جایگاه تفکّر وتدبُّر در قرآن کریم
محمد علی مشایخی پور* منصور پهلوان **
چکیده
قرآن کریم برخلاف نظر بسیاری از مکاتب و فِرَق، اهمیت و نقش مهم و حیاتی عقل در زندگی انسانی را متذکر، ودر حجم وسیعی از آیات خود به تفکّر وتدبُّر فرمان داده است. با بررسی این آیات فهمیده میشود، این دو کلمه از حیث مقدمات، متعلّقات و نتایج با هم تفاوت دارند، زیرا متعلَق تفکّر، قرآن، عالم جهان، نفس و تاریخ است در حالی که متعلَق تدبُّر، قرآن است. تفکّر بر خلاف تدبُّر به صورت مطلق و بلا شرط ممدوح نیست. تفکّر با عقل در ارتباط است. اما تدبُّر با قلب مرتبط است. فاعل تفکّر تنها انسان است اما فاعل تدبُّر خدا، انسان و فرشتگان است.
واژگان کلیدی: قرآن، عقل، تعقّل، تفکّر، تدبُّر، قلب.
***
بیان مسأله
یکی از نعمتهای ارزشمند خداوند به انسان، قدرت تعقّل، تفکّر و تدبُّر است، به گونهای که به واسطه همین توانایی از دیگر حیوانات متمایز شده است. انسان با به کارگیری این موهبت الهی، و با استفاده از ابزارها و مقدماتی، سمت و سوی افعال و اعمال خود را جهتدهی نموده و سیر تکاملی خود را بر آن بنیان مینهد.
رابطه عقل و دين ازمسائل جنجال برانگيز و پر دامنه، در محافل علمي و جامعه بشري است. اين مسئله از يك سو منجر به ايجاد فرقهها و مكاتب فكري، فلسفي و سياسي گرديده و از سوي ديگر منشأ بروز درگيريهاي اجتماعي، تكفيرها و نزاعهاي خونين شده است.
قرآن کریم بر خلاف دیدگاه برخی از فرق اسلامی و مکاتب غربی، که پای عقل را چوبین دانسته و آن را نه تنها از ورود به مسائل دینی، بلکه از اندیشیدن در حوزه مسائل و مشکلات بشری نیز منع میکنند، به اهمیت و جایگاه تفکّر و تعقّل توجه داده و در آیات فراوانی اهمیت این موضوع را گوشزد کرده است؛ پرداختن حدود سیصد آیه از قرآن به این موضوع به صورت مستقیم و غیر مستقیم با عبارات مختلفی نظیر «تعقّلون، تفکّرون، تدبُّرون، تنظرون و ...» خود تأییدی بر این ادعاست. فراوانی آیات در دعوت به تفکّر و تعقّل، حکایت از اهمیت و نقش فراوان آن در حیات مادی و معنوی انسان دارد.
حکمتآمیز بودن وجود کلمات و عباراتی خاص در آیات قرآنی با وجود توانایی به کارگیری مترادف وهمنوع آنها بر کسی پوشیده نیست. از طرفی نیاز روزافزون جامعه اسلامی به درک و فهم عمیق و نیز موشکافی کلمات و عبارات قرآنی ضرورت بررسی و تحلیل دقیق واژههای تفکّر وتدبُّر در قرآن را دوچندان مینماید. بررسی ابعاد مختلف بکارگیری تفکّر و مشتقات آن در آیاتی خاص و تدبُّر و مشتقات آن در آیاتی دیگر، موضوعی است که این تحقیق درصدد پاسخگویی به آن است. لازم است قبل از ورود به مسأله اصلی، مفهومشناسی واژههای «تفکّر» و«تدبُّر» در لغت و اصطلاح به عنوان یک مقدمه ضروری، بازشناسي شود تا زمینه فهم مراد آیات قرآنی در اینباره هموار گردد.
معناشناسی تفکّر وتدبُّر
تفکّر از ماده «فکر» در لغت به معنای تأمل آمده است. (طریحی، 1362: ج3، ص444؛ قرشی، 1352: ج5، ص199) راغب اصفهانی در بیان معنای فکر میگوید: فكر قوّهای است که علم را به سوی معلوم رهنمون میشود و تفکّر، به حرکت درآوردن این قوه بر اساس نظر عقل است که فقط برای انسان، امکانپذیر است نه حیوان. (راغب، 1412ق: 436) مرحوم مظفر هم در بیانی دیگر، فکر را به «حركة العقل بین المعلوم و المجهول» تعریف میکند. (مظفر، 1388: 23) وی در تشریح این تعریف، با برشمردن سه حرکت برای عقل، فکر را مجموع همین حرکات سهگانه دانسته است كه عبارتند از: 1. حرکت از مشکل به معلومات پیشین؛ 2. حرکت عقل در معلومات به منظور جستجوی آن چه میتواند مشکل را حل کند؛ 3. حرکت از معلومات به سوی مشکل برای حل آن. (همان: 24)
بنابراین، فکر همان توانایی عقل است در صحنه عمل یعنی تاخت و تاز نیروی فکر، در میدان خرد را «تفکّر» میگویند.
