگاه برخی از متکلّمان وعالمان اخلاق مطرح خواهد شد، و در بخش دوم منظر امام سجّاد(ع) در این باره در صحیفۀ سجادیّه مورد بررسی و تبیین قرار خواهد گرفت.
2- توبه از دیدگاه اندیشمندان مسلمان
اندیشمندان مسلمان به طرح مباحث گوناگون و متنوّعی پیرامون توبه پرداخته اند. که در ادامه برخی از مهمّ ترین آنها را مورد بررسی قرار می دهیم:
2-1- تعاریف توبه و جایگاه آن
برخي توبه را نوعي اعتذار و عذرخواهي از خدا معرّفي كرده و عذر خواهي از كسي را به حصر عقلي بر سه گونه دانستهاند: نخست اينكه كسي (مُعتَذِر) بگويد: فلان كار را نكردهام، دوم اينكه بگويد: آن كار را كردهام، ولي فلان مقصود را داشتهام، سوم اينكه بگويد: آن كار را كردهام، ولي بد كردهام و ديگر آنرا انجام نميدهم. قسم اخير همان «توبه» است كه رساترين و زيباترين وجوه پوزش خواهي است (راغب اصفهاني، 1404: 75).
توبه در اصطلاح شرع، عبارت از ترك گناه بخاطر زشتي آن، و پشيماني بر معصيتي كه در گذشته از او سر زده، و عزم برترك بازگشت به آن در آينده، و جبران كردن كارهاي ترك شدهاي است كه از طريق اعاده قابل جبران است و هر گاه اين چهار شرط با هم جمع شوند، شرايط توبه، كامل است (همو، ص75).
از توبه تعاريف و تعابير مختلفي ارايه شده است. امام خميني(ره) توبه را از منازل مهمّ و مشكل مينامد و در تعريف آن مينويسد: توبه عبارت است از رجوع از طبيعت به سوي روحانيّت نفس، بعد از آنكه بواسطة معاصي و كدورتِ نافرماني، نور فطرت و روحانيّت محجوب به ظلمت طبيعت شده است (خميني، 1384: 272). مطهّري آنرا يك نوع انقلاب دروني و نوعي قيام و انقلاب از ناحية خود انسان عليه خود تعريف ميكند و آنرا از مختصّات انسان ميداند. توبه از نظر ايشان قيام مقامات عالي وجود انسان و قيام و انقلاب مقدّس قواي فرشته صفت او عليه قواي بهيمي صفت و شيطان صفت او و عكس العمل روح در مقابل معاصي است (مطهّري، 1384: 116، 118 و 119). از نظر بهاری همدانی معناي فقهي توبه، ترك معاصي است در زمان حال و عزم بر ترك آنها در آينده و تداركِ آنچه كه قابلِ تدارك باشد و نيز [از نظر عرفاني] توبه خلع لباس جفا و نشر بساط وفا است (شيرواني، 1371: 62-61).
برخي آنرا دومين منزل از منازل سلوك پس از منزل يقظه ميشمارند (خميني، 1384: 272)، و عدّهاي آنرا اولين منزل سلوك به سوي خدا (مطهّری، 1384: 114)، و يقظه را مقدّمه و از احوال لازم آن دانستهاند.
امام محمّد غزّالي توبه را معنايي ميداند كه به ترتيب بر سه امر تنظيم و تحقّق مييابد: علم، حال و فعل. اولي موجب دومي است و دومي، سومي را ايجاب ميكند (فيض كاشاني، 1379: ج7، ص11). مراد از «علم» همان باور و يقين انسان نسبت به زيانهاي گناه و مقصود از «حال»؛ حالت ندامت و پشيماني قلبي از گناه است كه موجب تحريك اراده و ترك گناه در حال و عزم بر ترك آن در آينده و تدارك و جبران مافات ميگردد. به اعتقاد عزّ الدّين محمود كاشاني اساس جملة مقامات و مفتاح جميع خيرات و اصل همة منازلات و معاملات قلبي و قالبي توبه است. آلودگان الواث ذُنوب را جز ذَنوب (دَلوِ پر آب) مطهّر او پاك نگرداند... معني توبه شرعاً رجوع است از معصيت الله تعالي به اطاعت او(کاشانی، 1376: 366). برخي نيز گفتهاند: توبه ضد اصرار بر گناه است، و آن بازگشت از گناهِ گفتار و کردار و اندیشه است، وبه عبارت دیگر: توبه پاک ساختن دل از گناه و بازگشتن از دوری از درگاه الهی به نزدیکی است(نراقی، 1379: 370).
بنابراين، ميتوان توبه را نوعي تحوّل دروني معرّفی کرد كه هر انساني در سلوك معنوي خود به سوي خدا پيوسته بدان نيازمند است.
2-2- مُقوِّمات توبه
ماهيّت و حقيقت توبه از چه مقوّم يا مقوّماتي فراهم ميآيد؟ به تعبير ديگر عنصر يا عناصر اصلي مندرج در حقيقت توبه كدام عنصر يا عناصرند؟ عدّهاي حقيقت توبه را متشكّل از سه چيز ميدانند: نخست معرفت به ضرر گناه، دوم پشيماني از گناه و سوم ترك گناه در زمان حال و عزم بر عدم بازگشت به آن در آينده (تا آخر عمر) و جبران و تلافي آنچه قابل جبران و تلافي است مانند قضاي عبادتي كه از او فوت شده و بيرون آمدن از مظالم مردم كه از پشيماني حاصل ميشود (مجلسي، بیتا: 611).
به اعتقادِ امام محمّد غزّالي از جملة معاني توبه ترك معاصي در زمان حال، و عزم بر ترك آنها در آينده و نيز جبران كوتاهيهايي است كه [انسان] در گذشته مرتكب شده است. از نظر او در وجوب اين امور شكّي وجود ندارد، امّا پشيماني و اندوه بر اعمال گذشته نيز واجب است، چه اين روح توبه است و از همين راه است كه ميتوان گذشتهها را جبران كرد (فيض كاشاني، 1379: ج7، 18 – 17). غزّالي با بيان اينكه پشيماني از گناه روح توبه است بر عنصر پشيماني به عنوان عنصر اصلي در تقوّم ماهيّت توبه تأكيد كرده است.
