منشأ الهی بودن الفاظ قرآن کریم
مصطفی هاشمی
چکیده
قرآن، کلامی وحیانی است و بر پیامبر اسلام نازل شده است. اما اینکه آیا الفاظ آن، نازل شده از سوی خداوند است یا ساخته و پرداختة ذهن آن حضرت(ص)، موجب اظهار نظرهای مختلفی شده است.
مقالة حاضر به تحلیل و بررسی دلايل الهی بودن الفاظ قرآن کریم به شیوة استنباط عقلی و نقلی میپردازد. این دلایل عبارتاند از:
الف- دلايل عقلی از قبیل: محیط زندگی پیامبر (ص) قبل از بعثت، شخصیت پیام آور، تفاوت سخنان پیام آور و قرآن و فهم مخاطبین.
ب- و دلايل نقلی از قبیل: تحدی و همانندآوری، واژة قرآن، واژة کتاب و واژة عربی.
از مجموعة این دلايل میتوان به این نکته پی برد که الفاظ قران مانند محتوای آن از خدای متعال است که بر پیامبر اسلام(ص) توسط جبريیل نازل شده است، نه آن که محتوایش الهی والفاظش ساخته و پرداختة ذهن آن حضرت باشد.
واژگان کلیدی: منشأ الهی، الفاظ الهی، الفاظ پیامبر، تحدی، اعجاز
***
طرح مسأله
از مباحث مهمی که همواره در علم کلام مورد توجه و بررسی پژوهشگران قرار گرفته، الهی بودن الفاظ قرآن کریم است، که تحقیق حاضر در تحلیل خود به دنبال این مسأله ميباشد كه آیا الفاظ این کتاب الهی، وحیانی و از طرف خداوند است یا آنکه ساخته و پرداختة ذهن پیامبر(ص) میباشد؟
افرادی بر این باورند که الفاظ قرآن کریم ساخته و پرداختة ذهن پیامبر(ص) بوده، كه در این خصوص به چند مورد اشاره میشود.
صاحب کتاب «بسط تجربة نبوی» در این باب چنین مينویسد:
« به اشاره بگویم که کلام باری را عین کلام پیامبر(ص) دانستن، بهترین راه برای حل مشکلات کلامی تکلم باری است.» (سروش، 1378: 14)
یا اینکه مینویسد:
پیامبر(ص) نیز که همة سرمایهاش شخصیتش بود، این شخصیت، محل و موجد و قابل و فاعل تجارب دینی و وحیی بود... لذا وحی تابع او بود، نه او تابع وحی. و هر چه آن خسرو میکرد شیرین بود. (همان، 1378: 13)
باور به این جملات به نوعی از اعجاز بودن این پیام آسمانی کاسته است و همانندآوری آن را برای بشر ناممکن نمیداند. همانگونه که برخی در نقد این نگرش چنین گفتهاند:
وحی در این تفسیر به این معنا نیست که خدا پیامی را بر پیامبر(ص) القا کرده است. بلکه بدین معناست که پیامبر(ص) مواجهه با خدا داشته است و از این مواجهه تفسیر دارد. آنچه به عنوان پیام وحی میشناسیم در واقع تفسیر پیامبر(ص) و ترجمان او از تجربهاش ميباشد. همچنین میان خدا و پیامبر(ص)، جملاتی رد و بدل نشده است. خود تجربه، فارغ از زبان است. (اصالت،1430: 158)
مقالة حاضر با ادلة عقلی و نقلی به این مسأله پاسخ داده است.
دلايل عقلی
1. محیط زندگی پیامبر(ص) قبل از بعثت.
طبق نقل تاریخ وکتب معتبر اسلامی، شمال و جنوب شبه جزیرة عربستان دارای مردمی متمدن و صاحب قدرت بودند، ولی مردم حجاز که در مرکز عربستان میزیستند به حال بدوی باقی ماندند. زیرا سرزمین آنان خشک و بد آب و هوا بود و به واسطة سختی و بدی راه، با مردمان متمدن آن زمان مرتبط نبودند، به قسمی که جهانگشایان بزرگ دنیا مانند رامسیس دوم، و اسکندر مقدونی و ایلیوس گالوس از تسخیر حجاز عاجز ماندند. به تعبیر مسعودی: «حجاز حاجز و فاصله ما بین شام و یمن و تهامه است. روزش داغ وشبش رنج آور است. تن را لاغر و دماغ را خشک و دل را شجاع... آنجا محل خشکسالی وبیحاصلی و مشقّت است.» (مروج الذهب، 1387: ج1، 424)
وبه تعبیر امام علی (ع): «شما ملت عرب بدترین دین را داشته و در بدترین خانه زندگی میکرده و در میان خارها و سنگهای خشن، مارهای سمی خطرناک فاقد شنوایی به سر میبردید، آبهای آلوده مینوشیدید و غذاهای ناگوار میخوردید، خون یکدیگر را به ناحق میریختید و پیوند خویشاوندی را میبریدید، و مفاسد و گناهان شما را فراگرفته بود.» (نهج البلاغه، خطبة26)[1]
منطقه حجاز علاوه بر فقر طبیعی محیطی، دارای فقر علمی وفرهنگی نیز بود، به همین خاطر خدای متعال مردم حجاز را به خاطر نداشتن علم و فرهنگ و خالی بودن از عقل و منطق و حاکم شدن ارزشهای ضد انسانی همچون فخرفروشی، زنده به گور کردن دختران، ازدواج با محارم، اعمال مخالف عفت و شؤون انسانی و دهها رفتار غیر معقول و مخالف ادیان ابراهیمی، موصوف به صفت جهل و نادانی کرد. «در خانههایتان بمانید و مانند جاهلیت پیشین خودآرایی مکنید.» (احزاب33 ،آیة 33)[2]