تدبُّر بر وزن «تَفعُّل» در اصل از ماده دبر به معنی پشت وعاقبت چیزی است. بنابراین، تدبُّر یعنی نظر در پیامدها و عواقب کارها و تأمل در نتایج آنهاست. (راغب، همان؛ ابن منظور، 1405: ج4، 273) به گفته زمخشری گر چه تدبُّر به معنای اندیشیدن و نظر در عواقب اموراست، ولی بعدها در هر تأملی استعمال شده است و لذا تدبُّر در قرآن به معنای تأمل، تبصر و دقت در معانی آن است. (زمخشری، 1421: ج1، ص540) از آنجا که تدبُّر مطاوعه تدبیر است، لذا حقیقت معنای آن، تحقق و حصول مفهوم تدبیر واختیار آن است. (مصطفوی، ج3، 176)
بنابراین به طور خلاصه میتوان گفت تدبُّر فعالیتی علمی و عملی برای درک والتزام به آثار، نتایج و پیامدهای امور است.
کاربرد تفکّر
معناشناسی صحیح و درست یک مفهوم نیازمند نگاهی جامع به زوایای مختلف آن از حیث مقدمات، متعلَقات، آثار، نتایج و... میباشد. برای تحلیل و تبیین درست مفهوم تفکّر و تدبُّر در قرآن میبایست موارد کاربرد آن در قرآن مورد بررسی قرار گیرد. به بیان دیگر بررسی آیاتی که به تفکّر و تدبُّر فراخوانده، نقشی اساسی در فهم درست ما از مفهوم تفکّر و تدبُّر خواهد داشت.
در قرآن کلمه «فکر» نیامده اما مشتقّات فعل آن از قبیل: فَكَّر، تَتَفَكّروا، يتفكَّرونَ و ... در 18 آیه به كار رفته است. همه موارد استعمال این واژه در قرآن از ابواب ثلاثی مزید است که در یک مورد (مدّثر، 18) در قالب فعل ماضی باب تفعیل (فكّر) و در بقیه موارد، در قالب فعل مضارع از باب تفعُّل استعمال شده، که بیشترین کاربرد آن هم در صیغه جمع مذکر غایب (یتفکّرون) است. کاربرد مصدری این مادّه در آیات قرآن دیده نمیشود.
با نگاهی اجمالی به این آیات میتوان فهمید که واژه فکر و مشتقات آن، هم در سورههای مکی و هم در مدنی به کار رفته است، گرچه موارد استعمال در سورههای مکی بیش از سورههای مدنی است.
موارد استعمال تفکّر در سورههای مکّی
از مجموع موارد هجدهگانهای که مشتقات فکر در قرآن بکار رفته است، سیزده مورد در سورههای مکی است، پرداختن این حجم از آیات در سالهای آغازین دعوت پیامبر اکرم حکایت از اهمیت و نقش مهم و تاثیرگذار مقوله تفکّر در فرایند هدایت و راهبری انسانها به سوی حق و حقیقت دارد. این موارد به قرار زیر است:
1. ﴿اِنَّه فَکَّرَ وَ قَدَّرَ﴾ او (برای مبارزه با قرآن) اندیشید و مطلب را آماده ساخت. (مدثر، 18)
2. ﴿...فَمَثَلُهَ کَمَثَلِ الکَلبِ اِن تَحمِل عَلَیه یَلهَث اَو تَترُکهُ یَلهَث ذلک مَثَلُ القَومِ الّذین کذّبوا بآیاتنا فاقصُصِ القَصَص لَعَلَّهُم یَتفکّرون﴾ مثل او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنی، دهانش را باز، و زبانش را برون میآورد، واگر او را به حال خود واگذاری، باز همین کار را میکند (گویی چنان تشنه دنیاپرستی است که هرگز سیراب نمیشود) این مثل گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند. این داستانها را (برای آنها) بازگو کن، شاید بیندیشند». (اعراف، 176)
3. ﴿اَوَلَم یَتفکّروا ما بِصاحِبِهم مِن جِنَّةٍ اِن هُوَ اِلّا نذیرٌ مُّبین﴾ آيا نينديشيدهاند كه همنشين آنان هيچ جنونى ندارد؟ او جز هشداردهندهاى آشكار نيست». (اعراف، 184)