گروهي نيز حقيقت توبه را مركّب از ندامت و پشيماني از گناه و عزم و تصميم بر ترك آن دانستهاند (مجلسي، بیتا: 611). ولي آيا پشيماني از گناه و عزم بر ترك آن، در توبه از هر گناهي كافي است؟! عدّهاي به عدم كفايت اين دو در تقوّم حقيقت توبه از برخي گناهان معتقدند؛ زيرا برخي از گناهان يك سري لوازم و پيامدهاي حقوقي دارند كه در مورد آنها اضافه بر پشيماني از گناه و عزم بر ترك آن بايد حقوق تضييع شده نيز اعاده شود تا توبه تحقّق يابد؛ به طوري كه بدون اعادة اين حقوق در صورت توانايي، آن پشيماني و عزم، اموري راستين و حقيقي تلقّي نميگردند. بنابراين، مركّب دانستنِ توبه از دو عنصر پشيماني از گناه و عزم بر ترك آن تنها در مورد آن گناهاني صادق است كه داراي پيامدهاي حقوقي نباشند. اكثر متكلّمان و فقهاي اماميه گفتهاند كه اگر گناه مستتبع امر ديگر نباشد مانند پوشيدن حرير، پشيماني از آن و عزم بر عدم بازگشت به آن كافي است و اگر مستتبع امر ديگر باشد از حقوق خدا يا حقوق مردم، مالي يا غير مالي، واجب است كه با توبه، آنها را احقاق كند (همان، 612). آياتي از قرآن را كه در آنها توبه با عمل صالح همراه شده، ميتوان بيانگر توبه از اين نوع گناهان دانست. آيا هر نوع پشيماني از گناه با هر انگيزهاي كه باشد در تحقّق توبه كافي است؟ از منظر كلامي، بسياري از متكلّمان مسلمان معتقدند كه هر نوع پشيماني از گناه، توبه به شمار نميآيد. در صورتي پشيماني از گناه را توبه گويند كه پشيماني بر امر قبيح (گناه) به خاطر قبح و زشتي آن باشد نه اموري ديگر. بنابراين، اگر كسي غَرَض و انگيزة نهائيَش از توبه خوف از آتش دوزخ باشد نه زشتي خودِ گناه، توبهاش منتفي ميشود (حلّي، 1407: 418). علاّمة مجلسي مينويسد: بعضي از علما طمع به بهشت و خلاصي از جهنم را منافي اخلاص ميدانند، در اين جا نيز گفتهاند اگر غرض از توبه تحصيل بهشت يا نجات از جهنم باشد صحيح نيست. دلايل بر بطلان اين مذهب بسيار است و كسي كه معني نيّت را فهميده است ميداند كه اعلاي درجات نيّت نسبت به اکثر خلق این است که یکی از اين دو معني (تحصيل بهشت يا نجات از جهنم) منظور ايشان باشد. نسبت به عامّۀ خلق، نیّت را از اين دو معني خالي كردن تكليف مالا يطاق است و در كافي دو روايت معتبر از حضرت صادق (ع) روايت كرده است كه هر كه شراب را از براي غير خدا ترك كند خدا از شراب سر به مُهر بهشت به كام او برسانَد و ممكن است كه اين تفضّلي باشد از حقّ تعالي در خصوص ترك شراب، هر چند توبة حقيقي نباشد (مجلسي، بیتا: 611). از نظر خواجه نصيرالديّن طوسي و بسياري از متكلّمان مسلمان انگيزة بنده در توبه بايد قبح كار حرام انجام شده يا قبح ترك امر واجب باشد، بدون اينكه امر ديگري از امور دنيوي (مانند ضرر جسماني) و اخروي (مانند از دست دادن نعمتهاي بهشتي يا ترس از عذاب آتش)، به آن منضم شود. در صورت انضمام چنين اموري، توبه صحيح نيست. به دو دليل بر اين مطلب استدلال شده است: نخست منتفي شدن پشيماني است با اين توضيح كه اگر كسي مثلاً شرابخواري را ترك و يا شخص تاركِ نمازي، نماز بجا آوَرد تا مورد سرزنش مردم قرار نگيرد يا احساس كند كه شرابخواري براي بدنش مضرّ است و يا از آتش دوزخ بترسد، براين فعل و ترك، پشيمان نيست، بلكه تركِ شرابخواري و انجام نماز بخاطر امور ياد شده است، بطوري كه اگر اين امور نميبود مرتكب شرابخواري و تركِ نماز ميشد. پس زماني كه پشيماني منتفي شود، توبه نيز منتفي ميشود، زيرا توبه متقوِّم به پشيماني است (حسيني طهراني، 1365: 851). استدلال دوم از طريق مقايسة توبه با اعتذار عُرفي ارايه شده است. اگر كسي به مظلومي اسائه ادب كند و سپس از او عذر بخواهد نه بخاطر اسائة ادبي كه به او كرده، بلكه بخاطر ترس از مجازاتِ پادشاه، چنين عذرخواهي مورد پذيرش قرار نميگيرد. در جمع اين دو نظريّه ميتوان گفت توبه نوعي عبادت است و مانند ساير عبادات قصد قربت در آن لازم و ضروري است، بنابراين اگر انگيزة بنده در انجام توبه چيزي باشد كه با قصد قربت سازگار باشد، مانند ترس از آتش و محروميّت از ثواب اخروي، توبه صحيح خواهد بود، ولي اگر انگيزة شخص از توبه صرفاً ضرر جسماني يا سرزنش مردم يا عقوبت كردنِ پادشاه باشد، توبه صحيح نخواهد بود (همو، 852).
برخي گفتهاند: حقيقت توبه عبارت از پشيماني از گناه بخاطر گناه بودنِ آن و تصميم بر تركِ بازگشت به آن در آينده است. اين دو امر به عنوانِ دو امر متلازم حقيقت توبه را تشكيل ميدهند، زيرا تصميم نداشتن بر ترك بازگشت به گناه، بيانگر پشيمان نبودن از ارتكاب به آن است. در عين حال تكليف بودنِ توبه به اعتبار تصميم بر ترك بازگشت به گناه است نه به اعتبار عنصر پشيماني، زيرا پشيماني امري قهري و خارج از قلمرو اختيار انسان است كه در نتيجة معرفت و باور به ضرر بودنِ انجام قبيح و يا ترك واجب حاصل ميشود. از اين رو، با آنکه دو عنصر یاد شده با هم متلازمند، امّا تكليف خواندن توبه با نظر به عنصر پشیمانی، صحيح نيست. برخي نيز تكليف بودنِ توبه را به اعتبار اسباب اختياري آن دانستهاند (همو، 846 ). به اعتقاد ملّا احمد نراقي توبه همان ندامت و پشيماني بر گذشته است با عزم ترك [گناه] در آينده در صورت قدرت و امكان، و امّا نفسِ ترك كردن آن ثمرة توبه است (نراقي، بیتا: 500).
به نظر ميرسد مقوّم توبه به عنوان يك حقيقت قلبي و انقلاب دروني، همان حالتِ ندامت و پشيماني قلبي است كه ملازم با عزم بر عدم بازگشت به گناه در آينده و جبران گذشته است.
2-3- وجوبِ توبه
همة مسلمانان در وجوب توبه اتفاق نظر دارند، با اين تفاوت كه اشاعره وجوب آنرا سمعي (نقلي) ميدانند؛ يعني معتقدند وجوب توبه از طريق آيات و اخبار معلوم ميشود، ولي شيعه و بسياري از فرق ديگر اسلامي وجوب آنرا سمعي و عقلي، هر دو ميدانند، زيرا دليل عقلي بر وجوب توبه بر نظريّة حسن و قبح عقلي مبتني است كه مورد اعتقاد اشاعره نميباشد. بنابراين در اصل وجوب سمعي توبه هيچ شكّ و اختلافي نیست؛ زيرا در آياتي از قرآن بدان تصريح گردیده و نسبت به ترك آن وعيد حتمي داده شده است (تحريم: 66، آیه8).
