بازتاب رفتار از منظر قرآن و حکمت متعالیه
عبدالعلی شکر[*]
چکیده
جهان بر پایهی نظام علی و معلولی پیریز شده است. در این صورت هیچ امری را نمیتوان یافت که مشمول یکی از طرفین علیت نباشد. هر رفتاری که از انسان سرزند، جوارحی باشد یا جوانحی، پیآمد خاص خود را خواهد داشت. این معنای بازتاب یا تجسم عمل است که در متون دینی اسلام گوشزد شده است. از نظر قرآن کریم رفتارهای اختیاری انسان نقشآفرین هستند؛ به همین جهت رفتارهای ظاهری و باطنی، اعم از صواب و خطا، آثار تکوینی خاصی در دنیا و آخرت به جای میگذارند که به خود انسان بازگشت دارند. قرآن کریم به نمونههای فراوانی از اعمال و نتایج آنها اشاره دارد.
این مسئله به لحاظ عقلی نیز قابل توجیه است؛ چنانکه در حکمت متعالیهی صدرایی این تبیین صورت گرفته است. با اصول حکمت متعالیه، مانند حرکت در جوهر، میتوان نشان داد که چگونه اعمال و رفتار انسان در عالم آخرت تجسم عینی پیدا کرده و حقیقت زندگی اخروی را شکل خواهد داد. در این مقاله ابتدا به آیات قرآن در خصوص پیآمد برخی از رفتارهای خوب و بد اشاره شده و سپس دیدگاه فلسفی ملاصدرا در جهت تبیین عقلی آن بررسی شده است.
واژگان کلیدی: بازتاب رفتار، تجسم عمل، حکمت متعالیه، قرآن، ملاصدرا
***
طرح مسئله
بازتاب رفتارها و اعتقادات دنیوی انسان و چگونگی تاثیر آنها در سرنوشت اخروی او و نحوهی ارتباط میان عمل با جزای، آن در متون دینی[1] به خصوص قرآن کریم فراوان دیده میشود. حال باید دید چگونه اعمال نیک و بد انسان در آخرت بازتاب ویژهی خود را خواهد داشت؟ آیا رفتار انسان در این جهان، علاوه بر انعکاس اخروی، بازتاب دنیوی نیز دارد؟ معنای تجسم یا تمثل اعمال و اعتقادات چیست؟ آیا بازتاب رفتار توجیه عقلی و فلسفی دارد؟ اینها برخی از پرسشهایی است که در این پژوهش به دنبال پاسخ آن هستیم.
پیشینهی بحث
مفهوم و معنای تجسم و بازتاب اعمال حتی قبل از اسلام نیز وجود داشته است(ر.ک: دادبه، 1385: ج14، ص582) چنان که صدرالمتالهین سابقهی آن را به برخی از فلاسفهی یونان باستان همچون فیثاغورث، سقراط و افلاطون میرساند(ملاصدرا، 1377: ص 143؛ همو، 1990: ج9، ص6).
ضرورت و اهمیت مسئله
با تحقیق این مسئله علاوه بر این که برخی از شبهات پیرامون معاد پاسخ مییابد، در رفتار دنیوی انسانها نیز تاثیر بسزایی خواهد داشت. چنانچه انسانها بدانند هرگونه عملی بازتاب واقعی خود را در دنیا و آخرت نشان خواهد داد و شکل زندگی او را رقم خواهد زند، به طور مسلم در نحوهی رفتار خود و مطابقت آن با شرع مقدس، مراقبت ویژهای به عمل خواهند آورد. بروز گناهان به شکلهای مختلف بیانگر آن است که از نتایج و عواقب اعمال گناهآلود و معصیتبار، آگاهی و یقین کافی وجود ندارد. سیرهی عملی معصومین گواهی میدهد کسانی که از این امر هولناک مطلع بودهاند، هرگز حاضر نشدند خود را به گناه بیالایند.
معنای تجسم عمل
تجسم عمل بدین معناست که حاصل رفتار و کردار انسان در جوهر نفس او تقرر یافته به گونهای که جزء ملکات قایم به نفس و از شئون وجودی آن گردد. در این صورت اعمال انسان متحد با نفس او شده و قیام جوهری به خود پیدا میکند. پس هر چند اعمال انسانها در این دنیا از اعراض به شمار آیند، بر اثر تکرار، جزء ملکات نفسانی شده و این ملکات، امر وجودی و جوهری هستند. بدین معنی که رفتارها اعم از ظاهری و باطنی به شکل عینی مجسم میشوند و نحوهی زندگی انسان را در آینده شکل میدهند.
تأثیر متقابل اعمال در کلام الهی
در قرآن کریم بیش از 1000 مرتبه سخن از کم و کیف بازتاب اعمال صالح و طالح، اعم از فردی و اجتماعی دیده میشود. از نظر قرآن هر عملی برای انسان، در دنیا یا آخرت تاثیرگذار است و هر کسی در گرو اعمال خویش است[2]. بر اين اساس مطابق قوانین تكويني که خداوند متعال بر جهان هستی حکمفرما کرده است، کار خوب و بد ما حتی در همین جهان نيز بر جسم و جان ما تأثیر میگذارد. رنجها و مصیبتها به رفتارهای خود انسان باز میگردد[3]و حاصل نیکی و بدی برای خود انسان است[4]. وصول به لقای الهی و یا محرومیت از آن، در گرو انجام اعمال صالح و پرهیز از شرک است[5]. حتی میانجیگری در اعمال حسنه و سیئه در زندگی تأثیر خودش را دارد[6].
در روز واپسین هرکسی، خودِ اعمال نیک یا ناپسندی را که انجام داده است، مییابد[7]. یعنی محل انعکاس خوبیها و بدیها، نفس انسان است[8]. هرچند مقدار آن اعمال، اندک باشد[9].