4. ﴿اِنّما مَثَلُ الحیوةِ الدُّنیا کَماءٍ اَنزلناه مِنَ السّماء فاختلط بِهِ نَباتُ الأرضِ مِمّا یأکُلُ النّاسُ وَ الأنعامُ حتّی اِذا أخَذَتِ الأرضُ زُخرُفَها وَ ازّیَّنَت وَ ظَنَّ اَهلُها اَنَّهُم قادرون عَلَیها اَتاها اَمرُنا لَیلاً او نهاراً فَجَعَلناها حصیداَ کَأَن لَم تَغنَ بالأمسِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الآیات لِقومٍ یتفکّرون﴾ در حقيقت، مَثَلِ زندگى دنيا بسان آبى است كه آن را از آسمان فرو ريختيم، پس گياه زمين- از آنچه مردم و دامها مىخورند- با آن درآميخت، تا آنگاه كه زمين پيرايه خود را برگرفت و آراسته گرديد و اهل آن پنداشتند كه آنان بر آن قدرت دارند، شبى يا روزى فرمان [ويرانى] ما آمد و آن را چنان درويده كرديم كه گويى ديروز وجود نداشته است. اينگونه نشانهها [ى خود] را براى مردمى كه انديشه مىكنند به روشنى بيان مىكنيم». (یونس، 24)
5. ﴿قُل لا اَقولُ لَکُم عِندی خزائِنُ اللهِ وَ لا اَعلَمُ الغیبَ و لا اَقولُ لَکُم اِنّی مَلَکٌ اِن اَتَّبِعُ اِلّا ما یُوحی اِلیّ قُل هَل یَستوی الأعمی و البصیرُ اَفلا تَتفکّرونَ؛ بگو: «به شما نمىگويم گنجينههاى خدا نزد من است و غيب نيز نمىدانم و به شما نمىگويم كه من فرشتهام. جز آنچه را كه به سوى من وحى مىشود پيروى نمىكنم.» بگو: «آيا نابينا و بينا يكسان است؟ آيا تفكّر نمىكنيد؟!». (انعام، 50)
6. ﴿قُل اِنّما اَعِظُکُم بِواحِدةِ اَن تَقوموا لِلّهِ مَثنی وَ فُرادی ثُمَّ تتفکّروا ما بصاحِبِکُم مِن جِنَّةٍ اِن هُوَ اِلّا نذیرٌ لَکُم بَینَ یَدَی عذابٍ شَدیدٍ﴾ بگو: «من فقط به شما يك اندرز مىدهم كه: دو دو و به تنهايى براى خدا به پا خيزيد، سپس بينديشيد كه رفيق شما هيچگونه ديوانگى ندارد. او شما را از عذاب سختى كه در پيش است جز هشداردهندهاى [بيش] نيست». (سبأ، 46)
7. ﴿اللهُ یَتَوفّی الاَنفُسَ حینَ مَوتِها وَ الّتی لم تَمُت فی مَنامِها فَیُمسِکُ الّتی قضی عَلَیها الموتَ و یُرسِلُ الأُخری اِلی اَجلٍ مُسمّی اِنَّ فی ذلک لآیات لِقومٍ یَتفکّرون﴾ خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامى بازمىستاند، و [نيز] روحى را كه در [موقع] خوابش نمرده است [قبض مىكند] پس آن [نفسى] را كه مرگ را بر او واجب كرده نگاه مىدارد، و آن ديگر [نَفْسها] را تا هنگامى معيّن [به سوى زندگىِ دنيا] بازپس مىفرستد. قطعاً در اين [امر] براى مردمى كه مىانديشند نشانههايى [از قدرت خدا] ست». (زمر، 42)
8. ﴿و سَخَّرَ لَکُم ما فی السّمواتِ وَ ما فی الأرضِ جمیعاً مِنهُ اِنَّ فی ذلک لآیات لِقومٍ یتفکّرونَ﴾ و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است به سود شما رام كرد همه از اوست. قطعاً در اين [امر] براى مردمى كه مىانديشند نشانههايى است.» (جاثيه، 13)
9. ﴿یُنبِتُ لَکُم بِهِ الزّرعَ وَ الزّیتونَ و النَّخیلَ و الاَعنابَ وَ مِن کُلِّ الثَّمراتِ اِنَّ فی ذلِکَ لَآيَةً لِقومٍ یَتفکّرون﴾؛ به وسيله آن، كشت و زيتون و درختان خرما و انگور و از هر گونه محصولات [ديگر] براى شما مىروياند. قطعاً در اينها براى مردمى كه انديشه مىكنند نشانهاى است. ». (نحل، 11)
10. ﴿. . . وَ اَنزَلنا اِلَیکَ الذِّکرَ لِتُبَیّنَ لِلنّاسِ ما نُزّلَ اِلَیهم وَ لَعَلّهُم یتفکّرون﴾ [زيرا آنان را] با دلايل آشكار و نوشتهها [فرستاديم]، و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم، تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى، و اميد كه آنان بينديشند». (نحل، 44)
11. ﴿«ثُمّ کُلی مِن کُلِّ الثّمراتِ فَاسلُکی سُبُلَ رَبِّک ذُلُلاً یَخرُجُ مِن بُطُونِها شرابٌ مُختلفُ الوانُه فیه شِفاءٌ لِلنّاسِ اِنَّ فی ذلک لَآيَةً لقومٍ یَتفکّرون﴾ سپس از همه ميوهها بخور، و راههاى پروردگارت را فرمانبردارانه، بپوى. [آنگاه] از درون [شكم] آن، شهدى كه به رنگهاى گوناگون است بيرون مىآيد. در آن، براى مردم درمانى است. راستى در اين [زندگى زنبوران] براى مردمى كه تفكر مىكنند نشانه [قدرت الهى] است. ». (نحل، 69)