امام محمّد غزّالي از باب اينكه مقّدمة واجب، واجب است ميگويد: كسي كه معناي وجوب را بداند و بداند كه توبه وسيلهاي براي رسيدن به سعادت ابدي است در وجوب آن ترديد نميكند(فيض كاشاني، 1379: 14).
از نظر خواجه نصيرالدّين طوسي توبه به دو دليل واجب است: يكي به دليل دفع ضرر که چنین بیان می شود: توبه ضرر ناشي از گناهان را دفع ميكند، دفع ضرر واجب است، پس توبه واجب است، و ديگري به دليلِ پشيماني بر هر عمل قبيح و يا اخلال به امر واجب است ( حلّی، 1407: 418-417).
توبه نه تنها امري واجب است، بلكه وجوب آن فوري است و هيچ گونه تأخيري در آن جايز نيست. غزّالي در اثبات فوريّت توبه، علم به مهلک بودنِِ گناهان را از اصل ايمان و اصل ايمان را واجب فوري ميداند، از اين رو به فوري بودن وجوب توبه استدلال ميكند. از نظر او كسي حقّ اين واجب را ادا ميكند كه آن را به گونهاي بشناسد و اين شناخت، وي را از اعمال بد باز دارد. ايشان با تقسيم علوم به علوم مكاشفه و علوم معامله، علم به مهلک بودنِ گناهان را از علوم معامله ميداند، نه ازعلوم مكاشفه. علوم مكاشفه به عمل مربوط نميشوند، ولي در علوم معامله هر دانشي كه طلب ميشود براي اين است كه انسان را به عملي برانگيزاند و مادامي كه به عمل وادار نكند نتيجة نهايي آن بدست نيامده است، مثلاً علم به اين كه گناهان زيانبارند از اين نظر مطلوب است كه انسان را به ترك گناه وا دارد، و كسي كه گناهان را ترك نكند، فاقد اين جزء از ايمان است (فيض كاشاني، 1379: ج7، ص22).
عدم تسويف، يعني عدم جواز تأخير در توبه نيز بر وجوب فوري آن دلالت دارد. لقمان به فرزندش خطاب ميكند: اي پسرك من در توبه تأخير مكن كه مرگ ناگهان ميآيد، و كسي كه از توبه طفره ميرود، و آن را از امروز به فردا موكول ميكند، دو خطر بزرگ متوجّه اوست: يكي آن كه براثر گناه، تيرگي بر دل او متراكم ميشود تا آنجا كه زنگار بر دل او مينشيند و بر آن نقش ميبندد و به گونهاي كه ديگر قابل زدودن نيست. دوم آن كه ممكن است بيماري يا مرگ بر او سبقت گيرد و ديگر فرصتي نيابد تا آثار گناهان را از دل خود بزُدايد، از اين رو در حديث آمده است: «بيشتر فرياد دوزخيان از امروز و فردا كردن(تسویف) است» (همو، 33- 32).بندة گناهكار بايد پيش از انباشته شدن آثار گناه در قلب و دلمردگي و از دست دادن پذيرش پاكي، از گناه خود توبه كند و در آن تأخير نيندازد:إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريب(نساء: 4، آیه 17).
براي گناه- که شامل ترک اولی هم می شود- مراتب مختلفي وجود دارد، از این رو هيچ انساني مبرّا از گناه نخواهد بود، به همين دلیل توبه از نظر قرآن وظيفهاي همگاني است: و توبوا الي الله جميعاً (نور،31).
2-4- شرايط توبه
توبه از عبادات است و مانند هر عبادت ديگر صحّت آن منوط به شرايطي است. اگر بنده توبه را با شرايط صحيح آن بجا آورَد، بدون شك آن توبه مورد قبول خداوند قرار ميگيرد. عدّهاي گفتهاند: گرچه قبول و ردّ توبه منحصراً در اختيار خداوند است، معذلك وقتي اعتبار دارد كه [انسان] بعضي شروط خاص را مراعات نمايد. این شروط عبارت اند از:
1- در آتيه از تكرار گناه، در فرصتهايي كه فراهم مي شود، خود داري كند 2- ندامتش در برابر خدا ناشي از ترس نباشد بلكه «لِوجهِ الله» باشد. 3- تصميم قاطع بگيرد كه ديگر گِرد مُنهيات نگردد. 4- چنانچه گناه از جملة معاصي عليه حقوق سايرين و تضييع حقّ ديگران باشد، شرط چهارمي مزيد ميشود كه همانا جبرانِ بي عدالتي است كه مرتكب شده است (لويي گارده، 1352: 150).
برخي با استفاده از آياتي از قرآن براي قبولي توبه، دو شرط ارايه دادهاند: يكي اينكه گناه در اثر جهل و ناداني[از روي غلبة شهوات] واقع شده باشد نه با انگيزة كفر و طغيان و دوم آنكه انسان پس از ارتكاب جرم بلافاصله پشيمان شده و هر چه زودتر توبه كند (مهدوي كنی، 1380: 313).
علی (ع) خطاب به کسی که به زبان توبه(استغفار) می کرد، توبۀ کامل را دارای شش شرط معرّفی نمود: 1- پشیمانی بر گذشته، 2- عزم بر عدم بازگشت به گناه وترک آن در همه عمر، 3- ادای حقوق تضییع شدۀ بندگان تا خدا را در حالی که از آلودگی گناه پاک باشی ملاقات کنی، 4- قصد کنی واجباتی را که بجا نیاورده ای بجا آوری، 5- همّت کنی تا هر گوشتی که از حرام بر بدنت روییده با حزن و اندوه بگدازی تا پوست به استخوان بچسبد و گوشت تازه بروید، 6- همانطور که گناه را به بدن چشانده ای رنج طاعت را به او بچشانی. چون این معانی را ادا کردی آنگاه می توانی بگویی: اَستَغفِرُالله(صبحی صالح، 1387: حکمت 417،ص550- 549).
امام خميني (ره) براي توبه دو دسته شرايط قايل است: يك دسته شرايط قبولي و دستة ديگر شرايط كمال توبه. از نظر ايشان حديث استغفار منقول از علي(ع) مشتمل بر دو ركن (مقوِّم) توبه؛ «پشيماني» و «عزم بر عدم بازگشت به گناه» ، و داراي دو شرط قبول است كه عبارتند از «ردّ حقوق مخلوق» و «ردّ حقوق خالق»، و داراي دو شرط ديگر ميباشد كه از شرايط كمال توبه و توبة كامل است. رعايت شرايط كمال به اين معنا نيست كه توبه بدون آنها تحقّق پيدا نميكند يا قبول نميشود، بلكه بدان معنا است كه توبه بدون آنها كامل نيست، چون از نظر ايشان تائب بايد تدارك تروك و حُظوظ هنگامِ گناه را بكند (خميني، 1384: 279- 278).