بنابراین محیطی که محمد (ص) در آن نشو و نمو یافت، محیطی خالی از هرگونه آثار علمی و حکمت و دانش بود. به قسمی که یعقوبی تاریخنگار بزرگ اسلامی، محیط حاکم بر آن جامعه را اینگونه به تصویر میکشد:
عرب شعر را به جای حکمت و دانشِ بسیار مینهاد و هرگاه در میان قبیله شاعری ماهر، دریابندة معنیها و سخنشناس بود، او را در بازارهای خود که در مدت سال و در موسمهای حجشان بهپا میشد فرا میخواندند تا قبیلهها و طایفهها فراهم گردند و بایستند و شعر او را بشنوند و آن را افتخاری ازافتخارات و مزید بزرگواری خود میشمردند. برای آنها جز شعر چیزی نبود که در داوریها وکارهای خود بدان رجوع کنند. (یعقوبی، 1378: ج1، ص342)
حال با توجه به وضعیت نامطلوب چنین جامعهای چگونه قابل قبول است از افرادی همچون محمد(ص) چنین کلامی صادر شود که بتواند جامعة بشری را هدایت و اندیشمندان جهان را اینگونه مبهوت و مخالفین را زمینگیر نماید؟ جز آنکه گفته شود چنین جامعهای از تراوش این گونه الفاظ با چنین محتوایی عقیم است، بلکه چنین کلامی با این خصوصیات فقط از طرف خداوند به پیامبر امّیّاش نازل شده است.
2. شخصیت پیامآور
یکی دیگر از دلايلی که میتوان اثبات نمود که ساختار لفظی قرآن کریم از شخص محمد(ص) نبوده، بلکه از جانب خداوند متعال بر ایشان نازل شده، شخصیت پیامآور است، که فردی درس ناخوانده و اُمّی بوده و قبل از بعثت، نه کتابی خوانده و نه خطی نوشته است و نه مورخی ادعا کرده که ایشان چه در دوران کودکی و چه در دوران جوانی، حتی پیری و رسالت برای کسب علم و دانش به مکتبی پا نهاده باشد. یعنی فردی که نه تنها محیط محل رشد آن موصوف به صفت اُمیین بوده است، بلكه خود او نیز به این صفت موصوف گردیده است: (جمعه:62، آیه2)[3]و (اعراف:7، آیه157)[4] تا جایی که خدای متعال با صراحت تمام به ایشان میفرماید:
تو هرگز از دوران کودکی تا لحظة نزول وحی نه کتابی را میخواندی و نه با دست چیزی مینوشتی. در این صورت باطل گرایان در کتاب تو به شک میافتادند. (عنکبوت/29، آیة48)[5]
در همین راستا استاد مطهری چنین مینویسد:
«آنچه قطعی و مسلّم و مورد اتفاق علما و مسلمین و غیر آنهاست، این است که ایشان قبل از رسالت کوچکترین آشنایی باخواندن و نوشتن نداشتهاند.» (مطهری، 1369: ص4).
علامه طباطبایی در استدلال عقلی بر این مطلب که چگونه ممکن است شخصی امی و درس ناخوانده، در عین حال دارای چنین کتاب گرانسنگ و مبهوت کنندهای باشد، میگوید:
همه میدانیم پیغمبر(ص) مدتها در میان مردم مانند یکی از آنها زندگی میکرد و برتری محسوسی از نظر اطلاعات نسبت به دیگران در او مشاهده نمیشد و حقایق علمی و یا شعر و اثر مهمی از وی شنیده نشد، و این موضوع تا چهل سالگی یعنی دو ثلث عمر او ادامه داشت و همچون سایرین به نظر میرسید، اما ناگهان کلمات و حقایقی آورد که بزرگان در برابر او زانو زدند و ادبا و سخنسنجان عرب در مقابلش عاجز ماندند و چیزی نگذشت که آنها را در دنیا منتشر ساخت. (طباطبائی،1367: ج1، ص77)
بنابراین چگونه میشود باور کرد که شخصی درس نخوانده و استاد و مکتب ندیده با نیروی خودش کتابی بیاورد که همة جهانیان در مقابلش عاجز شوند. آیا این دلیل بر آن نیست که از نیروی بیپایانی مدد میگیرد که لفظ و محتوا را بر او نازل نموده است؟ و الاّ چنین فردی توان چنین کتاب عظیمی با الفاظ چنان زیبا و شکوهمندي را ندارد، چه رسد که اُمّی و درس نخوانده هم باشد. در پایان به جملهای از بانو دکتر لورا وکسیا واگیری استاد دانشگاه ناپل که در کتاب پیشرفت سریع اسلام آمده است، اکتفا میکنیم: «چطور ممکن است این اعجاز ساختة محمد(ص) باشد؟ در صورتی که او یک نفر عرب درس نخوانده بود.» (مکارم شیرازی، 1361: ج1، ص138)
3. تفاوت سخنان پیامبر(ص) و قرآن كريم