12. ﴿اَوَلَم یَتفکّروا فی اَنفُسِهِم ما خَلَقَ اللهُ السّمواتِ و الأرضَ وَ ما بَینَهُما اِلّا بالحَقِّ وَ اَجلٍ مُسَمّی وَ اِنَّ کثیراً من النّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهم لکافِرُون﴾ آيا در خودشان به تفكّر نپرداختهاند؟ خداوند آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است، جز به حق و تا هنگامى معيّن، نيافريده است، و [با اين همه] بسيارى از مردم لقاى پروردگارشان را سخت منكرند». (روم، 8)
13. ﴿وَ مِن آیاته اَن خَلَقَ لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزواجاً لتَسکُنُوا اِلیها وَ جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّهً وَ رَحمَهً اِنَّ فی ذلک لآیات لِقومٍ یَتفکّرونَ﴾ و از نشانههاى او اينكه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد، و ميانتان دوستى و رحمت نهاد. آرى، در اين [نعمت] براى مردمى كه مىانديشند قطعاً نشانههايى است.» (روم، 21)
موارداستعمال تفکّر در سورههای مدنی
پنج مورد باقيمانده از موارد هجدهگانه کاربرد مشتقات فکر در قرآن، در سورههای مدنی است. قرآن برای سوق دادن مخاطبین خویش به درک فلسفه احکام و عمق بخشی فهم آنها از دین، در آیات ذیل به تفکر در مواردی فراخوانده است. این موارد به ترتیب نزول سورهها شامل آیات زیر هستند:
1. ﴿یسألونَکَ عَنِ الخَمرِ وَ المَیسِر قُل فیهما اِثمٌ کبیرٌ و منافعُ للنّاسِ وَ اِثمُهُما اَکبَرُ مِن نَفعِهِما وَ یَسألونَکَ ماذا یُنفِقون قُل العَفوَ کذلک یُبَیّنُ اللهُ لَکُم الآیات لَعَلَّکُم تَتفکّرون﴾ درباره شراب و قمار، از تو مىپرسند، بگو: «در آن دو، گناهى بزرگ، و سودهايى براى مردم است، و[لى] گناهشان از سودشان بزرگتر است.» و از تو مىپرسند: «چه چيزى انفاق كنند؟» بگو: «ما زاد [بر نيازمندى خود] را. » اينگونه، خداوند آيات [خود را] براى شما روشن مىگرداند، باشد كه در [كار] دنيا و آخرت بينديشيد». (بقره، 219)
2. ﴿اَیَوَدُّ اَحَدُکُم اَن تَکونَ لَهُ جَنّةٌ مِن نخیلٍ وَ اعنابٍ تجری مِن تَحتها الاَنهارُ لهُ فیها من کُلِّ الثمراتِ وَ اصابَه الکِبَر وَ لَهُ ذُرّيَةٌ ضُعَفاءُ فَاَصابَها اِعصارٌ فیه نارٌ فاحترقَت کذلکَ یُبَیّنُ اللهُ لَکُم الآیات لَعَلّکُم تتفکّرون﴾ آيا از ميان شما كسى هست كه دوست داشته باشد كه او را بوستانى از خرما و انگور بوده باشد، و جويها در پاى درختانش جارى باشد، و هرگونه ميوهاى دهد، و خود پير شده و فرزندانى ناتوان داشته باشد، به ناگاه گردبادى آتشناك در آن بوستان افتد و بسوزد؟ خدا آيات خود را براى شما اينچنين بيان مىكند، باشد كه بينديشيد». (بقره، 266)
3.﴿ الذین یذکرونَ الله قیاماً و قعوداً وَ علی جُنوبِهم وَ یَتفکّرونَ فی خَلقِ السّمواتِ و الأرضِ رَبّنا ما خلقتَ هذا باطِلاً سُبحانک فقِنا عذابَ النّار﴾ آنان كه خدا را ايستاده و نشسته و به پهلو خفته، ياد مىكنند و در آفرينش آسمانها و زمين مىانديشند: اى پروردگار ما، اين جهان را به بيهوده نيافريدهاى، تو منزهى، ما را از عذاب آتش بازدار». (آل عمران، 191)