2-5- اقسام و مراتب توبه
اقسام مختلفي براي توبه بيان شده است. برخي توبه را به دو قسم، توبة اِنابه و توبة استجابه تقسيم كردهاند. مراد از توبة اِنابه آن است كه بنده از خوف عقوبت توبه كند و مقصود از توبة استجابه آن است كه بنده از سرِ حياء و شرم از كرم الهي توبه نماید (مدني شیرازی، بیتا: ج2، ص490). يكي از اقسام توبه، توبة نصوح است که در بارة آن نظريّات مختلفي بيان شده است، امّا اكثراً آنرا توبة خالص و بدون بازگشت به گناه معنا كردهاند. از آنجا که توبه بايد داراي شرايطي باشد تا مورد پذيرش خداوند قرار گيرد، گاه توبه را توبة مقبول ناميدهاند. قسم ديگر توبه، توبة كامل است كه نسبت به ساير اقسام توبهها از شرايط كمال برخوردار است.
براي هر گناهي توبهاي مخصوص وجود دارد و از آنجا كه مراتب گناه متفاوت است، توبه نيز مراتب گوناگوني دارد. براين اساس، توبه به چهار مرتبه؛ توبه از گناهان بزرگ، توبه از گناهان كوچك، توبه از تركِ اَولي، و توبه از اشتغال به غير محبوب تقسيم ميشود. عزّ الدّين محمود كاشاني براي توبه پنج درجه بر شمرده است: درجة اوّل توبة عُمّال و آن رجوع از اعمال فاسد با اعمال صالح است. درجۀ دوم توبة زُهّاد كه رجوع از رغبت دروني به دنيا است. درجۀ سوم توبة اهل حضور كه رجوع از غفلت به حضور است. درجة چهارم توبة متخلِّقان كه رجوع از اخلاق سيّئه به اخلاقِ حسنه است و درجة پنجم توبة عارفان كه رجوع از رؤيت حسنات خود به حقّ است (کاشانی، 1376: 370).
2-6- زمان توبه
خداي تعالي انسانها را به توبه فراخوانده است. امر كردن به توبه، بيانگر اختياري بودن آن است. توبه در زمان و شرايطي پذيرفته و مقبول است كه به عنوان يك تكليف، شرايط آن فراهم باشد. يكي از مباني اساسي تكليف، اختيار است، بنابراين در شرايطي كه اختيار سلب ميشود و انسان از روي اجبار و اضطرار ناگزير به توبه ميشود، توبه پذيرفته نميگردد: لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَ لاَ الَّذينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَليماً (نساء: 4، آیه18). «توبه و ايمان در حين مشاهدة مرگ بي اثر و بي بهره است، ولي پيش از يقين به مرگ اگر كسي توبه كند، توبة او قبول است ولو مجال عمل هم نداشته باشد»(قرشي، 1352: ج1، ص289-288). به اعتقاد علامۀ طباطبایی(ره) توبه عبارت از رجوع اختیاری ازگناه به طاعت و بندگی خدا است که در ظرف اختیار که همان حیات دنیا است تحقّق می یابد، ولی در آنچه برای بنده اختیاری نیست، انتخاب راه صلاح و فساد و سعادت و شقاوت معنا ندارد(طباطبایی، بیتا: ج4، ص250). بنابراین، اظهار توبه در شرایطی که اختیار از انسان سلب، و آدمی مجبور به آن می شود، توبه بشمار نمیآید.
2-7-آداب توبه
روايت شده كه رسول خدا(ص) در روز يكشنبه دوم ذي القعده فرمود: اي مردم كدام يك از شما ميخواهيد توبه كنيد؟ گفتند همة ما ميخواهيم توبه كنيم يا رسول الله. فرمود: غسل كنيد و وضو بگيريد، و چهار ركعت نماز بخوانيد. در هر ركعت، حمد را يك مرتبه و «قُل هُو اللهُ اَحَد» را سه مرتبه و «مُعَوَّذَتَين» (سورة الناس والفَلَق) را يك مرتبه بخوانيد بعد از آن هفتاد مرتبه استغفار كنيد، بعد به «لا حَولَ وَلا قُوّة اِلاّ بِالله العَلیِّ العَظيم» ختم كنيد و بعد از آن بگوئيد: «يا عزيزُ يا غفّارُ اِغفِرلي ذنوبي و ذنوبَ جميع المؤمنينَ وَ المؤمِناتِ فَاِنَّهُ لا يَغفُرُ الذُّنوبَ اِلاّ اَنتَ»(سیّد بن طاوس 77-1376: ج2، ص20).
مرحوم بهاري همداني معتقد است با نظر به آنچه از پيامبر(ص) نقل شده، سزاوار است انسان قبل از بجا آوردن آدابِ توبه چيزي تصدّق كند اگر چه چيز كمي باشد، زيرا كه صدقة پنهان غضب الهي را خاموش ميكند و بعد از غسل به صحرايي يا جاي خلوتي رود، سر خاك بنشيند، يكي يكي معاصي خود را بياد آورد و به زبان جاري كند و آنقدر بگويد تا خسته شود. اين كار بايد با حزن و اندوه و گريه [همراه] باشد. بعد از آن نماز توبه را به آن ترتيبي كه از پيامبر(ص) نقل شده بخواند و بعد از آن خوب است دعاي توبه را كه در صحيفة سجّاديّه است (دعاي سي و يكم) بخواند و نيز مناجات اول از مناجات خمسه عشر را هم بخواند و خدا را به مقرَّبين درگاهش قسم دهد كه توبة او را بپذيرد (شيرواني، 1371: 69).
از امام صادق(ع) نيز درباره قبول و پذيرش توبه، نقل شده است كه فرمود: هيچ مؤمني نيست كه در يك شبانه روز چهل گناه كبيره مرتكب شود و آنگاه در حالي كه پشيمان شود بگويد: اَستَغفِراللهَ الَّذي لا اِلهَ اِلا هُوَ الحَيُّ القّيُومُ، بَديعُ السَّمواتِ وَ الارضِ، ذُوالجَلالِ وَ الاِكرام وَ اَسألُهُ اَنْ يُصَلِّيَ عَلي محمَّدٍ وَ الِ محمَّدٍ و اَن يَتُوبَ عَلَيَّ، جز اينكه خداوند گناهان او را ميآمرزد (فيض كاشاني، 1379: ج7 ، ص38- 37).
2-8-آثار و نتايج توبه
مهمّ ترين و اساسيترين اثر و نتيجة توبه، زدودنِ آثار گناه از قلب است. اگر گناهكار بطور حقيقي و از روي خلوص باطن از عمل خود پشيمان باشد و به مقتضاي اين حالت به اعمال صالح و جبران اعمالِ فوت شده و اداي حقوق تضييع شده بپردازد، آثار گناه به تدريج از صفحة دل و ضمير او پاك ميشود. به همين دليل است كه در روايت از قول پيامبر(ص) آمده است: «التَّائبُ مِنَ الذَّنبِ كَمَن لا ذَنبَ لَهُ»، توبه كننده از گناه مانند كسي است كه گناهي نكرده است و نيز فرمود: به دنبال كار بد كار نيك انجام دهيد تا آن را بِزُدايد (همان، 29). هدف توبه پاك شدن آدمي از آثار گناه است و قبولي توبه از سوي خداوند نيز منوط به همين هدف است. گفتهاند: توبه موجب اسقاط مجازات دنيايي نيست، زيرا قوانين و مقررات جزايي، آثار و پديدههايي را كه [انسانها] عليه جامعه مرتكب شدهاند، مجازات ميكنند، در صورتي كه ندامت يك عمل باطني است و قضاوت جامعه، شامل امور باطنيِ اشخاص نميگردد، بلكه سروكارش در روز قيامت، در برابر محضر عدل الهي است (لوئي گارده، 1352: 150).