بنابراین، جزای اعمال هر انسانى عین اعمال او خواهد بود. عدالت حقیقی این است که عین عمل انسان را به خود انسان بازگردانند و در این عرصه هیچ ستمی بر کسی نمیشود[10]؛ بلکه خود عمل مجسم شده است. اعمال ناپسند باعث میشود که قلب انسان زنگار گرفته و رو به سیاهی رود[11] و سرانجام به جایگاه ابدی جهنم منتهی شود[12].
بررسی تمام اعمال و تاثیر آنها در دنیا و آخرت از منظر قرآن، مجال وسیعی میطلبد؛ به همین جهت در اینجا تنها به پارهای از آنها اشاره میکنیم:
ایمان و تقوی
نجات و سعادت انسان به ايمان و تقوى گره خورده است. خداوند به واسطهی ایمان و تقوی درهای خیر و برکت آسمان و زمین را بر روی انسانها میگشاید[13]. آیات بسیاری در خصوص آثار ایمان و تقوی وجود دارد که بررسی آنها نشان ميدهد پیآمدهای دنيوي و اخروي زير را در پي دارد:
1- رهايي و نجات يافتن از سختيها و غم و اندوه در دنيا[14]؛
2- آسان شدن کارها[15]؛
3- مايهی بصيرت و تشخيص حق از باطل[16]؛
4- رسيدن روزي از جایي که انسان انتظار ندارد[17]؛
5- بخشش گناهان و اجري با عظمت در آخرت[18]؛
6- کسب بهشت و نعمتهای آن[19]؛
7- یاری خداوند و دفع مکر و حيلهی دشمنان[20]؛
8- تسلط بر نفس و تقویت اراده[21]؛
9- برخورداری از زندگانی پاک[22]؛
10- ايمني و آرامش[23]؛
11- کسب درجات علمی[24]؛
12- برخورداری از هدایت الهی[25]؛
13- ثبات قدم[26]؛
14- تجارت سودمند و نجات از عذاب دردناک[27]؛
15- پذیرش اعمال[28] .
انسان مومن همچون کوه استوار است. او عزمی جزم، دلی آرام، روحی مطمئن و قلبی سلیم دارد، از گناهانی چون حسادت، کینهتوزی، حرص، بخل و طمع پرهیز میکند و در نتیجه دچار ناراحتیهای جسمانی نمیشود و با پرهیزگاری، عمر طولانی به دست میآورد. همچنین تجربه نشان میدهد که بیشتر بیماریهای روحی و روانی در میان کسانی دیده میشود که از ایمان قوی و اعتقاد خالص به خداوند برخوردار نیستند.
صبر
ريشه صبر و مشتقات آن بیش از 100 بار در قرآن به كار رفته است. صبر و شكيبايی در آيات قرآنی به معنای تحمل سختيها و مشكلات است، به گونهای كه مهار امور از دست نرود و با عقلانيت و تدبير، استقامت و پايداری كند تا به مقصد برسد و آنچه را میخواهد به دست آورد.
قرآن کریم به عنوان برخی از مصادیق صبر، در هنگامهی مصايب، دشواریهای زندگی، فقر، زيان و جنگ، دستور به صبر میدهد[29]. صبر و شكيبايی در ميدان جنگ به عنوان اصل اساسی برای دستيابی به پيروزی تلقی شده و به صابران وعدهی پيروزی داده شده است. قرآن در بسیاری از آیات، صبر و تقوا را همراه ساخته است؛ زیرا صبر از لوازم تقوا و ایمان است. برخی از آثار صبر از ديدگاه قرآن چنین است:
1- همراهی خدا با صابران[30]؛
2- توان ده برابری صابران با ایمان و تقوا در صحنههای نبرد[31]؛
3- حصول یاری خداوند از طریق فرشتگان[32]؛
4- دفع ضرر دشمنان[33]؛
5- بشارت خداوند به درجات عالی بهشت[34]؛
6- تقویت اراده[35].
احسان
إحسان، اتقان و محكم ساختن عمل به بهترین شکل آن است(ميرزا خسروانى، 1390، ج2، ص 109). آثاری که در آیات احسان و نیکوکاری برای انجام دهندهی آن بیان شده، چنین است[36].
1- پاداش متقابل و مضاعف[37]؛
2- پاداش بهتر از عمل نیک انجام شده[38]؛
3- پاک شدن گناهان[39]؛
5- فزون یافتن نیکی[40]؛
6- نیکی به خود[41]؛
7- دفع سیهرویی و خواری در قیامت[42]؛
8- خلود در بهشت[43].
رباخواری
ربا يعنى بر زيادتى فروختن دو چيز هم جنس كه هر دو با كيل و يا وزن فروخته شود (فهرى، بیتا: ج1، ص317). قرآن کریم بازتاب رباخواری را چنین ترسیم میکند:
«آنان که ربا میخورند، در قيامت چون کسانی از قبر بر میخيزند که به افسون شيطان ديوانه شده باشند و اين به کيفر آن است که گفتند: ربا نيز چون معامله است. در حالی که خدا معامله را حلال و ربا را حرام کرده است. هر کس که موعظهی خدا به او رسيد و از ربا خواری باز ايستاد، سودهای گذشته مال اوست و خدا از گناهان پيشين او در گذرد و کارش به خدا واگذار میشود و آنان که بدان کار بازگردند، اهل جهنمند و جاودانه در آن خواهند بود[44]»(بقره(2)، آیهی275).