4. ﴿و هو الّذی مدَّ الارضَ وَ جَعلَ فیها رَواسیَ وَ انهاراً وَ مِن کُلِّ الثَّمراتِ جعَلَ فیها زَوجین اثنَین یُغشی اللَّیلَ النّهارَ اِنَّ فی ذلک لآیات لِقومٍ یَتفکّرون﴾ اوست كه زمين را بگسترد، و در آن كوهها و رودها قرار داد و از هر ميوه جفت جفت پديد آورد و شب را در روز مىپوشاند. در اينها عبرتهاست براى مردمى كه مىانديشند». (رعد، 3)
5. ﴿لَو أنزَلنا هذا القرآن علی جَبَلٍ لَرَأیَتهُ خاشعاً مُتصدِّعاً من خَشیة اللهِ وَ تلک الأمثالُ نَضرِبُها للنّاسِ لَعَلَّهُم یَتفکّرون﴾؛ اگر اين قرآن را بر كوه نازل مىكرديم، از خوف خدا آن را ترسيده و شكاف خورده مىديدى. و اين مثالهايى است كه براى مردم مىآوريم، شايد به فكر فرو روند». (حشر/21)
تحلیل و بررسی
1- پرداختن این حجم از آیات به موضوع تفکّر، نمآیانگر نقش و اهمیت آن در حیات فردی و اجتماعی انسان است. علامه طباطبایی در این خصوص میفرمایند: بیتردید زندگی انسان یک زندگی فطری بوده، جز با ادراک که فکر مینامیم قوام نمییابد، و از لوازم بناء زندگی بر فکر این است که فکر هر چه صحیحتر و تمامتر باشد، زندگی محکمتر و بهتر خواهد بود. بنابراین زندگی پابرجا مربوط به فکر صحیح و قیم بوده، مبتنی بر آن است و به هر اندازه که فکر صحیح باشد. و از آن بهره گرفته شود زندگی هم قوام و استقامت خواهد داشت. (طباطبایی، 1420: ج5، 414)
2- لحن اکثر آیات توبیخی است و از چیستی تفکّر سخنی به میان نیامده است؛ از طرفی قرآن تفکّرورزی را محدود به قشر خاصی ننموده است، بلکه همگان را به این مهم فرا خوانده است شاید به این دلیل که تفکّر به صورت بدیهی و فطری در انسانها وجود دارد و هر کس این قوه را در خود بالفطره درک میکند و با فراهم شدن ابزار و لوازم میتواند در پدیدهها تفکّر کند.
3- با کنار هم قراردادن آیات، بدست میآید که از نگاه قرآن تفکّر به شكل مطلق و بلا شرط، ممدوح نيست و بار ارزشى ندارد. بلكه بايد متعلَق تفكر بررسى شود و با عقل سنجيده گردد. اگر عقل آن را عاقلانه ارزيابى كرد، ممدوح است و اگر غيرعاقلانه شمرد، مذموم است نخستین آیهای که در قرآن در باب تفکّر دیده میشود (مدثر/ 18) از تفکّری سخن میگوید که در جهت مبارزه با قرآن به کار رفته و محصول آن، رویگردانی از حق و انکار وحیانی بودن قرآن است. خداوند کریم چنین تفکّری را به شدت مذمت نموده و صاحب آن را مستحق شدیدترین عذاب اخروی دانسته است چرا كه او را به گمراهى كشانيده است. و این که در روایات فراوان آمده که: «تَفَكَّروا فى آلاءِ اللَّهِ و لا تفكَّروا فى اللَّه.» (ابن اثير، 1364: ج1، 63؛ راغب: 83) نیز ناظر به خطاپذیری تفکّر میباشد. به علاوه همه صاحبان مذاهب باطل همه و همه با تفکّر، آن هم تفکّر در آیات قرآن و تکیه بر آنها بر نتایج باطل خود رسیدهاند. همه لغزشها در تفسیر قرآن، به واسطه همین تفکّر که در لسان روایات، به عنوان تفسیر به رأی نامیده شده صورت گرفته. این تفکّر به هدایت منتهی نشده و باعث بُعد از خدا و قرآن و صراط مستقیم گردیده است. ( ر. ک: سبحانی، 1363:ج3، 291) پس فكر نيرویى است بسيار كارآمد؛ اما هميشه مقوله ارزشى نيست.
3. با توجه در آیات قرآن به این نتیجه میرسیم که ویژگی و صفت تفکّر تنها به انسان نسبت داده شده است در حالی که خداوند خود را مفکِر نخوانده و صفت تفکّر را نیز به خود نسبت نداده است. راز این امر شاید در این باشد که چون در فرایند تفکّر ذهن با استفاده از حواس از مجهولات به طرف معلومات حرکت میکند، در صورتی که خداوند نه تنها مجهولی برای او معنی ندارد، بلکه خداوند جسم نیست و حواسی مانند انسان ندارد که با استفاده از آنها در مجهولات سیر کند تا به معلومات برسد.