برخي گفتهاند: «براي توبه و بازگشت از گناهان و شهوات، ترك آن معاصي در آينده كافي نيست، بلكه لازم است كه انسان، آثار باقي ماندة آن گناهان بر قلب را نيز با نور عبادات و طاعات شسته و پاك نمايد. پيامبر(ص) فرمود: «اِتَبِع السَّيئةَ الحسنةَ تُمحيها» به دنبال گناه، عمل خيري انجام بده كه آن گناه را پاك ميكند. نيز گفتهاند: لازم است كه عمل نيكو و صالحي را كه انسان براي زدودنِ گناه انجام ميدهد، متناسب با آن گناه باشد. مثلاً براي زدودن آثار استماع موسيقي و لهو و لعب، به استماع قرآن بپردازد و در مجالسي كه در آن ذكر خداوند و رسولان و اوصياء ميشود شركت جويد (مشتاق عسکری، 1365: 413). انسان بايد قبل از اينكه زنگارها و آلودگيهاي گناه كاملاً بر قلب او غالب شود و پاكي فطري آنرا بطور كامل از بين ببرد به توبه مبادرت ورزد، چنانكه اگر چرك و آلودگي در تار و پود لباس داخل شود زدودنِ آن با آب و صابون نيز امكان پذير نخواهد بود.
از نظر قرآن خداوند در اثر توبه، گناهان را مورد عفو و بخشش قرار ميدهد (طه:20، آیه 82)، و سيّئات را به حسنات تبديل ميكند (فرقان: 25، آیه70). برخی گفته اند: «سيِّئه» خودِ آن فعلي كه از فاعل صادر ميشود (يعني حركات اعضاء و جوارح)، نيست، زيرا حركات اعضاء و جوارح در كار خوب و بد مشترك است، بلكه سیّئه، صفت فعل از جهت موافقت يا مخالفت آن با فرمانِ خدا است، و به عبارت ديگر اثري است كه [فعل] در روح انسان ميگذارد و در روح محفوظ ميماند، و همين آثار است كه عذاب الهي را به دنبال دارد، بنابراين روح انسان در اثر گناه با نوعي از شقاوت و بد ذاتي آميخته ميگردد و همين است كه منشأ گناه و اعمال زشت ميگردد و هنگامي كه [انسان] توبه ميكند و عمل صالح انجام ميدهد روحِ آميخته با شقاوت و خباثت او به يك روحِ سعادتمند و پاكيزه از هر آلودگي تبديل ميگردد و آن آثار بد به آثار خوب مبدّل ميشود (فولادگر، 1376: 149).
3- توبه از منظر امام سجّاد(ع)
3-1- معنايِ توبه
از نظر امام سجّاد(ع) توبه عبارت از پشيماني قلبي و دروني از گناه و پوزش خواهي از خداوند است: اللَّهُمَّ فَلَكَ الْحَمْدُ إِقْرَاراً بِالْإِسَاءَةِ، وَ اعْتِرَافاً بِالْإِضَاعَةِ، وَ لَكَ مِنْ قُلُوبِنَا عَقْدُ النَّدَمِ، وَ مِنْ أَلْسِنَتِنَا صِدْقُ الِاعْتِذَارِ، بارخدايا! با اقرار به بدي خويش و اعتراف به سهل انگاري، تو را سپاس ميگوييم و براي تو، در دلهايمان پشيماني ژرف و بر زبانهايمان، پوزش راستين داريم(موسوی گرمارودی، 1388: 45/45 ص323-322). از اين عبارات استنباط ميشود كه توبة زباني صرف، توبة حقيقي نيست، بلكه آنگاه اظهار پوزش و عذرخواهي زباني بيانگر توبة قلبي و حقيقي است كه صادقانه باشد و از ندامت دروني برخيزد. چنين توبهاي است كه موجب بيزاري قلبي از گناه و سپس ترك آن ميگردد. از اين رو، از خداوند ميخواهد كه در قلبش انديشة بيزاري از كارهاي زشت و گناه را بيندازد.
گاه در صحيفه، توبه به معنایی نزدیک به معنای اِنابه به كار رفته است: يَا مَنْ عَوَّدَ عِبَادَهُ قَبُولَ الْإِنَابَةِ، وَ يَا مَنِ اسْتَصْلَحَ فَاسِدَهُمْ بِالتَّوْبَة.... اي آنكه بندگان خويش را به پذيرشِ بازگشت (به سويت) عادت دادهاي، و اي آن كه تباهي آنان را با توبه (پشيماني از گناه و بازگشت به خود)، به سامان آوردهاي... (همو، 12/10، ص107-106). در برخي موارد امام سجّاد(ع) توبه را به معنايِ ندامت و پشيماني از گناه و اِنابه را به معنايِ ترك گناه و بازگشت به سوي خدا به كار ميبَرد و استغفار؛ يعني طلبِ مغفَرت و آمرزش را به عنوانِ مرحلهاي پس از اين دو، معرّفي ميكند: اللَّهُمَّ إِنْ يَكُنِ النَّدَمُ تَوْبَةً إِلَيْكَ فَأَنَا أَنْدَمُ النَّادِمِينَ، وَ إِنْ يَكُنِ التَّرْكُ لِمَعْصِيَتِكَ إِنَابَةً فَأَنَا أَوَّلُ الْمُنِيبِينَ، وَ إِنْ يَكُنِ الِاسْتِغْفَارُ حِطَّةً لِلذُّنُوبِ فَإِنِّي لَكَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِينَ. بارخدايا! اگر پشيماني، در نزد تو، توبه شمرده ميشود، من پشيمان ترينم و اگر ترك گناه، بازگشت به سوي تو محسوب ميگردد، من نخستين باز گردندهام و اگر آمرزش خواستن و استغفار، گناهان را فرو ميريزد من از آمرزش خواهان و مستغفرانم (همو، 31/ 28، ص235-234).