با نگاهی اجمالی به کلمات و سخنان رسول گرامی اسلام(ص) - اعم از روایات و حدیث قدسی با قرآن کریم میتوان به تفاوت لفظی، محتوایی ، سندی، فقهی و ملاکی آنها پی برد. قرآن کریم در اوج فصاحت و بلاغت، و سبک و آهنگی غیر از سبک وآهنگی است که در کلام آن حضرت وجود دارد و از لحاظ قطعی الصدور بودن سند آن با روایات آن حضرت(ص) قابل مقایسه نیست، از آن جهت که روایات قطعی الصدور آن حضرت بسیار کم و ظنّی الصدور آن در پناه تواتر قابل اعتماد و عمل است. از طرفی آیات قرآن، دارای احکام فقهی مخصوصی است، به عنوان مثال نمیتوان بدون طهارت آنها را مس کرد. در حالی که کلمات محمد(ص) دارای چنین حکم فقهی نمیباشد. علاوه برآن، خود حضرت برای جلوگیری از تحریف کلمات خویش، قرآن را ملاک و میزان صحت و سقم آن قرار داد که هر روایتی با قرآن همخوانی ندارد آنرا طرد کنید . بنابراین چگونه میتوان باور کرد که الفاظ قرآن، ساخته وپرداخته ذهن آن حضرت باشد؟
نکته دیگری که در این موضوع قابل اسناد میباشد برخورد اعراب جاهلی با قرآن کریم است. با توجه به اینکه مردم مکه مدّت زیادی با آن حضرت معاشرت و مراوده داشتند، پس از شنیدن اولین آیات الهی به تفاوت بین این کلام و کلامی که قبلاً از آن حضرت شنیده بود اذعان داشتند و متوجه بودند که این دو کلام از دو اسلوب و بار معنایی متفاوت برخوردارند. لذا وقتی به حقیقت خویش باز میگشتند به الهی بودن آن اقرار میکردند.
به تعبیر سخنور سرشناس عرب (ولیدبن مغیره مخزومی):
آن چه فرزند ابن ابی کبشه میگوید، به خدا سوگند نه شعر است ونه گزافگویی بیخردان ، بیگمان گفته او سخن خداست.» (طبری1352: ج29، ص98) ) نگ: آیتی، 1386: ص107)
4. فهم مخاطبین
فهم و برداشت مخاطبان عصر رسالت از قرآن این بود که قرآن مجموعة لفظ و معنی است که از جانب خداوند بر پیامبرش(ص) نازل شده است. لذا برخی از مخاطبین مشرک این اعتراض را داشتند که اگر قران از جانب خداوند است، چرا بر شخص ثروتمندی مانند بزرگ مکه یا طائف نازل نشده است؟ (زخرف43، آیة31)[6]
اینکه توقع داشتهاند که بر بزرگان آنها نازل شود، نه از این باب بوده که بزرگان آنها توان پردازش الفاظ چنین کتابی را داشتهاند، بلکه به این معنا بوده كه همانگونه که لفظ و معنای این کتاب بر محمد(ص) نازل شده است، بر آنها نازل گردد. و همانگونه که محمد در پردازش و تدوین آن نقشی نداشته و به ویژگی علمی خاصی نیاز نبوده است بلکه عنایتی الهی بوده که به هر کسی که بخواهد نازل میکرده، پس چرا بزرگان و ثروتمندان آنها مورد این لطف قرار نگرفتهاند؟ این خود دلیلی محکم بر این است که الفاظ این کتاب مقدس از جانب خداوند متعال میباشد.
دلایل نقلی
1. تحدی
رابطه نزدیکی بین مدعا و دلیل وجود دارد، که هر چه مدعا ارزشمند و مهم باشد به همان نسبت، دلیلش نیز میبایست مهم و ارزشمند بوده باشد. به همین جهت میان نبوت و اینکه پیامبران فرستادگان خداوند میباشند و دلیل آنها که همان کارهای خارق العاده میباشد، رابطه تنگاتنگی وجود دارد. به عبارتی دیگر، ادعای نبوت پیامبران زمانی به اثبات میرسد که دلیلی که آنها ارائه میدهند، اثباتکننده مدعای آنها باشد. که به این دلیل درچنین موقعیتی معجزه و به مبارزه طلبی و فراخوانی در همانندآوری تحدی گفته میشود.
پیامبر اسلام(ص) نیز برای اثبات ادعای خویش به جای زنده کردن مردگان و درمان امراض صعب العلاج، کتابی آورد با همان الفاظ متداول و مورد استفاده ادیبان و سخنوران آن عصر. با این تفاوت که این نوشتار معجزهای است از طرف خداوند که توسط فرشته وحی بر ایشان نازل شده است وهر کس در این موضوع شک دارد و مدعی است ساخته وپرداخته ذهن بشری همچون او است، کتابی مثل قرآن بیاورد.
مفهوم تحدی
«تحدی به معنای رقابت کردن، همچشمیکردن و همآورد خواستن است.» (طباطبائی، 1370)
قرآن کریم بر این باور است که تمامی مخاطبینش اعم از ناباوران و شکّاکان حتی انبیا و مصلحین از آوردن چنين کتابی ناتوان و عاجزند. لذا مخالفین خود را در مراحل متعددی به مبارزه دعوت کرده است، ابتدا چند مرحله از اين همآوردي را ذکر کرده و سپس به تحلیل آنها میپردازیم.