4. بادقت در آیات، این نکته بدست میآید که، آنچه قرآن به تفکّر در آن فراخوانده، اموری هستند که واضح و بدیهی هستند و پیچیدگی خاصی ندارند. قرآن در پاسخ به طرح جنون پیامبر توسط مشرکان با یک بیان توبیخ آمیز میفرمایند ﴿ اَوَ لَمْ يتفكّروا ما بِصاحِبِهم مِنْ جِنّة اِنْ هُوَ اِلّا نذيرٌ مبينٌ﴾ (اعراف، 184)» قرآن با طرح این سوال ضمن این که مشرکان را به تفکّر درباره سلامتی پیامبر فرا میخواند، همنشینی و مصاحبت طولانیمدت با پیامبراکرم(ص) را به عنوان یک دلیل واضح و آشکار در مقام استدلال بر گفته خود بیان میدارد.
5. در يكي ديگر از آیات (آلعمران/ 191) تفکّر مستمر در آفرینش آسمانها و زمین- پس از ذکر مستمر خداوند- را از جمله ویژگیهای اولوالالباب معرفی میکند. «لُبّ» در هر چیز به معنای بهترین و خالصترین آن است و در اینجا مراد، عقل است (راغب، 1412: 105؛ طباطبایی، 1420: ج2، 608) این آیه، انسان آنگاه در زمره اولوالالباب قرار میگیرد که علاوه بر ذکر مستمر خدا، تفکّر مستمر در آفرینش را نیز وجهه همت خود قرار داده باشد بنابراین تفکّر با عقل مرتبط است وحتی در تعریف تفکّر، از کوشش قوه فکر به اقتضای عقل وخرد یاد شده است (طباطبایی، ج3، 86) لذا امام علی(ع) نیز در حدیثی اصل و اساس عقل را تفکّر میدانند: « اَصْلُ العَقْلِ الفِکْرُ و ثَمَرتُهُ السَّلامَةُ»؛ ریشه عقل فکر و ثمره آن ایمنی است (آمدی، 1366: 52)
بدون شك هرگز عالم خارج به درون وجود ما راه نمىيابد، بلكه تصوير و ترسيم و اشكالى از آن با وسائلى در روح ما نقش مىبندد، و به اين ترتيب هميشه شناخت ما نسبت به جهان خارج به وسيله ابزارى صورت مىگيرد كه از همه مهمتر سمع و بصر (چشم و گوش) است. اين ابزار آن چه را از خارج دريافتهاند به ذهن و فكر ما منتقل مىسازند و ما با نيروى عقل و انديشه آن را در مىيابيم و به تجزيه و تحليل آن مىپردازيم (مکارم، 1383: ج11، 336)
7. قرآن افزون برآنکه انسان را به تفکّر فرا میخواند، منابع تفکّر را نیز به او ارایه میدهد تا بدین وسیله، سرمایه فکری انسان را در مسیری هدایت نماید که برای او سودمند باشد. (ر.ک: مطهری، 1357: 91)بررسی دقیق آیات این نکته را به دنبال خواهد داشت که در نگاه قرآن، منابع تفکّر در سه منبع خلاصه میگردد: عالم آفاقی(جهان طبیعت)، عالم انفسی (جهان انسانی)، عالم تاریخ (جهان تاریخ) ( ر.ک: طباطبایی، ج3، 88 ؛ حسینی شاه عبدالعظیمی، ج12؛ مطهری، همان:92)
خلقت آسمان و زمین، قوانین قابل مشاهده در طبيعت نشانههای خدا، فرجامشناسی( زمر، 42)، راهنماشناسی، راهشناسی و... از مواردی است که قرآن در جهان طبیعت به تفکّر در آنها فراخوانده است.
تفکّر در چگونگی خلقت انسان، دقائق و ظرایف و نقاط قوت و ضعف و... به جهان انسانی بر میگردد و در جهان تاریخ تفکّر در سرگذشت اقوام گذشته، عبرتهای آنها و... مورد تأکید قرار گرفته است.
نکته بسیار ظریف در این بخش از آیات، این است که در همه آنها نشانههای خدا به عنوان موضوع تفکّر معرفی شدهاند، نه ذات خدا. (رازی، 1422: 3، 460) راز این نکته در این است که اشیایی را میتوان مورد تفکّر قرار داد که پرداختن تصویری از آنها در ذهن، ممکن باشد و خداوند از اینکه در قالب صورتی، تصویر شود منزه است. (ر.ک: راغب، 1416) بنابراین دراحادیث بسیاری، پیامبر اکرم(ص) مردم را به تفکّر در خلق و نعمتهای الاهی، ترغیب و از تفکّر در خداوند نهی نموده است. (ر.ک: صدوق، 1427: 441؛ سیوطی، 1421: 2، 381) وشاید بتوان اینگونه بیان کرد با تفکّر در موارد مطرح شده به علل و اسباب آنها -که خداوند متعال هست ـ پی ببریم چنانکه این برداشت از معنی اصطلاحی تفکّر مستفاد است.