3-2- حقيقت توبه
از نظر امام سجّاد(ع)، حقيقت توبه چيست و ماهيّت توبه از چه جزء يا اجزايي فراهم ميآيد؟ با توجّه به موارد كاربردِ توبه در صحيفة سجّاديّه به نظر ميرسد از نظر امام(ع) مقوِّم و عنصر اصلي در تحقّق حقيقت توبه، پشيماني قلبي از گناه است، چنانكه ميفرمايد: اللَّهُمَّ إِنْ يَكُنِ النَّدَمُ تَوْبَةً إِلَيْكَ فَأَنَا أَنْدَمُ النَّادِمِينَ (موسوی گرمارودی، 31/28، ص235-234). در اين فراز از دعا، توبه به پشيماني و ندامت تعريف شده است، ولي با اين حال، چون پشيماني حقیقی از گناه متلازم با عزم بر ترك آن است، گاه در تعريف حقيقت توبه، پشيماني از گناه و عزم بر ترك آن، هر دو آمده است: وَ اجْعَلْ نَدَامَتِي عَلَى مَا وَقَعْتُ فِيهِ مِنَ الزَّلَّاتِ، وَ عَزْمِي عَلَى تَرْكِ مَا يَعْرِضُ لِي مِنَ السَّيِّئَاتِ، تَوْبَةً تُوجِبُ لِي مَحَبَّتَكَ، يَا مُحِبَّ التَّوَّابِينَ. و پشيماني مرا از لغزشهايي كه در آنها افتادهام و خواست(عزم) راستين مرا در ترك گناهاني كه برايم پيش آمده است، دستماية توبهاي قرار ده كه در من مِهر تو را موجب شود، اي دوستدارِ توبه كاران (همو،38/3، ص271-270).
از نظر امام سجّاد(ع) توبه يك وضعيّت وجودي ژرف و ذوابعادي است كه در آن سه بُعد ارادي، عقلي و عاطفي انسان با هم مشاركت دارند. توبه از آن رو كه يك فعل ارادي و تصميم است، متعلَّق امر خدا قرار ميگيرد و همگان موظف به تحصيل آن ميگردند و از آنجا كه پشيماني قلبي از گناه جز با معرفت به گناه و توجّه به آثار شوم آن تحقّق نمييابد، توبه از خاستگاهي معرفتي برخوردار است، و بدليل اينكه در هنگام توبه، احساسات و عواطف انسان عميقاً درگير اين مسأله ميشوند و توبه با حالات شديد روحي و عاطفي همراه است، برخوردار از بعدي احساسي و عاطفي است. بنابراين، توبۀ حقيقي، توبهاي است كه بر كلّيّت وجود آدمي و شخصيَّت او چنگ مياندازد و همۀ ابعاد وجود شخص توبه كننده را با خود درگير ميسازد: اللَّهُمَّ وَ إِنِّي أَتُوبُ إِلَيْكَ مِنْ كُلِّ مَا خَالَفَ إِرَادَتَكَ، أَوْ زَالَ عَنْ مَحَبَّتِكَ مِنْ خَطَرَاتِ قَلْبِي، وَ لَحَظَاتِ عَيْنِي، وَ حِكَايَاتِ لِسَانِي، تَوْبَةً تَسْلَمُ بِهَا كُلُّ جَارِحَةٍ عَلَى حِيَالِهَا مِنْ تَبِعَاتِكَ، وَ تَأْمَنُ مِمَا يَخَافُ الْمُعْتَدُونَ مِنْ أَلِيمِ سَطَوَاتِكَ. بارخدايا! من از هر چه بر خلافِ خواستِ تو باشد يا از محبّت تو بكاهد، از آنچه بر دلم بگذرد يا ديدهام بنگَرد يا زبانم بگويد توبه ميكنم، توبهاي كه (با آن) هر يك از اندام من به سهم خود از كيفرهاي تو، سالم بماند و از آنچه سركشان در انتقام دردناكِ تو از آن ميهراسند، در امان باشد (همو،31/ 22، ص231-230).
3-3- توبه دَرِ فضل و رحمت الهي است
امام سجّاد توبه را درِ فضل و رحمت الهي معرّفي ميكند. فضل به معناي عطا كردنِ چيزي به كسي بدون استحقاق داشتنِ او است. بر خداوند فرض و واجب نيست تا بر بندگان گناهكار درِ توبه را بگشايد. اگر او اين در را بر بندگان نميگشود و آنان را در مقابل ارتكاب به گناهان، مواخذه و عقوبت ميكرد، ذرّهاي از عدل او كاسته نميگرديد، زيرا پيش از آن، آنان را از هدايت باطنيِ عقل و فطرت و از هدايت ظاهري؛ يعني راهنماييهاي پيامبران(ص) و امامان(ع) بهرهمند ساخته و حجّت را بر آنان به اتمام رسانده است. پس گشودن درِ توبه، مسبوق به وجود هيچ استحقاقي از سوي انسانها نيست، بلكه تماماً از فضل و رحمت خدا است. امام سجّاد(ع) نه تنها توبه را از فضل و رحمت خدا معرّفي ميكند، بلكه رهنمون شدن انسانها به آن را نیز به راهنمايي او ميداند. چنانكه قبلاً گفتيم توبة بنده مسبوق به توفيق الهي است كه خود بخشش و عطايي غير مسبوق به استحقاق قبلي بنده بشمار ميآيد: وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي دَلَّنَا عَلَى التَّوْبَةِ الَّتِي لَمْ نُفِدْهَا إِلَّا مِنْ فَضْلِهِ. و سپاس خداوندي را كه ما را به «توبه» اي رهنمون شد كه بدان جز به بخشش (فضل) وي، دست نمييافتيم (همو، 1/22، ص45-44).
3-4-توبة حقيقي و شرايط آن
هدف از توبه، پاكي از گناه و مستعدّ شدنِ آدمی براي رسيدن به رشد و كمال است. از اين رو، امام سجّاد(ع) پاكي از گناهان و محو آثار بد آنها را از خداوند در خواست ميكند و ميفرمايد: وَ طَهِّرْنِي مِنْ دَنَسِ مَا أَسْلَفْتُ، وَ امْحُ عَنِّي شَرَّ مَا قَدَّمْتُ... مرا از ناپاكي آنچه پيشتر كردهام، بپالاي! و شَرّ آنچه را از اين پيش انجام دادهام، از ميان بردار (همو ،15/6، ص125-124). در جاي ديگري ميفرمايد: وَ قِنِي مِنَ الْمَعَاصِي، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِالطَّاعَةِ، وَ ارْزُقْنِي حُسْنَ الْإِنَابَةِ، وَ طَهِّرْنِي بِالتَّوْبَةِ... و مرا از گناهان باز دار و به فرمانبرداري بگُمار و بازگشت نيك به سوي خود را، روزي من گردان و مرا با پذيرش توبه، پاكيزه دار....( همو، 16/33، ص135-134). هر توبهاي كه تأمين كنندة چنين هدفي باشد، توبهاي صحيح و مقبول خواهد بود. امام سجّاد(ع) شرايط توبة حقیقی را چنين بيان كرده است:
1- توبه بايد خالصانه و بي بازگشت به گناه (نصوح) باشد. امام (ع) توبة نصوح را توبهاي تعريف ميكند كه با آن هيچ گناه كوچك و بزرگ و آشكار و پنهاني باقي نميماند:... وَ تُبْ عَلَيَّ تَوْبَةً نَصُوحاً لَا تُبْقِ مَعَهَا ذُنُوباً صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً، وَ لَا تَذَرْ مَعَهَا عَلَانِيَةً وَ لَا سَرِيرَةً... و مرا توبهاي بي بازگشت ده كه با آن هيچ گناه كوچك و يا بزرگي را باقي ننهي يا گناه پنهان و آشكاري را بر جاي نگذاري (همو،47/ 126، ص369-368).