رباخوار چون ديوانه ايست كه دست و پا ميزند و به دور خود ميگردد. تخبط دست و پا زدن نامستقيم و آشفته است و يا چون شبكورى كه در تاريكى سردرگم است. اجتماعى كه رباخوارى در آن شايع شود و پايهی اقتصادش گردد، نيز همچون رباخوار، آشفته و ناموزون و سردرگم و نابسامان (مخبط) مىگردد؛ زيرا افراد و گروه رباخوار كه مايه و خون اقتصادى را ميمكند، پيوسته متورم و درشت ميشوند و گروه مولد و كارگر كه چون دست و پاى اجتماعند، لاغر و ناتوان. چنين اجتماعى نميتواند قيام و حركت اقتصادى و فكرى و اخلاقى سالم و ثابت و پيشرو داشته باشد.(طالقانی، 1362: ج2، ص253).
خداوند مقدار اموالي كه از طريق ربا به دست آمده را نابود ميسازد و انجام دهندهی آن را ناسپاس و گناهكار ميشمرد[45]. ربا نزد خداوند هیچ فزونی ندارد؛ اما در مقابل، خداوند ارزش صدقات را بالا ميبرد[46].
بنابراین رباخواری پیآمدهای زیر را به دنبال دارد:
1- رباخوار مجنون و آشفته محشور میشود؛
2- خداوند اموال ربوی را نابود ساخته و ارزش آن را پایین میآورد؛
3- اموال ربوی نزد خدا هیچ افزایشی ندارد؛ یعنی در واقع رشد بادکنکی دارد.
خوردن مال یتیم
یکی از نمونههای بارز تجسم عمل، خوردن مال یتیم از روی ظلم و ستم است که به شکل آتش درونی مجسم شده و در آخرت هم به آتش سوزان جهنم پیوند خواهد خورد[47].
همچنین قرآن در بارهی كسانى كه با كتمان حقايق و تحريف آيات الهى، منافعى به دست مىآورند، مىفرمايد: «كسانى كه آيات خدا را كتمان مىكنند و به وسيلهی آن درآمد ناچيزى فراهم مىنمايند، آنها جز آتش چيزى نمىخورند»[48].
اعمال ما علاوه بر چهرهی ظاهرى، يك چهرهی واقعى نيز دارد كه در اين جهان از نظر ما پنهان است، اما اين چهرههاى درونى، در جهان ديگر ظاهر ميشوند. آنها كه مال يتيم مىخورند گرچه چهرهی ظاهرى عملشان بهرهگيرى از غذاهاى لذيذ و رنگين است، اما چهرهی واقعى اين غذاها آتش سوزان است كه در قيامت آشكار ميشود. چهرهی واقعى عمل هميشه تناسب خاصى با كيفيت ظاهرى اين عمل دارد، همانگونه كه خوردن مال يتيم و غصب حقوق او، قلب او را مىسوزاند و روح او را آزار مىدهد، چهرهی واقعى اين عمل هم همان آتش سوزان است. (مکارم شیرازی، 1374: ج3، ص281)
آن چه از راه كتمان حقایق الهى و یا از راه ستم بر یتیمان به دست آید، در حقیقت به صورت آتشى در درون انسان جاى مىگیرد. صورت ظاهرى و دنیوى اموال یاد شده آتش نبوده؛ بلكه به صورت انواع لذتهاى دنیوى نمودار مىشوند؛ اما این گونه اموال، صورت دیگرى دارد كه اكنون از چشم ظاهر بین انسان پوشیده است و در سراى دیگر كه حقایق پنهان آشكار مىگردد، چهرهی واقعى این اعمال نمایان گردیده که چیزى جز آتش و عذاب خداوندى نیست.
تکبّر
کبر ویژگی و حالتی است که انسان مغرور آن را به خودش اختصاص میدهد؛ به دلیل این که خودش را برتر از دیگران میبیند. بالاترین تکبر، تکبر در مقابل خداوند از طریق خودداری از پذیرش حق است.(راغب، 1412: ص697).
یکی از مهمترین پیامد تکبّر اين است كه خداوند متکبر را از آيات خود رويگردان ميسازد به گونهاي كه هر نشانهي حقي را رد ميكند و راه ضلالت را بر هدايت ترجيح ميدهد. چنین افرادی به خاطر کبر و غروری که دارند، آیات الهی را تکذیب میکنند و به همین جهت اعمالشان باطل و نابود میگردد[49].
وقتی شخصی از آیات الهی دور شد، ناگزیر از همهی خوبیها دور میشود؛ یعنی ایمان نمیآورد و به جای طریق حق، راه ضلالت را در پیش میگیرد و اعمالش بر باد فنا ميرود. از طرف دیگر شخص متواضع به درک هر چه بیشتر آیات نایل میشود و با ایمانی استوار راه هدایت را انتخاب میکند.
در نتيجه تكبر آثار زير را به دنبال خواهد داشت:
1- دور شدن از آیات الهی؛
2- عدم تشخيص حق از باطل؛
3- ترجیح گمراهی بر هدایت.
کلاه شرعی
کاربرد نیرنگ در دین و سوء استفاده از احکام دینی برای رسیدن به منافع دنیایی، بوزینه صفتی را در پی خواهد داشت. حیلهگر در این عرصه به ظاهر احکام الهی را اجرا می کند؛ ولی در واقع از قانون شرع فرار کرده و بر خلاف آن عمل میکند. قرآن به یک نمونهی آن اشاره کرده و میفرماید:«و شناختهايد آن گروه را كه در روز شنبه از حد خود تجاوز كردند، پس به آنها خطاب كرديم: بوزينگانى خوار و خاموش گرديد[50]»(بقره(2)، آیهی65).
گروهی از بنیاسرائیل در کنار دریا میزیستند و کارشان ماهی گیری بود خداوند به آنان دستور داده بود روز شنبه را تعطيل كنند. از قضا روزهاى شنبه ماهيان فراوانى بر صفحه آب ظاهر مىشدند، آنها به فكر حيلهگرى افتادند و با يك نوع كلاه شرعى روز شنبه از آب ماهى گرفتند، خداوند آنان را به جرم اين نافرمانى مجازات كرد و چهرهشان را از صورت انسان به حيوان دگرگون ساخت(مکارم شیرازی، 1374، ج1، ص297).