الف: سخنی همانند قرآن بیاورید.
«آیا میگویید آن را بر بافته؟ نه، بلکه باور ندارند، پس سخنی همانند آن بیاورید، اگر راست میگویید.» (طور52، آیات 33و34)[7]
ب: ده سوره بیاورید.
«آیا میگویید که آن را به دروغ به ما نسبت داده است، بگو پس ده سوره همانند آن بیاورید.»
(هود11، آیه13)[8]
ج: یک سوره بیاورید.
«اگر راست میگویید یک سورة آن را بیاورید.» (یوسف12، 38)[9]
زیربنای تحدیاي که مورد توجه قرآن قرار گرفته است، دلیل عقلی مشتمل بر قیاس برهانی میباشد که به این صورت قابل طرح است: اگر این کتاب از طرف غیر خداوند است، باید ممکن باشد آوردن مثل آن یا 10 سوره مثل آن، یا یک سوره مثل آن و لکن بشر از آوردن مثل آن عاجز است. پس مقدم (این که قرآن از طرف غیر خدا باشد) باطل است در نتیجه قرآن از سوی خداوند است.
قرآن کریم با اوصاف و خواصی که نوع آیاتش واجد آنهاست، مبارز طلبیده و از مخاطبین دیروز و امروز و فردای خویش که در سطح گسترده شامل همة جهانیان اعم از انس و جن حتی انبیاء میشود، خواسته است کتابی محکم، استوار، زیبا، شیوا و حکیمانه مانند آن بیاورند. به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی:
تاریخ به خوبی نشان میدهد که اعراب اصیل و خالص آن زمان از نظر سخنسرایی و نکتهسنجی و ریزهکاریهای ادبی به جایی رسیده بودند که بیسابقه بود، به طوری که نسلهای بعد هم نتوانستند قدم در جای قدم آنها بگذارند و میتوان گفت آنها در قدرت رعایت تناسب مقام و رسا بودن عبارات و استحکام جملهبندیها و شیرینی تعبیرات به آخرین درجات کمال رسیده بودند، قرآن هم به آنچه ممکن بود تعجب و غرور مخصوص آنها را تحریک کند و به مبارزه و مقابله وادارد دست زد، مدت زیادی هم طول کشید، ولی پاسخی جز اظهار عجز و ناتوانی نداشتند. (طباطبائی، 1367: ج1، ص84 و85)
صاحب تفسیر نفحات الرحمن مینویسد: « هنگامی که خداوند با فرو فرستادن قرآن بر نبی اکرم(ص) تفضل کرد به او، افزود کسانی را که میگویند قرآن کلام بشر است، امر به تحدی کن.» (نهاوندی، 1428: 86 )
اعجاز لفظی قرآن
ارتباط بین معجزه و شرائط زمان و مکان از اموری بوده که مورد توجه خداوند در ارسال رسل و ارائه دلیلی بوده که مدعای آنها را اثبات میکرده است. لذا عصر موسی چون عصر سحر و ساحری بود چیزی به سوی آنها فرستاد که بتواند قدرت آنها را تضعیف کند وآنها را به عجز بکشاند؛ و عصر عیسی چون ظهور بیماریهای صعبالعلاج بود ومردم نیازمند به اطباء بودند، خداوند او را را با قدرت بر زنده کردن مردگان و شفای کور مادر زاد فرستاد، و عصر محمد(ص) که عصر سخنوری و سخنشناسی بود، معجزه آن حضرت را از جنس علم و آگاهی در کمال فصاحت و بلاغت و زیبایی قرار داد.
قرآن کریم به عنوان آخرین راهنما و معجزه الهی، ترکیب یافته از همین حروف و کلمات معمولی است که مردم با آن گفتگو میکردند و شعرا با آن شعر میسرودند، در عین حال توانست در اعماق دل و جان مردم نفوذ کند و روح آنها را مملو از اعجاب و تحسین سازد و افکار و عقولشان را در برابر خود وادار به تعظیم نماید.
به تعبیر استاد معرفت:
اسلوب بیان و شیوة نظمِ قرآن، جملهبندیها و چینش الفاظ و عبارات، در قالبی نو و اسلوبی تازه بر عرب عرضه شده، که کاملاً بیسابقه بوده و پس از آن نیز کسی مانند آن نیاورده است. با اینکه این گونه نظم تألیف کلام تازگی داشت، ولی در چارچوب اسلوبهای کلامی عرب بیرون نبود. (نگ: معرفت، 1384: 300 )
بنابراین سبک قرآن کریم نه شعر است و نه نثر، اینکه شعر نیست چون اسلوب شعرگونه و قافیهساز ندارد و برگرفته از تخیلات شاعرانه نیست؛ واینکه نثر نیست، چون دارای روح سجعگونه و برخوردار از موسیقی لفظ و معنایی است که فطرت انسان را نوازش میدهد وجان را به عالم بالا وصل میکند، بنابراین اگر چه نزول آن در مکان و زمان خاصی بوده است اما آهنگ و نوازشگری آن به مکان و زمان و ملت خاصی تعلق ندارد.