2- توبه باید داراي شرايط مقبوليّت باشد. از نظر امام(ع) توبة مقبول، توبهاي است كه تمام آلودگيهاي گناه را چنان از صفحة قلب و ضمير انسان پاك كند كه او بر هيچ كدام از گناهان انجام شده، مورد مواخذه و بازخواست قرار نگيرد (همو،11/3، ص99).
3- توبه بايد فراگير و همه جانبه باشد. مقصود از توبة فراگير و همه جانبه اين است كه هر عضوي از اعضاي انسان سهم خود را در توبه ادا كند؛ دست از گناهان يدي اجتناب ورزد، پا به سوي ارتكاب گناه حركت نكند، چشم به نگاههاي معصيت آميز آلوده نشود، زبان از گناهان زباني بپَرهيزَد و قلب به گناهان قلبي، آلوده نگردد و انديشه و فكر از خيالات گناه آلود مبّرا گردد. امام سجّاد(ع) در اين باره ميفرمايد: بارخدايا! من از هر چه بر خلافِ خواستِ تو باشد يا از محبّت تو بكاهد و از آنچه بر دلم بگذرد يا ديدهام بنگرَد يا زبانم بگويد، توبه ميكنم، توبهاي كه (با آن) هر يك از اندام من به سهم خود از كيفرهاي تو، سالم بماند و از آنچه سركشان در انتقام دردناكِ تو از آن مي هراسند، در امان باشد (همو، 31/22، ص231).
4- بايد از همة گناهان و براي هميشه توبه كرد. توبه از همة گناهان بيانگر خلوص و صداقت
فرد در انجام توبه است، و تصميم بر عدم بازگشت به گناهان از ژرفاي ندامت و پشيماني قلبي انسان پرده بر ميدارد. استقامت بر اين تصميم مسألهاي است كه از آن به تداوم و استمرار توبه ياد ميشود. امام سجّاد(ع) ميفرمايد: بارخدايا! از درگاه تو پوزش ميخواهم اگر در حضور من بر ستمديدهاي ستم رفته است و من به ياري او نشتافتهام، يا به من نيكي شده و آن را سپاس نگفتهام، يا بدكرداري، از كردار بد خود پوزش خواسته و نپذيرفتهام، يا مستمندي از من چيزي خواسته و من برآوردنِ نياز او را بر نياز خود، پيش نيفكندهام، يا دارندة حقّي بر عهدة من حقّي داشته است و من به جاي نياوردهام، يا عيبي از مؤمني بر من آشكار شده و من آن را نپوشاندهام، و يا هر گناهي كه پيش آمده و من از آن دوري نگزيدهام. خداوندا! در همه اين موارد و همانند آنها از تو پوزش ميخواهم پوزشي همراه با پشيماني، كه پندآموز من در موارد همگون آنها در آينده باشد(همو، 38/1).
3-5- حالاتِ توبه كنندگان
امام سجّاد(ع) براي توبه كنندگان حالات عاطفي و رفتارهاي خاصّي را بيان ميكند كه بيانگر تحوّلِ روحي ژرف و شديدي است كه در نتيجة توبه در آنها به وجود می آید. به تعبير ديگر وقتي توبه، توبهاي حقيقي باشد، حالات و رفتارهاي خاصّي را در توبه كنندگان برميانگيزد كه بيانگر پشيماني قلبي آنان از گناه و بازگشتِ صادقانه و خالصانة آنان از گناهان به طاعت و بندگي خدا است. از آن رو كه توبه از جملة عبادات است، بايد مانند هر عبادتي از خلوص برخوردار باشد و خلوص در توبه و هر عبادتِ ديگر به اين معنا است كه توبه كننده و يا عبادت كننده با دلي پاك و پاكيزه به سوي خدا باز گردد و تنها او را بندگي كند. زماني كه بنده با دلي پاك به اين وظيفه (توبه) قيام كند؛ يعني حقيقتاً در دلِ خود از گناهاني كه كرده، نادم و پشيمان شود، حالتِ حُزن و خوف و تألّمي خاص در قلب او به وجود ميآيد كه آثار خاصّي در گفتارها و كردارها و حالات او خواهد داشت. امام سجّاد(ع) اين گفتارها و كردارها و حالات را چنين به تصوير ميكشد: [من با گفتارِ] همان كس [با تو راز و نياز ميكنم] كه گناهانش سترگ و فراوان شده و روزهاي زندگياش (به او) پشت كرده و (از او) برگشته است، تا آنجا كه چون چشم ميگشايد فرصتِ عمل، سپري شده و پايانِ عمر سر رسيده است و يقين ميكند كه راه فراري از (كيفرِ) تو ندارد و گريزگاهي از (عذاب) تو، او را نيست؛ با بازگشت به سوي تو، با تو ديدار ميكند و توبة خود را براي تو، خالص ميگرداند و با دلي پاك و پاكيزه به سوي تو به پا ميخيزد، آن گاه تو را با صداي گرفته و آهسته ميخوانَد. در حالي كه به فروتني در پيشتو سر فرود آورده و خم گشته و سر به زير افكنده و پشتش دو تا شده و ترس، پاهايش را به لرزه در آورده است و به پهناي صورت ميگریَد (همو، 12/9- 8، ص105).
گاهي امام (ع) حالتی میانۀ خشنودی و خشم و شرمساری و بیم و امید را در هنگام دعا و اظهار توبه به توبه كننده نسبت ميدهد و ميفرمايد: اين جايگاه كسي است كه از تو دروني شرمسار دارد و بر خود خشمگين و از تو خشنود است و با دروني فروتن و گردني فرو افكنده و پشتي گرانبار از لغزشها، با تو، رو به رو شده، در حالي كه ميان شوق به تو و بيم از تو ايستاده است (همو،32/ 19، ص241).
3-6- آثار و نتايج توبه از منظر امام سجّاد(ع)
از نظر امام سجّاد(ع) توبة حقيقي و كامل داراي آثار و نتايج ويژهاي است كه در فرازهاي مختلفي از دعاهاي صحيفة سجّاديّه مطرح شده است. از نظر امام (ع) مهمّ ترين آثار و نتايج توبه را ميتوان در موارد ذيل بيان كرد:
3-6- 1 - زدودنِ آثار گناهان
مهمّ ترين و اساسيترين كاركرد توبة حقيقي زدودن آثار گناهان از قلب و ضمير انسان است؛ زيرا طهارت و پاكي نفس، قبولي توبه و محبوبيّت در نزد خداوند همه منوط به آن است. امام سجّاد(ع) در اين باره ميفرمايد: هنگامي كه روزهاي زندگيمان به پايان آمد و رشتة عمرمان گسيخت و فراخوانِ تو- كه پاسخ بدان ناگزير است- دررسيد؛ بر محمّد و خاندان او، درود فرست و پايان آنچه نويسندگان كردارهاي ما، بر ما بر شمردهاند، توبهاي پذيرفته قرار داده آنگونه كه پس از آن، ما را بر گناهي كه كردهايم و بزهي كه انجام دادهايم، باز خواست نفرمایي (همو، 11/3، ص99). شكّي نيست كه قبول توبه و عدم بازخواستِ انسان بر گناهي كه كرده، دليل بر طهارت نفس و پاك شدنِ دل از آلودگي گناه است كه در نتيجة توبه حاصل ميشود.