پیآمد این حیلهی شرعی، شیوع و رسوخ صفت بوزینگی و حقّه بازی دراین قوم و نسل شد. آنان چون ظاهراً دستور الهی را انجام میدادند، اما در حقیقت تخلّف میکردند، از این رو قانون الهی نیز شکل ظاهری آنان را محفوظ داشته و قلب و باطن آنها را دگرگون ساخت و به بوزینه تبدیل کرد.(بروجردی، 1366: ج2، ص۴۷۶؛ بلاغی، 1386: ج۲، ص۲۸۴).
شرک
قرآن شرک را ظلمی بزرگ معرفی میکند[51]. رسالت اساسي تمام پيامبران مبارزهی جدي با شرك بوده است. شرک بستن به خدا نتایج دهشتناکی دارد که برخی از آنها در دنیا و برخی در آخرت مشرکین را گرفتار میسازد. مهم ترین پیامد شرک چنین است:
1- دوری از عفو و بخشش الهی[52]؛
2- مشمول لعنت خداوند واقع شدن؛
از آنجا که شرک ظلم بزرگ است، ظالمین هم مورد لعن خداوند هستند[53]، در نتیجه لعنت خدا به طریق اولی شامل مشرکین نیز خواهد بود.
3- افترا و دروغ بستن بر خدا[54]؛
4- رُعب و وحشت قلبی[55]؛
5- بدترین جایگاه که آتش جهنم است[56].
صدقه
صدقه مالى است كه انسان به ميل خود در راه خدا ميدهد و آن اعم از زكات است؛ زيرا صدقه به واجب و مستحب هر دو گفته ميشود، ولى زكات فقط اختصاص به واجب دارد»(داورپناه، 1375، ج2، ص 326). دريافت كننده صدقه خداست[57].
آثار صدقه:
1- بخشش گناهان[58]؛
2- طهارت و پاکی[59].
جهاد
جهاد به معنى تلاش توأم با رنج است که شامل هر تلاش در راه خدا از جمله شامل جنگ نيز مىشود، تلاش در راه خدا قهرا با ايمان و عمل و استقامت است(قرشی، 1377: ج8، ص166) در واقع فایدهی جهاد به خود جهادگر باز میگردد[60]. گناهان مجاهد فی سبیل الله پاک و بهشت نصیب او میگردد[61]. علاوه بر اين آثار فردي، قرآن آثار اجتماعي فراواني نيز براي جهاد ذكر کرده است.
آثار اجتماعی جهاد:
1- برطرف شدن فتنه و استقرار دین خدا[62]؛
2- تحقیر کفار و تسلیم در مقابل خواستهی مسلمانان[63]؛
3- جلوگیری از فساد در زمین[64]؛
4- حفظ مکانهای مقدس و نزول امداد الهی[65]؛
5- ایجاد ترس در دشمنان آشکار و پنهان خداوند و مسلمین[66]؛
6- هدایت به راه حق[67]؛
7- عزت و سربلندی[68].
بخل
بخل موجب میشود آنچه به آن بخل ورزیده شده، وبال گردن انسان بشود[69].
مالاندوزی
مالاندوزی داغی بر بدن انسان میگردد[70]:
غیبت
غیبت کردن در واقع خوردن گوشت برادر مرده خود است[71].
مبانی فلسفی نظریه تجسم اعمال در اندیشهی ملاصدرا
ملاصدرا سعی کرده است بر مبنای فلسفی خود و اصولی همچون «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء بودن نفس» و «حرکت جوهری» به تحقیق مسئله پردازد. آنچه صدرالمتالهین را به کنکاش در این موضوع برانگیخته و در واقع ملهم وی شده است، مفاد و مضامین آیات کریمه الهی و روایات معصومین(ع) است. او در آثار خود مکرر به آیات و روایات اشاره میکند. به همین جهت وی تلاش کرده است میان عقل و نقل تعامل ایجاد کند و آموزههای قرآنی در خصوص بازتاب و تجسم اعمال را صبغهی عقلی و فلسفی بخشد.
بر اساس اصول فلسفی ملاصدرا، كارى كه انسان انجام مىدهد، در آغاز، «حال» است و بعد از آن «ملكه» مىشود. سپس به حالت «صورت جوهرى» ظهور مىكند و چون به صورت جوهر در مىآيد، نفس براى آن به منزلهی «ماده» و اين صورت براى آن به منزلهی «صورت» مىشود و هر دو يك واقعيت را تشكيل مىدهند. قول و فعل مادام که در عالم حرکات مادی قرار دارد، بهرهای از بقا و ثبات ندارد؛ اما در نفس تاثیری از خود به جای میگذارد و چنانچه این اقوال و اعمال تکرار شوند، آثار آنها نیز در نفس مستحکم میگردد تا جایی که این حالات ناپایدار به ملکات راسخ در نفس مبدل میگردد. فرق ملکه و حال در شدت و ضعف است. این اشتداد کیفی، به حصول صورت جوهری منجر میشود که مبدا آثار آن کیفیت خواهد شد. مانند حرارت ضعیف در ذغال که در اثر شدت، مبدل به صورت ناریهی محرقه در میآید. کیفیت نفسانی نیز در اثر تکرار و اشتداد به صورت ملکهی راسخ که همان صورت نفسانی است در میآید و به آسانی مبدا آثار خاص آن میگردد.(ملاصدرا، 1990: ج9 ، ص291).
حكمت متعاليه بر اساس حركت جوهرى، تبيين و تثبيت كرده است كه انسان هر كارى كه انجام میدهد در واقع با آن كار، حقيقت خود را مىسازد و با همان هم محشور مىشود. بنابر «حركت جوهرى» و «جسمانية الحدوث و روحانية البقاء بودن نفس»، نفس انسانی هر چه را انجام مىدهد كمكم به همان صورت، مصور مىشود.