انواع اعجاز بیانی
الف: گزینش کلمات
هندسه ساختمان کلمات قرآن که هماهنگ با معانیش بوده است، توانسته معنا را در موضوعات مختلف اعم از توحید، نبوت، اخلاق، جنگ و صلح به بهترین صورت (فصاحت و روانی، بلاغت و مطابقت با مقتضای حال و بداعت و دارای ظرافت شعری و آزادی مطلق نثر و حسن و لطافت سجع) به مخاطبین خویش القاء نماید وآنها را در حوزه نظر معتقد و در حوزه عمل چون کوهی استوار در مقابل دشمن قرار دهد.
هندسه این کتاب الهی، بی نظیر و غیر قابل تقلید و همانندآوری است و تا به حال نه کسی توانسته به زیبائی آن بسراید ونه توانسته است آن را به انحراف بکشاند و نه حتی واژه ای از آن را پس و پیش نماید.
انتخاب کلمات و واژههای به کار رفته در جملات و عبارات قرآنی کاملاً حساب شده است، به گونهای که اگر کلمهای را از جای خود برداشته، خواسته باشیم کلمهای دیگر را جایگزین آن کنیم که تمامی ویژگیهای موضع کلمة اصل را ایفا کند، یافت نخواهد شد.)همان، ص316)
ب: سبک و شیوة بیان
سبک و شیوه این کتاب الهی، سبک جدید و بدیعی بود که با سبک شعر و نثر فرق داشت. جاذبیّت و ظرافت بالای شعری و متانت و استواری کلامی این معجزه الهی دراستفاده از تمثیلات وظرافتهای ادبی به حدّی از دقت بود که شاعران، سخنوران و فصحای عرب را به تعظیم واداشت و در مقابل او اشعار و نوشتههای خویش را از دیوار خانه خدا پایین کشیده واقرار کردند که قرآن کلام الهی است.
جان دیون پورت مینویسد:
قرآن از نقطه نظر ادبی، شاعرانهترین اثر مشرق زمین است و قسمت اعظم آن نثری است موزون و مسجع ... قرآن، به عنوان نمونة اعلای زبان عربی پذیرفته شده و مملو از درخشندهترین اشکال و محکمترین تشبیهات است. با اینکه مبهم و متمایل به بسط و تفصیل است، اما به طور کلی قوی، پر مایه و عالی است، و این همان معانی است که نظر گوته - شاعر و دانشمند آلمانی - را به خود جلب و مورد تصدیق او واقع شده است. (زمانی،1385: 105)
ج: آهنگ قرآن کریم
از جمله ابعاد لفظی قرآن، لحن و آهنگ آن است که از ویژگی منحصر به فردی برخوردار میباشد؛ به عنوان نمونه، در هنگام تکرار آیات، نه تنها ملال آفرین وخستگی آور نیست بلکه با هربار شنیدن، جان را نوازش، قلب را خاشع و چشمان را پر از اشک میکند؛ برخلاف شعر شاعران وآثار نویسندگان که با تکرار، علاوه بر از دست دادن طراوت و تازگی اولیه برای شنونده، او را دچار ملالت وخستگی میکند.
ویژگی دیگر آهنگ قرآن، همراهی لحن و آهنگ با تار و پود الفاظ این کتاب الهی میباشد. آهنگی که در ترکیب درونی کلمات و جملات و معنای آنها به هم تنیدهاند و با هم پیام الهی را به گوش و جان مخاطب میرسانند. در بیان آیات عذاب، شنونده را به هول وحشت میاندازد و در بیان آیات بهشت و نعم الهی، شنونده را امیدوار و در شادی معنوی فرو میبرد.
بنابراین آهنگپذیری قرآن کریم از جمله معجزات الهی است که توانسته است خویشتن را به نمایش بگذارد و دیگر رقبا را از میدان خارج نماید و مجذوبین و پیروان خویش را روز به روز افزایش دهد.
به تعبیر استاد معرفت:
یکی از مهمترین جنبههای اعجاز بیانی قرآن که اخیراً بیشتر مورد توجه دانشمندان قرار گرفته، نظم آهنگ واژگانی آن است. این جنبه، چنان زیبا و شکوهمند است که عرب را ناچار ساخت از همان روز نخست اقرار کند که کلام قرآن از توانایی بشر خارج است و تنها میتواند سخن خداوند باشد. نظم آهنگ واژگان قرآن نغمهای دلکش و نوایی دل پذیر میآورد؛ نوایی که احساسات آدمی را بر میانگیزد و دلها را شیفتة خود میکند. » (معرفت، 1384: 321)
با توجه به مطالب بیان شده که باعث چنین دقت اعجازآمیزی درکلمات، سبک و شیوة بیان و نظم وآهنگ این کتاب آسمانی گردیده است، چگونه قابل قبول است که الفاظ آن ساخته و پرداختة آن پیامبر امّی بوده باشد؟ در صورتیکه چنین نظمی در کلمات آن بزرگوار دیده نمیشود. در پایان این مبحث کلام امام رازی در تفسیر سوره بقره آورده میشود: «هر کس از لطایف این سوره و ترتیب شگفت آیات آن تأمل کند، برایش معلوم میشود که قرآن همانطور که از نظر فصاحت الفاظ و بلندی معانیاش معجزه است، همچنین از نظر ترتیب آیات نیز معجزه میباشد.» (سیوطی، 385)
2. واژة قرآن
از جمله ادلّهای که دلالت بر الهی بودن این کتاب آسمانی میکند واژه قرآن است، اگر چه حقیقت خارجی این واژه نام کتاب مسلمانان است، امّا در معنای لغوی این واژه چند احتمال وجود دارد از جمله: 1- واژه قرآن مانند تورات وانجیل، جامد و به عنوان اسم خاص استفاده شده است.2- واژه قرآن مشتق از کلمه قرائن است، وبه این لحاظ قرآن گفته میشود که آیاتش قرین هم بوده وهمدیگر را تصدیق میکنند.3-این واژه به معنای فعلان وصف و مشتق از قرأ (جمع کردن) میباشد؛ چون این کتاب الهی تمام نتایج کتب قبل از خود را در بر دارد. 4- این واژه بر وزن رجحان وغفران از ماده قرأ (خواندن) است که ازباب تسمیه مصدر به اسم مفعول آمده است. بنابراین ادلهای که معنای چهارم را تقویت میکنند عباتند از:
1-قول لغوی
راغب اصفهانی مینویسد:
«کلمه قرائت به معنای ضمیمه نمودن حروف و کلمات به همدیگر در زبان است و به هر ضمیمه کردنی قرائت نمیگویند، برای نمونه به جمع کردن عدهای انسان گرد هم قرائت نمیگویند.»[10] (اصفهانی، 1376: 413)
2- اقوال صاحب نظران
استاد معرفت مینویسد:
«قرآن یک واژه عربی اصیل به شمار میرود و ریشة اشتقاق آن از مادة «قرأ» به معنای خواندن گرفته شده است. همزه قرأ در اصل واو بوده و از مادة «قرو» به معنای گردآوری میباشد، زیرا قاری، هنگام قرائت، کلمات و حروف را گرد هم میآورد؛ همانند کَتَبَ که راغب میگوید:
- در اصل به معنای جَمَعَ است.