3-6-2- محبوبيّت در نزد خدا
توبه محبوبِ خدا و توبه كننده در نزد خداوند از محبوبيّت ويژهاي برخوردار است. امام سجّاد(ع) از خداوند درخواست ميكند كه او و ساير مؤمنان را به سوي محبوب خود؛ يعني توبه روانه كند و از اصرار بر امور ناپسند خود؛ يعني گناهان باز دارد و نيز ميفرمايد: وَ اجْعَلْنَا عِنْدَكَ مِنَ التَّوَّابِينَ الَّذِينَ أَوْجَبْتَ لَهُمْ مَحَبَّتَكَ، وَ قَبِلْتَ مِنْهُمْ مُرَاجَعَةَ طَاعَتِكَ، يَا أَعْدَلَ الْعَادِلِينَ.... و ما را نزد خويش از توبه كاراني قرار ده كه محبّت خود را براي آنان واجب كردهاي و بازگشت به فرمانبرداريات را از آنان پذيرفتهاي... (همو، 45/54، ص327-326).
3-6-3- اميد به نجات و رستگاري
يكي از نتايج مهمّ توبه، اميدواري به نجات و رستگاري است. گشودگي دَرِ توبه از سوي خداوند توّاب، پيام اميدي است به انسان تا خود را در بن بست گناهان احساس نكند و رهايي از آنها را غير ممكن نشمارد و از اينرو، دچار يأس و نوميدي كه خود بزرگترين گناه است نگردد؛ زيرا چنين احساسي خود عاملي اساسي در غرق شدن بيشتر انسان در منجلاب گناه خواهد بود. توبه به انسان اميدِ نجات و امكان رهايي از گناهان را ميدهد و ارادة او را در بازگشت از گناهان به طاعت و هدايت الهي قوي ميسازد و آدمي را به اعمال مناسب برميانگيزد. او میگوید: سُبْحَانَكَ، لَا أَيْأَسُ مِنْكَ وَ قَدْ فَتحْتَ لِي بَابَ التَّوْبَةِ إِلَيْكَ، بَلْ أَقُولُ مَقَالَ الْعَبْدِ الذَّلِيلِ الظَّالِمِ لِنَفْسِهِ الْمُسْتَخِفِّ بِحُرْمَةِ رَبِّهِ. پاكا كه تويي، از تو، اميد نميبُرَم كه تو دَرِ بازگشت به سوي خويش را بر من گشودهاي، بلكه با گفتار بندة خاكساري سخن ميگويم كه به خويش، ستم ورزيده و در پاسداشت و حرمت پروردگارش سهل انگار بوده است (همو،12/7، ص105-104).
کتابنامه
1- قرآن کریم.
2- انصاری، خواجه عبدالله. (1361). رباعیّات. بکوشش: مدبّری، محمود. چاپ اول. تهران: انتشارات کتابفروشی زوّار.
3- حسینی طهرانی، سیّد هاشم. (1365). توضیح المراد. چاپ سوم. تهران: انتشارات مفید.
4- حلّی، جمال الدّین حسن بن یوسف. (1407). کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد. تحقیق:حسن زادۀ آملی، حسن. قم: مؤسسه النشر الاسلامی.
5- خرّمشاهی، بهاء الدّین. (1377). دانشنامۀ قرآن وقرآن پژوهی. ج1. تهران: انتشارات دوستان و ناهید.
6- خمینی،روح الله. (1384). چهل حدیث. چاپ سی و سوم. تهران: موسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
7- راغب اصفهانی. (1404). المفردات فی غریب القرآن. چاپ دوم. دفتر نشر الکتاب.
8- رسولی محلّاتی، سیّد هاشم. (1363). کیفر گناه. ج1-2. چاپ هفتم. تهران: انتشارات کتابخانۀ صدر.
9-سیّد بن طاوس. (77-1376). الاقبال بالاعمال الحسنه فیما یعمل مرّه فی السّنه. چاپ دوم. قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
10- شیروانی، علی. (1372). سروش هدایت. انتشارات حافظ نوین. .
11-طباطبایی، سیّد محمِّدحسین. (بیتا). المیزان فی تفسیر القرآن. ج4. قم: مؤسسه النشر الاسلامی.
12 فولادگر، محمّد. (1376). سیمای اخلاق در آینۀ قرآن و احادیث. اصفهان: مرکز نشر دانشگاه صنعتی اصفهان .
13- فیض کاشانی، ملا محسن. (1379). المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء. ج7. ترجمه با عنوان: راه روشن. از: صاحبی، عبدالعلی. چاپ دوم. مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی.
14- قرشی، سیّد علی اکبر. (1352). قاموس قرآن. ج2-1. ارومیه: چاپخانۀ فردوسی.
15- کاشانی، عبدالرّزاق. (1373). شرح منازل السایرین خواجه عبدالله انصاری. نگارش: شیروانی، علی. تهران: انتشارات الزهراء.
16- کاشانی، عز الدّین محمود. (1376). مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه. به تصحیح: همایی، جلال الدّین. چاپ پنجم. موسسۀ نشر هما.
17-کلینی، ابی جعفر محمّد بن یعقوب بن اسحاق. (بی تا). اصول کافی. ج3. ترجمه و شرح از: مصطفوی، سیّد جواد. انتشارات علمیّۀ اسلامیّه.
18- گارده، لویی. (1352). اسلام، دین وامت. ترجمۀ مشایخی، رضا. تهران: شرکت سهامی انتشار.
19- مجلسی، محمّد باقر. (بی تا). حقّ الیقین. تهران: انتشارات قائم.
20- مدنی شیرازی، سیّد علی خان. ( بیتا). ریاض السَّالکین. قم: موسسه النشر الاسلامی.
21- مشتاق عسکری، علی. (1365). بنیادهای اخلاق اسلامی. ج 2. ترجمۀ الاخلاق از علامه شبّر، تهران: انتشارات مؤ سسۀ دین و دانش.
22- مطهّری، مرتضی. (1384). آزادی معنوی. چاپ سی و سوم. تهران: انتشارات صدرا.
23- موسوی گرمارودی، علی. (1388). ترجمۀ صحیفۀ سجّادیه. چاپ چهارم. تهران: انتشارات هرمس.
24- مهدوی کنی، محمّد رضا. (1380). نقطه های آغاز در اخلاق عملی. چاپ دهم. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
25- نراقی، ملا احمد. (بی تا). معراج السعاده. انتشارات جاویدان
26- نراقی، ملامهدی. (1379). گزیدۀ جامع السّعادات(علم اخلاق اسلامی). ترجمه و گزینش: مجتبوی، سیّد جلال الدّین. چاپ پنجم. تهران: انتشارات حکمت.
* - استادیار دانشگاه شیرا ز