صدرالمتألهين بر خلاف سایر فلاسفه که علم را از مقولهی اضافه یا محمول بالضمیمه میدانند؛ آن را به نحوهی وجود باز میگرداند(رک: همان، ج3، ص344-354 و382)؛ بر این اساس انسان با اعتقادات و اندیشههای خود متحد میشود و حقیقت او به همان شکل در میآید. (رک: همان، ص312 و321).
اگر کسی ممارست علمی كند، عين علم مىشود كه یک حقيقت وجودى است؛ البته حقیقت وجودی علم با صورت ذهنی و معلوم متفاوت است. پس انسان با علم متحد مىشود نه با معلوم؛ اما اين وجود، «علم بذاته»، «معلوم بذاته» و «عالم بذاته» است و نفس بر اثر حركت جوهرى به اين وجود مىرسد و با آن متحد شده عالم و علم مىشود. چون علم، حقيقت نورى است و متعلق خود را روشن مىكند(جوادی آملی، 1379: ص333). پس میتوان به این حقیقت اذعان داشت که تجسم اعمال، علاوه بر رفتار ظاهری، شامل اعمال غیر ظاهری همانند نیات، افکار و اعتقادات نیز میشود.
مطابق اصول فلسفی حکمت متعالیه افعال و اعمال صادره از انسان، اگرچه عرض بوده و بقا ندارد، اما تكرار آنها موجب پیدایش صفات و ملكات مىشود و همین صفات و ملكات در جهان دیگر، سبب پیدایش موجودات آن جهانى خواهد بود. نعمتها و نقمتهای اخروی محصول اعمال و عقاید نیک و بد این جهان گذراست. پاداشها و كیفرهاى اخروى، صورتهایى قایم به نفس از نوع قیام فعل به فاعل هستند، این صور كه همگى ناشی از نفساند، مانند خود نفس از شعور و حیات ذاتى برخوردارند، چه این كه از شئون، تطورات و اظلال اویند. صدرالمتالهین در همهی موارد فوق به آیات و روایات عدیده نیز استشهاد میکند.(ر.ک: ملاصدرا، 1990: ج9 ، ص290 به بعد)
تاثیر و تاثر متقابل حالات نفسانی و آثار جسمانی
صدرالمتالهین در مقام تمثیل میگوید:
«اگر جسم نمناكى را روى ماده خشك نمپذیر نهند، آن ماده رطوبت مىپذیرد و به شكلهاى گوناگون درمىآید. اگر همین جسم نمناك را روى مادهی حس یا خیال، مانند چشم و مغز گذارند، بر فرض پذیرفتن رطوبت، دیگر شكل نمىپذیرد، با این كه رطوبت در آن اثر گذارده و او هم این اثر را پذیرفته است. قوهی عاقله هم از رطوبت اثر مىپذیرد، لكن این اثر غیر از اثر سابق، یعنى به صورت كلى خواهد بود نه به صورت جزیى مانند حس و خیال. بنابراین، ماهیت رطوبت با وصف این كه یك ماهیت بیش نیست، در سه جاى، سهگونه اثر میگذارد: نخستین بار تاثیر جسمانى و رطوبت و سهولت تشكیل و دوم بار در نیروى حس و خیال، صورت محسوس و متخیل نهاد و سوم بار در نیروى عقل، صورت كلى عقلى پدید آورد»(ملاصدرا، بیتا: ص66). صدرالمتالهین با این تمثیل بیان میکند که هر صورت خارج از ذهن، اثری در جان آدمی میگذارد و هر صورت نفسانی و ملکهی راسخه نیز در بیرون از ذهن اثر خواهد داشت.
او به نمونهی عینیتر مثال زده و میگوید:
«زیادت خشم در آدمی سبب هیجان خون و برافروختگی چهره میگردد و گونه را آماسیده میکند. این خشم یک حالت نفسانی است و در درون آدمی جای دارد و از آثار مادی این جهان به شمار میرود و میتواند سبب این آثار جسمانی بشود. آنگاه جای شگفت نیست اگر در آن جهان مانند آتش خالص گردد و دل را بگدازد و رودهها را بشکافد و از درون زبانه کشد. از یاد نباید برد که چون آتش خشم برافروخت، تن گرم شود و رگها بجنبش درآید و اعضا مضطرب شود و شاید سبب بیماری و مرگ شود. وقایع رستاخیز هم چنین خواهد بود. اخلاق و اعمال و عقاید، همه دارای آثار خواهند بود ... مادهی پیدایش اجساد آن جهان و تجسم اعمال جز جان گویا چیزی نخواهد بود. ملکات نیکو به صورت حور و قصور و کوثر شهد و شکر، و نتیجه کردار زشت به صورت مار و کژ دم و دد و دام در آید»(همان، ص67).
تفاوت در نوع انسان
صدرالمتألهين متذکر میشود که انسان در این جهان، نوع واحد و متفق الافراد است؛ اما در جهان آخرت دارای انواع کثیر و بیشمار است؛ زیرا صورت نفسانیاش مادهی قابله برای صور اخروی گوناگون است. این گوناگونی بر اساس اعراض و ملکات مکتسبه است که خداوند در روز رستاخیز، صورت مناسب با آن را بر او میپوشاند و به همان شکل محشور میگردد (ملاصدرا، 1990: ج9، صص4 و225) .