قرآن در اصل مصدر قَرَأ یَقرَأ است، مانند غفران، کُفران و رُجحان؛ چنان که در این آیه آمده است:
إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ». (معرفت، 1384: 97)
علامة طباطبائی مینویسد:
کلمة قرآن در این جمله نام کتاب آسمانی اسلام نیست، بلکه مانند فرقان و رجحان مصدر و به معنای خواندن است و ضمیر در آن به وحی برمیگردد، و معنای جمله این است که به قرآن عجله مکن، چون جمع کردن آنچه به تو وحی میشود و پیوسته کردن اجزاي آن به یکدیگر و قرائت آن بر تو به عهدة ما است و هیچ یک از اینها از ما فوت نمیشود، تا تو عجله کنی و قبل از خواندن ما آن را بخوانی. (طباطبائی، 1367: ج20، ص319
3-آیات قرآن
الف: آیات دو سوره )یونس 10، آیه15) [11]و (قیامت75، آیه17و18)[12] که به معنای خواندن آمدهاند.
ب: اولین آیهای که بر پیامبر اکرم(ص) نازل گردید، مزیّن به واژه (اقرأ) بود که به طور حتم این واژه در اینجا به معنای خواندن است، نه به معنای جمع کردن، چون قبل از نزول این آیه، آیهای بر آن حضرت نازل نشده بود، تا معنای جمع کردن بر آن صدق کند. نتیجه آنکه این آیه دلالت بر خواندن الفاظ آیات سوره علق، توسط آن حضرت(ص) دارد.
بنابراین منظور از جمع و قرائت قرآن مجموعة لفظ و محتوا میباشد که از طرف خداوند توسط جبرئیل بر آن حضرت نازل شده است نه قرائت الفاظ ساخته و پرداخته ذهن مبارک آن بزرگوار .
4-واژة کتاب
واژه کتاب که از ریشه (ک. ت .ب) میباشد در لغت و ادبیات قبل از اسلام به معنای نوشتن و جمع و ضمیمه کردن آمده است؛ اما در قرآن برای این واژه معانی متعددی استعمال شده است از جمله: 1- لوح محفوظ. (احزاب33، آیه6)[13] 2- فریضه. (بقره2،آیه183)[14] 3- حکم راندن. (آل عمران، آیه154)[15] 4- جعل و قرارداد. (مجادله58، آیه22)[16] 5- مکتوب نازل شده. که در این معنا اگر چه آیات فراوانی وجود دارد به یک آیه از آن اشاره میکنیم:
«تلاوت کن آنچه وحی شده است به تو ازکتاب خدایت.» (کهف18، آیة 27)[17]
معانی مذکور همه به معنای حقیقی لفظ نمیباشد بلکه معنایی که مورد استفاده اهل لغت و متبادر به ذهن میباشد معنای اخیر می باشد. پس واژه کتاب مصدری است که از باب مبالغه بر مکتوب اطلاق میشود و مکتوب هم مجموعهای است که بر لفظ و معنی دلالت دارد.
استاد جوادی آملی مینویسد:
«به یقین کتاب، عبارت از مجموعة معانی و مفاهیم خاص و الفاظ و عبارات مخصوص است که بر آن معانی دلالت میکند. به همانگونه که میان یک زبان، متعارف و متداول است. بنابراین اگر معنا و مفهومی وجود نداشته باشد، یا موجود باشد ولی لفظ در بین نباشد، یا لفظ باشد ولی ربط و پیوند دلالی متداول میان یک زبان و میان لفظ و معنا وجود نداشته باشد، عنوان کتاب بر آن چیز درست نیست؛ یا بر فرضی که اصل عنوان کتاب هم درست باشد، ولی در خصوص مورد بحث منصرف است. بیتردید عنوان کتاب بر قرآن کریم که در بردارندة همة ابعاد سهگانة فوق است درست است.» (نگ،جوادی آملی1388، ص113و114)
بنابراین طبق مطالب بیان شده، آنچه به نام قرآن وجود دارد و نزد مسلمین، از قداست و احترام خاصی برخوردار است، کتابی است الهی که لفظ و محتوای آن از طرف خداوند بوده است که بر شخص پیامبر(ص) نازل شده است.