موارد استعمال تدبُّر
كلمه تدبُّر از باب تفعل و از ريشه «دبر» است. مشتقات اين ريشه 44 بار در قرآن آمده كه 40 مورد آن ارتباطى با بحث فعلى و مسئله تدبُّر ندارد (مانند كلمات دابر، اِدبار، اَدبَرَ، مدبر، مدبرات و...) از اين ريشه سه حرفى، دو فعل مزيد ساخته شده كه بسيار مهم هستند و تفاوت معناى آن دو قابل توجه است؛ اما غالباً مورد غفلت قرار مىگيرد. يكى فعل «یُدَبّرُ» با مصدر تدبير از باب تفعيل و ديگرى «یَتدبّر» با «یَدبَّرُ» با ريشه «تدبُّر» از باب تفعّل که چهار بار در قرآن آمده و هر چهار بار هم به مردم نسبت داده شده و به عنوان وظيفه ايشان نسبت به قرآن بشمار آمده است. حتى در يك مورد، اساساً هدف نزول قرآن، همين «تدبُّر» ذكر مىشود. دقت در اين اختصاصها، بسيار حائز اهميت است. در اين سه آيه سؤالهایى از روى تعجب و ملامت مطرح شده كه دليل آن «عدم تدبُّر در قرآن» است. دقت در سياق هر كدام از اين سه آيه و ادامه آنها، مسائل مهمى را روشن مىكند. در چهارمين آيه، محتواى پرخير و بركت قرآن را بيان كرده و شرط استفاده از اين همه خير و بركت را تدبُّر در آيات آن مىداند.
1) ﴿اَفَلا یَتدبُّرونَ القرآن اَمْ عَلی قلوبٍ اَقْفالُها﴾ آيا در قرآن تدبُّر نمیكنند، يا بر دلهايشان قفلهاست؟ (محمد، 24)
2) ﴿أَ فَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ يَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلِينَ﴾ آيا پس آنها در اين گفتار توجّه نكردند، يا مطالبى بر ايشان آمده است كه براى نياكانشان نيامده بود(مومنون، 68)
3) ﴿اَفَلا یَتدبّروُنَ الْقرآن وَ لَو كانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللهِ لَوَجَدوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً﴾ آيا درباره قرآن تدبُّر نمیكنند؟ (النساء، 82)
4) ﴿كتابٌ اَنْزَلْناهُ اِلَیْكَ مُبارَكٌ لِیَدَّبَّروُا آياتِهِ و لِیَتَذَكَّرَ اُولُوا الاَلبابِ﴾ اين كتاب پربركتی است كه بر تو نازل كردهايم تا در آيات آن تدبُّر كنند و خردمندان متذكر شوند.» (ص،29)
بررسی وتحلیل
1. در هیچ یک از آیات فوق وآیات دیگر از چیستی تدبُّر سخنی به میان نیامده است. نپرداختن به چیستی تدبُّر وعدم ارائه تعریف درستی از آن در قرآن، شاید بدان سبب باشد که تدبُّر، از آن جهت که بخشی از سرشت ذاتی انسان است، براي وي مفهومی کاملاً بدیهی و بینیاز از تعریف به شمار میآید. علاوه بر اینکه لحن آیات سرزنشگونه است و خداوند متعال نه تنها پیامبر و پیروانش را به تدبُّر در قرآن دعوت میکند، بلکه حتی منافقین و مشرکان را از اینکه در قرآن تدبُّر نمیکنند مورد سرزنش و توبیخ قرار میدهد و علت عناد و لجاجت مشرکین که منجر به کفر آنان گشته است عدم تدبُّر یاد شده است ( ابن عاشور، 1420: ج۹، ۳۸۵) بدیهی است تا کسی توانایی انجام کاری را نداشته باشد، سرزنش و بازخواست نسبت به عدم انجام آن بیهوده است.