بنابر این انسان پس از این كه در نوع واحد هماهنگى دارد، گوهر ذاتش در جهان دیگر تغییر مىیابد و داراى انواع فراوان مىشود؛ یا به صورت فرشته خواهد بود، یا چهرهی شیطانى و اهریمنى خواهد داشت و یا درنده و آدم خوار. اگر دانش و حكمت و تقوا برجان چیره شود، به صورت فرشته، اگر حیله و نیرنگ، به صورت اهریمن، اگر هوسبازى، به صورت چارپا و اگر خشم و غصب، به صورت درندهی زیانكار در مىآید. بنابراین، هر خلق و ملكهاى كه بر جان انسان چیره شود، به همان صورت در روز رستاخیز محشور خواهد شد و سرانجام، این جان گویا در آن جهان از لحاظ ملكات متعددى كه دارد، انواع زیادى خواهد داشت. او برای تایید مطلب خود به آیات و روایات متعددی نیز اشاره میکند. (همان، ص5و227).
طرح یک شبهه
این شبهه به دو شکل میتواند طرح شود که هرکدام به نحوی تجسم اعمال را به چالش میکشاند. شکل نخست این که اعمال ما از مقولهی اعراضاند و مطابق قاعدهی«العرض لایبقی زمانین» (ر.ک: ابراهیمی دینانی، 1366: ج2، ص371)، اعراض در دو زمان باقی نمیمانند. به همین جهت تجسم یافتن اعراض دنیوی در عالم عقبی فاقد معناست.
شکل دوم شبهه بدین قرار است که اعمال ما به عنوان امر عرضی وجود مستقل نداشته، بلكه وابسته و قایم به موضوع هستند. حال چگونه ممکن است این اعراض دنیوی در عالم آخرت مبدل به جوهر شود و تجسم یا تجسد یابد؟
به همین دلیل برخی، این مسئله را نیازمند تحقیق جدی و یقینی میدانند(طالقانی، 1373: ج1، ص427) و برخی دیگر آن را محال و نوعی سفسطه تلقی میکنند؛ زیرا به نظر آنان نشأهی دنیا و آخرت از این جهت مانند یکدیگر هستند، جز این که مرگ میان آن دو فاصله انداخته است (مجلسی، 1403: ج7، ص229-230).
این شبهه موجب شده تا مرحوم مجلسی به توجیه آیات و روایاتی که در این زمینه وجود دارد، بپردازد:
«ممكن است آیات و اخبار [دال بر تجسم اعمال] را بر این معنا حمل نمود كه خداى متعال در ازاى اعمال نیك، صورى نیكو مىآفریند تا حسن آنها را براى مردم بنمایاند و در مقابل اعمال بد، صورى زشت خلق مىكند تا بدى آن اعمال را آشكار سازد ... نیازى نیست به گفتن چیزى كه مخالف حكم عقل است»(علامه مجلسی، 1363: ج9، ص95).
پاسخ شبهه برمبنای حکمت متعالیه
مطابق اصولی که از حکمت متعالیه بیان شد، در مسئله تجسم عمل، عرض تبدیل به جوهر نمیشود؛ بلکه تحول جوهری رخ میدهد. اعمال، نیات و اعتقادات انسان در دنیا، روح را متاثر میسازد و حالت یا کیفیتی را در آن پدید میآورد. هر گونه رفتاری که تکرار یابد، این حالت را به ملکهای در روح و نفس مبدل میسازد که با آن اتحاد پیدا میکند؛ آنگاه همین نفس و روح با ملکات خود منشأ بدن اخروی میگردد (رک: ملاصدرا، 1990: ج9، صص186-200). به عقیدهی صدرالمتألهين: «وقتی که نفس در یکی از کارها تمرین فراوان نماید، خاصیت این عمل در او رسوخ پیدا میکند، به طوری که دیگر مشکل تواند از آن حالت خارج شده و حالتی دیگر گیرد، در صورتی که پیشتر این سختی وجود نداشت، و حکم اخروی او نیز همان حالتی خواهد بود که زندگی او بدان پایان یافته است»(ملاصدرا، 1371: ص139).
از این بیان بدست میآید که آخرین منزل دنیا به منزلهی اولین منزل آخرت است. در نتیجه از چهرهی باطنی و حقیقیِ آخرین حالت دنیا، در آخرت پردهبرداری میشود: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِر»(الطارق(86)، آیهی9). در اینجا عرض به جوهر مبدل نمیشود؛ بلکه حقیقت امر آشکار میگردد؛ زیرا حجابهای دنیوی فرو میافتند.
پیروان حكمت متعالیه نیز بر همین طریق گام نهادهاند و تصریح کردهاند که ملکات در عالم دیگر به صورتهای جسمانی و ملکوتی مصور میشوند. صورتهایی که در واقع جسماند و تمام اوصاف جسم و جسمانی را دارا هستند. انسان به تناسب اخلاقش به صور مختلف در میآید، او به حسب باطن به شکل ملک یا حیوان یا شیطان مصور میگردد؛ هرچند در دنیا به حسب نوع واحد است؛ اما در عقبی به انواع مختلف مبدل میشود(رک :سبزواری، 1366: ص352؛ همو، 1362: ص373).
نتیجه
عقل و دین در این نکته همنوا هستند که اعمال انسان اعم از رفتار ظاهری و عقاید باطنی بر اثر تکرار، موجب ایجاد ملکه در نفس و روح انسان میگردد و در سرای آخرت به صورت پیکر جسمانی مناسب با آن، پدیدار میگردد. این نکتهای است که از مفاد آیات قرآن به دست میآید. اعمال انسانها چه فردی، مانند ایمان، صبر و مانند آن و چه جمعی، مانند جهاد، آثار و نتایج فردی و اجتماعی در دنیا و آخرت به دنبال خواهد داشت. حتی قرآن کریم به تفصیل، جزئیات و چگونگی بازتاب هر عمل را بیان میکند. صدرالمتالهین این باور دینی را بر مبنای فلسفی خود موجه و مستدل میسازد و نشان میدهد که نفس انسان صور و ملکات نیک و بد خود را که از لوازم ذات اویند در عالم دیگر به منصهی ظهور میرساند و در واقع با چهرهی حقیقی خود زندگی جاوید را آغاز میکند. آری این پیامِ پیامآوران درونی(عقل) و بیرونی(انبیاء) است «لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ»(نساء(4)، آیهی 165).