4. واژة عربی در قرآن
زبان از مهمترین و مؤثرترین اجزای فرهنگی هر جامعه در برقراری ارتباط بین انسانهاست تا جایی که خداوند این نعمت بزرگ را به عظمت یاد کرده است، و انبیاء عظامش را هماهنگ با زبان وفرهنگ قوم خویش ارسال نموده است. لذا در آیات متعددی زبان قرآن را هماهنگ با فرهنگ وزبان جامعه آن حضرت بیان میکند.
«همانا ما قرآن را عربی نازل کردیم، شاید که تعقل کنید.» (یوسف12، آیة 2)[18]
«و کاملاً آگاهیم که میگویند این قرآن را بشری به رسول میآموزد، زبان کسی که اینان ادعا میکنند اعجمی است، حال آنکه این زبان عربی فصیح و روشن است. (نحل16، آیة 103)[19]
نکته مهم و قابل توجه آن است که قرآن کریم قبل از نازل شدن به عالم ماده و قلب محمد(ص) دارای حقیقتی ماوراء طبیعی و غیر لفظی بوده است، که خداوند هنگام نزول لباس لفظ را به تنش کرد .
علامة طباطبائی می نویسد:
«إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ.ضمیرها به کتاب بر میگردد و معنایش این است که ما این کتاب را با آنچه که از آیات الهیه و معارف حقیقیه مشتمل است، قرآن عربی نازلش کردیم، آن کتاب را در مرحلة انزال به لباس قرائت عربی در آوردیم و آن را الفاظی مطابق با الفاظ معموله نزد عرب قرار دادیم.» (طباطبائی، 1367: ج11، ص119)
علی ربانی گلپایگانی چنین مینویسد: «قرآن کریم دو نوع وجود دارد: یکی وجود محکم و بسیط( قبل از نزول)، ودیگری وجود مفصّل در قالب زبان عربی و به صورت آیات و سور گوناگون (بعد از نزول).» (ربانی گلپایگانی،1382: 83)
«قرآن در لوح محفوظ یا کتابی نهفته است. سپس از سوی خداوند همان متن به صورت یکباره: (انّا انزلناه فی لیله القدر) و سپس تدریجاً تنزل مییابد.» (اژهای، 1387: 150) (حجتی، 1384: 44)
خداوند این کتاب آسمانی را به شکل الفاظ عربی نازل کرده است، زیرا اگر مراد از عربی، زبان عربی باشد، روشن است که زبان مربوط به الفاظ است و محتوای بدون لفظ در هیچ زبانی نیامده است.
نتیجه:
این مقاله به بررسی وتحلیل در باب آفریننده الفاظ وعبارات قرآن کریم پرداخته است كه برخی را با هر انگیزهای بر آن داشته تا آن را تجربة دینی و تراوشات ذهنی آن پیامبرگرامی(ص) بدانند.
اما با توجه به ادلة ذکرشده، معجزه بودن این کتاب الهی در گرو فصاحت وبلاغت و بیان شیوا و شنیدنی او میباشد که در قالب امری خواندنی و نوشتنی به زبان متداول بشری که از سرچشمه زلال علم الهی توسط امین وحیش حضرت جبرئل بر پیامبر گرامیش حضرت محمد (ص) نازل نموده است.
بنابراین آن حضرت تنها نقش قابلیت و دریافت کنندگی وحی را دارا بوده و نقشی در فاعلیت و پردازش آن نداشته است، و اعتقاد کسانی که الفاظ قرآن را ساخته و پرداختة ذهن آن حضرت میدانند، نه تنها مخالف ادلة عقلی بوده، بلکه مخالف تصریحات این کتاب الهی نیز میباشد.