[*] استادیار دانشگاه شیراز
پینوشتها
1 - بازتاب اعمال در روایات نیز به شکل گسترده وجود دارد که بررسی آنها بحث مستقلی را طلب میکند. به همین جهت در این مجال دامنهی بحث را به قرآن اختصاص دادهایم.
[2] - «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَة»(مدثر(74)، آیهی۳۸).
[3] - «و ما أصابَکُم مِن مصيبةٍ فَبِما کسبت أيديکم و يعفو عن کثير»(شوري(43)، آیهی30).
[4] - «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»(الاسراء(17)، آیهی7).
[5] - «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا»(کهف(18)، آیهی۱۱۰).
[6] - «مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصيبٌ مِنْها وَ مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْها»(نساء(4)، آیهی۸۵)
[7] - «یَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْس مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیْر مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوء تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَ بَیْنَهُ أَمَدَا بَعِیدًا... »(آل عمران(3)، آیهی30).
[8] - «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَسَاءَ فَعَلَیهَا» (جاثیه(45)، آیهی15).
[9] - « فمن يعمل مثقال ذرة خيراً يره * و من يعمل مثقال ذرة شراً يره»(الزلزله(99)، آیات7-8).
[10] - «وَ لِكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَ لِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمالَهُمْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ» (احقاف(46)، آیهی19).
[11] - «كَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُون»(مطففين(83)، آیهی14).
[12] - «بل بَلى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُون»(بقره(2)، آیهی81).
[13] - «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض»(اعراف(7)، آیهی 96).
[14] - «وَيُنَجِّي اللَّهُ الَّذِينَ اتَّقَوا بِمَفَازَتِهِمْ لَا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»(زمر(39)، آیهی61) و نيز (طلاق(65)، آیات2و3)، (انعام(6)، آیهی 48)، (جن(72)، آیهی13)، (یونس(10)، آیهی103)، (نمل(27)، آیهی53).
[15] - «وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا»(طلاق(65)، آیهی4).
[16] - «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»(انفال(8)، آیهی29) و نيز(طلاق(65)، آیهی2)، (یونس(10)، آیهی9).
[17] - «وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَ یَرزُقُه مِن حیثُ لایَحتسب(طلاق(65)، آیهی2و3)
[18] -«وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ»(عنکبوت(29)، آیهی7)، ونيز (محمد(47)، آیهی36)، (آلعمران(3)، آیات57 و179)، (فرقان(25)، آیهی70)، (طلاق(65)، آیهی5)، (مائده(5)، آیهی 65)، (البقره(2)، آیهی 103)، (انفال(8)، آیهی 29).
[19] - « لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ» (آلعمران(3)، آیات 15و198)، (مائده(5)، آیهی 65)، (زمر(39)، آیهی73)، (بقره(2)، آیهی 25)، (يونس(10)، آیهی 9)، (حدید(57)، آیهی21).
[20] - «إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا»(حج(22)، آیهی 38)، و «وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ»(روم(30)، آیهی 47).
[21] -«وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»(آل عمران(3)، آیهی 186).
[22] - «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُون»(نحل(16)، آیهی ۹۷).
[23] - «الَّذِينَ آمَنُواْ وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد(13)، آیهی28) و نيز (فتح(48)، آیهی 4)، (انعام(6)، آیهی 82).
[24] - «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ»(مجادله(58)، آیهی11).
[25] - «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمَانِهِمْ »(یونس(10)، آیهی 9) و نيز (انعام(6)، آیهی82).
[26] - «يُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ »(ابراهیم(14)، آیهی27).
[27] - «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ»؛ (صف(61)، آیات 10 و 11).
[28] - « إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ»(مائده(5)، آیهی27).
[29] - «وَالصَّابِرِينَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ»(بقره(2)، آیهی 177).
[30] - «يَا ايُّهَاالَّذينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلوةِ اِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» (بقره(2)،آیهی153).
[31] - «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّئَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ»(انفال(8)، آیهی 65).
[32] - «بلَى إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَيَأْتُوكُم مِّن فَوْرِهِمْ هَـذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُسَوِّمِينَ»(آلعمران(3)، آیهی 125).
[33] - «وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لاَ يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ»(آلعمران(3)، آیهی120).
[34] - «اُولَئِکَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُواْ وَ يُلَقَّونَ فِيهَا تَحِيَّةً وَ سَلاماً»( فرقان(25)،آيهی 75) و «وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ» (بقره(2)، آیهی 155).
[35] - وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ(آلعمران(3)، آیهی 186).
[36] - البته متناظر با آن آثار بدیها نیز مشخص میشود.
[37] - «مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا»(انعام(6)، آیهی 160) و نيز (بقره(2)، آیهی 245)، (شوری(42)، آیهی 23)، (قصص(28)، آیهی84).
[38] - «مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا»(قصص(28)، آیهی 84).
[39] - «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّـيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ»(هود(11)، آیهی 114).
[40] - «وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا»(شوری(42)، آیهی 23).
[41] - «انْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا»(اسری(17)، آیهی 7).
[42] - «لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَى و َزِيَادَةٌ وَ لاَ يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لاَ ذِلَّةٌ»(یونس(10)، آیهی 26).
[43] - «أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»(یونس(10)، آیهی 26).
[44] - «الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَ يَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىَ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»(بقره(2)، آیهی 275).
[45] - «يَمْحَقُ اللّهُ الْرِّبَا وَ يُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَ اللّهُ لاَ يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ»(بقره(2)، آیهی276).
[46] - «وَمَا آتَيْتُم مِّن رِّبًا لِّيَرْبُوَ فِي أَمْوَالِ النَّاسِ فَلَا يَرْبُو عِندَ اللَّهِ وَمَا آتَيْتُم مِّن زَكَاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ»(روم(30)، آیهی 39).
[47] - «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا»(نساء(4)، آیهی 10).
[48] - «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ»(بقره(2)، آیهی 174).
[49] - «سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلينَ»؛ «وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كانُوا يَعْمَلُون»(اعراف(7)، آیات۱۴۶ و ۱۴۷).
[50] - «وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئين»(بقره(2)، آیهی ۶۵)، نيز (اعراف(7)، آیهی166).
[51] - « إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ »(لقمان(31)، آیهی 13).
[52] - «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاء»(النساء(4)، آیهی 48).
[53] - «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ»(هود(11)، آیهی 18).
[54] - «وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى إِثْماً عَظِيما» (النساء(4)، آیهی 48).
[55] - «سنُلْقي في قُلُوبِ الَّذينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَكُوا بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً»(آلعمران(3)، آیهی ۱۵۱).
[56] - «وَ مَأْواهُمُ النَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمين» (آلعمران(3)، آیهی ۱۵۱).
[57] - « هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ»(توبه(9)، آیهی 104).
[58] - «إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ يُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئاتِكُمْ» (بقره(2)، آیهی ۲۷۱).
[59] - «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها» (توبه(9)، آیهی۱۰۳). نيز: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً ذلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ أَطْهَر»(مجادله(58)، آیهی ۱۲).
[60] - «وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِه»(عنکبوت(29)، آیهی 6).
[61] - « فَالَّذينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا في سَبيلي وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّواب»(آلعمران(3)، آیهی 195).
[62] - «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّه»(بقره(2)، آیهی 193و انفال(8)، آیهی۳۹).
[63] - « قاتِلُوا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ»(توبه(9)، آیهی 29).
[64] - «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْض»(بقره(2)، آیهی ۲۵۱) و نيز نیز(هود(11)، آیهی ۱۱6، انفال(8)، آیهی۷۳).
[65] - « وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُه»(حج(22)، آیهی۴۰).
[66] - «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرينَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُم»(انفال(8)، آیهی۶۰).
[67] - « وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»(عنکبوت(29)، آیهی 69).
[68] - « فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدينَ دَرَجَةً وَ كُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ أَجْراً عَظيماً»(نساء(4)، آیهی 95).
[69] - «سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ »(آلعمران(3)، آیهی180).
[70] - «يَوْمَ يحْمَي عَلَيْهَا في نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَي بِهَا جِبَاهُهُمْ وَ جُنُوبهُمْ وَ ظهُورُهُمْ هَذَا مَا كنزْتُمْ لأَنفُسِكمْ فَذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَكْنزُونَ»(توبه(9)، آیهی 35).
[71] - « وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتا»(الحجرات(49)، آیهی 12).
کتابنامه
1- قرآن کریم
2- ابراهیمی دینانی، غلامحسین. (1366ش). قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی. تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی
3- بروجردی، سید محمدابراهیم. (1366ش). تفسیرجامع. تهران: انتشارات صدر
4- بلاغی، عبدالحجه. (1386ش). حجة التفاسیر و بلاغ الاکسیر. قم: انتشارات حکمت.
5- جوادی آملی، عبدالله. (1379ش). مبادی اخلاق در قرآن. قم: مرکز نشر اسراء
6- دادبه، اصغر. (1385ش). دايرة المعارف بزرگ اسلامی. زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی. تهران: مرکز دايرة المعارف بزرگ اسلامی
7- داورپناه، ابوالفضل. (1375ش). انوار العرفان فى تفسير القرآن. تهران: انتشارات صدر
8- راغب اصفهانى، حسين بن محمد. (1412ق). المفردات في غريب القرآن. بیروت: دارالعلم الدار الشاميه
9- سبزواری، ملاهادی. (1366ش). شرح منظومه. قم: موسسه انتشارات دارالعلم
10- --------. (1362ش). اسرار الحکم. با مقدمه و تعلیقه میرزا ابوالحسن شعرانی. تهران: انتشارات اسلامیه
11- صدرالدین شیرازی، محمد. (1377ش). المظاهر الالهیه. محقق سید جلال الدین آشتیانی. قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی
12- --------. (1990م). الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیة الاربعه. بیروت: دار احیاء التراث العربی
13- --------. (1371ش). کسر اصنام الجاهلیه. ترجمه محسن بیدار فر تحت عنوان عرفان و عارف نمایان. تهران: انتشارات الزهراء
14- --------. (بیتا). کتاب العرشیه. ترجمه غلامحسین آهنی. اصفهان: انتشارات مهدوی
15- طالقانی، ملا نظر علی. (1373ش). کاشف الاسرار. تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا
16- طالقانى، سيد محمود. (1362ش). پرتوى از قرآن. تهران: شركت سهامى انتشار
17- فهرى زنجانى، سيد احمد. (بیتا). خصال. ترجمه فهرى. تهران: انتشارات علميه اسلاميه
18- قرشى، سيد على اكبر. (1377ش). تفسير احسن الحديث. تهران: بنياد بعثت
19- مجلسی، محمدباقر. (1363). مرآة العقول. تهران: دار الکتب الاسلامیه
19- -----. (1404ق). بحارالانوار. بیروت: دار احیاء التراث العربی
20- مكارم شيرازى، ناصر. (1374ش). تفسير نمونه. تهران: دار الكتب الإسلاميه
21- ميرزا خسروانى، على رضا. (1390ق). تفسير خسروى. تهران: انتشارات اسلاميه