پی نوشتها
1- مَعشَرَ اَلعَرَب عَلَی شَرِّ دِینٍ ،وَشَرِّ دَارٍ،مُنِیخُونَ بَینَ حِجارَةٍ خُشنٍ ،وَ حَیَّاتٍ صُمٍّ ، تَشربُونَ اَلکَدِرَ وتأ کُلُونَ الجَشِبَ، وَ تَسفِکُونَ دِماءَکُم،وَ تَقطَعُونَ اَرحامَکُم. الاَصنَامُ فِیکُم مَنصُوبَة ،والآثَامُ بِکُم مَعصُوبَة
2- و َقرنَ فِي بُیُوتِکُنّ وَ لا تَبَرّجنَ تَبَرّجَ الجَاهلِيه الاُولی
3- هُو الَذِی بًعًثً فِی الآُمِیینَ رَسولاً مِنهُم یَتلُوا عَلَیهِم آیاتِهِ
4- فًآمِنُوا بِاللّه وَرَسُولِهِ النّبِی الاُمِیّ الَذِی یُومِنُ بِاللهِ
5- وَ ما کُنتَ تَتلُوا مِن قَبلِهِ مِن کِتابٍ وَلا تَخُطُّهُ بِیَمِینکَ اِذاً لارتابً المُبطِلُونَ
6- لَولا نُزّلَ هَذاالقُرآنُ عَلی رَجُلٍ مِن القَریَتَین عَظیِمٍ
7- اَم یَقُولُونَ تَقَوّلَهُ بَل لایُؤمِنُونَ * فَلیَأتُوا بِحَدِیثٍ مِثلِهِ اِن کَانُوا صَا دِقِینَ
8- اَم یَقُولُونَ اِفتِراهُ قُل فَأ تُوا بِعَشرِ سُوَرٍ مِثلِهِ
9- اَم یَقُولُونَ اِفتِراهُ قُل فَأتُوا بِسُورَةٍ مِن مثله
[10]- القرائه ضَمّ الحروف والکلمات بعضها الی بعضٍ فیالترتیل و لیس یقال ذلک لِکل جمع لایقال قرأتُ القوم اذا جمعتهم
[11] -ائتِ بِقُرانٍ غَیر هَذَ اَو بَدِّلهُ
[12] -اِنَّ عَلَینَا جَمعَهُ وَ قُرانَهُ فَاِذا قَرَأنَاهُ فَاتَّبِع قُرآنَهُ
[13] -واُولُوا الاَرحَامِ بَعضُهم اَولَی بِبَعضُ فِی کِتابِ اللهِ
[14] -یا اَیُّها الَذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکُم الصِیامُ کَمَا کَتِبَ عَلَی الَذِینَ مِن قَبلِکُم
[15] -قُل لَو کُنتُم فِی بُیُوتِکُم لَبَرَزَ الَّذِینَ کَتِبَ عَلَیهِمُ القَتلُ الی مَضَاجِعِهِم
[16] -أُولئکَ کَتَبَ فِی قُلوبِهِمُ الاِیمَانَ وَاَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِنهُ
[17] -وَاتلُ مَا اَوحِیَ اِلَیکَ مِن کِتابِ رَبِّکَ
[18] --اِنَّا اَنزلناهُ قُرآنآً عَربِیّاً لَعَلَّکم تَعقِلُونَ
[19] -وَ لَقَد نَعلَمُ اَنَّهُم یَقُولُونَ اِنَّمَایُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِی یُلحِدُونَ اِلَیهِ اَعجَمِیٌ وَهَذا لِسانٌ عَرَبِیٌ مُبِینٌ
کتابنامه
1-قرآن کریم
2- نهج البلاغه (ترجمه محمد دشتی.(1389 ).قم
3-آیتی،محمد ابراهیم،(1386). تاریخ پیامبر اسلام، چاپ اول، قم: انتشارات دار الفکر
5- اژه ای، جواد.(1387 ). وحی وجایگاه پیامبر اکرم.چاپ اول.تهران: انتشارات سمپاد
6- اصالت، اسدالله.( 1430ه.ق ). وحی در ادیان آسمانی. چاپ اول. قم: انتشارات احسن الحدیث
7-اصفهانی ،الراغب.(1376 ). معجم مفردات الفاظ القرآن.چاپ . مشهد: انتشارات مرتضوی
8-جوادی آملی، عبدالله.(1388 ). وحی ونبوت.چاپ اول.قم:انتشارات اسراء
9-حجتی،محمد باقر.(1384 ). تاریخ قرآن. چاپ21. تهران: انتشارات فرهنگ اسلامی
10-ربانی گلپایگانی، علی.(1382). نقد تظریه بسط تجربه نبوی. چاپ اول.قم: انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم
11-زمانی،محمد حسن.(1385 ). مستشرقان و قرآن. قم: انتشارات بوستان کتاب
12-سروش، عبدالکریم.(1378). بسط تجربه نبوی.چاپ پنجم.تهران : انتشارات صراط
13-سیوطی ،جلال الدین.(1385).الاتقان فی علوم القرآن.ترجمه محمود دشتی.چاپ اول.قم: انتشارات دانشکده اصول الدین
14-طباطبائی،محمد حسین.(1367).تفسیر المیزان.ترجمه ناصر مکارم شیرازی .چاپ چهارم.قم:انتشارات بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی
15-طباطبائی، مصطفی.(1370).فرهنگ نوین.چاپ هشتم.تهران: انتشارات اسلامیه
16-طبری، محمد.(1352). تاریخ طبری.ترجمه ابوالقاسم پاینده.چاپ دوم.تهران :انتشارات اساطیر
17-قرائتی،محسن.(1386). تفسیر نور.چاپ هفدهم. تهران.انتشارات مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن
18-مسعودی،علی .(1387).مروج الذهب.ترجمه ابوالقاسم پاینده .چاپ هشتم.تهران.انتشارات علمی وفرهنگی
19-مطهری ،مرتضی.(1369).پیامبر امی. چاپ پنجم. قم: انتشارات صدری
20-معرفت،محمد هادی.(1384).علوم قرآن.چاپ ششم.قم:انتشارات ذوی القربی
21-مکارم شیرزادی،ناصر.(1361) تفسیر نمونه.چاپ ششم .قم: انتشارات دار الکتب الاسلامیه
22- نهاوندی،محمد.(1428ه.ق).نفحات الرحمن.چاپ اول.قم: انتشارات موسسه البعثه
23-یعقوبی ،احمدبن ابی یعقوب.(1378) تاریخ یعقوبی .ترجمه محمد ابراهیم آیتی .چاپ هشتم.تهران: انتشارات علمی وفرهنگی