2- در یکی از آیات، تصویر منافقان بیماردل را ترسیم کرده که بسته بودن درب قلبهای آنها را به عنوان علت عدم تدبُّر، یاد میکند. ( مکارم، ج21، 469) به بیان دیگر شرط تدبُّر، باز بودن درِ قلب و دور بودن آن از حجابها وقفلها است. (مدرسی، ج13، 257) وتا زمانی که این قفلها وحجابها برداشته نشود تدبُّر در قرآن ممکن نیست. از طرفی یکی از منابع شناخت، به تصریح قرآن قلب است ( مکارم؛ ج14، ص493) چنانكه در آيه 78 سوره نحل آمده: ﴿وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ﴾ خداوند شما را از شكم مادران برون فرستاد در حالى كه چيزى نمىدانستيد، و براى شما گوش و چشم و دل قرار داد ( مکارم، ج23؛ 399) با دقت در این آیات میتوان فهمید ضمن اینکه تدبُّر با قلب در ارتباط است بین این دو رابطه دوسویه برقرار است به بیانی دیگر هر آنچه که باعث افزایش تدبُّر شود در باز شدن قلب مؤثر است و هر آنچه که باعث میشود زنگارهای دل برداشته شود در افزایش تدبُّر موثر است
3. در یکی از آیات هدف از نزول کتب آسمانی تدبُّر یاد شده است، با دقت و تأمل در سیاق این آیه در مییابیم که بدون «تدبُّر در قرآن» نمیتوان از ذخائر بیکران و پرخیر و برکت کلام خدا بهرهای جست؛ همچنین نمیتوان از ظلمت شک و تردید و حیرت و سرگردانیِ نفاق، خود را رهانید و به ایمانی راسخ و یقینی استوار، دست یافت ولذا اینجاست که امام علی(ع) در نهجالبلاغه (خطبه106) میفرمایند: تنها «شخص متدبّر» میتواند مغز و حقیقت ناب و خالص اسلام را دریابد «فجعله (الاسلام) أمناً لِمَن عَلِقَه... و فَهْماً لِمَنْ عَقَلَ و لُبّاً لِمَن تدبّر...» (پس خداوند اسلام را امنیت قرارداد برای آن که بدان متصل شود و... و فهم قرارداد برای آنکه تعقّل کند و مغز قرارداد برای آنکه تدبُّر نماید این بیانات «نقش اساسی تدبُّر» را در وصول به حقیقت قرآن و اسلام به ما نشان میدهد. به علاوه آنچه که میتوان با بررسی این آیات بدست آورد این است که تدبُّر باعث میشود بفهمیم قرآن از منبع واحدی صادر شده است. به عبارتی دیگر تدبُّر رافع اختلاف در قرآن است یعنی با تدبُّر، قرآن را خالی از اختلاف میبینیم و به این بُعد از اعجاز قرآن پی میبریم (طباطبایی، همان: ج5، 27)
4. با بررسی مشتقات ماده دبر در آیات قرآنی به این نتیجه میرسیم که صیغه تدبیر برای خداوند به کار رفته و تدبیر هم از باب تفعیل است که در معانی تعدیه، جعل الشیء و... به کار میرود؛ به این معنا که خداوند بر هر چیزی عاقبت و نتایجی را مقرر نموده که همان معنای عبث نبودن مخلوقات وآفریدههای خداوند است و این که خداوند کار عبث انجام نمیدهد. اما صیغه تدبُّر که در مورد انسان به کار رفته- از باب تفعُّل که معنای مطاوعه وپذیرش اثر را دارد- به این معنا است که اگر انسان در قرآن بیندیشد و به آن اهداف و نتایجی که خداوند از نزول قرآن در نظر گرفته برسد و با روح و قلب و تمام وجود بپذیرد، به مانند خداوند متدبّر خواهد شد.
5 . قرآن کریم کتاب هدایت همگان است: ﴿هدی للناس﴾ و برای همه مورد درک و فهم است زیرا اگر چنین نبود دستور به تدبُّر در آن داده نمیشد (مکارم، 1384: ج4، 28) و هر کس میتواند به اندازه ظرفیت علمی و عملی خود به طور مستقیم و در پرتو رهنمودها و هدایتهای اهل بیت وحی از آن بهرهمند شود. از طرفی نه در آیات پیش گفته و نه در آیات دیگر، نوع خاصی از تدبُّر مذموم نشده است. شاید به دلیل اینکه مقدمات ومتعلقات تدبُّر، تخلفناپذیر هستند یا بدان دلیل باشد که چون تدبُّر با قلب در ارتباط است و راه قلب هم از خطا معصوم است، راهی که با قلب طی میشود، اگر منجر به شهود آن حقایق کلی شود که انبیای عظام و ائمه معصومین، شاهد آن هستند، هیچ احتمال خطا در یافتههای آن نیست؛ زیرا به جایی راه مییابد وحقیقتی میبیند که «واحد» است. « دوگانه» نیست که شک در حق یا باطل بودن یکی از آنها شود. ( ر.ک: جوادی آملی، 1374: 375)
6. لازمه تدبُّر، شناخت متدبّر فیه است. آنچه که در این آیات به عنوان منبع تدبُّر یاد شده قرآن است و اساساً در یکی از آیات، هدف از نزول قرآن، تدبُّر در آن بیان شده است. بنابراین تدبُّر در قرآن، بدون شناخت شأن وجایگاه قرآن ممكن نيست. لازمه شناخت شأن وجایگاه قرآن به تصریح قرآن، استماع، تلاوت، ترتیل و... است. بنابراین، هر عاملی که زمینهساز شناخت ما نسبت به قرآن شود میتواند به عنوان مقدمات تدبُّر یاد شود. شناخت و اعتراف به شأن قرآن و موقعیت خود در برابر قرآن قدم اول در پیدایش زمینة مناسب میباشد. قدم بعدی در زمینهسازی زمانها و جایگاههای مناسب تدبُّر خواهد بود.
7. در یکی از آیات، هدف از نزول کتب آسمانی تدبُّر یاد شده است. با دقت و تأمّل در سیاق این آیه در مییابیم که بدون «تدبُّر در قرآن» نمیتوان از ذخائر بیکران و پرخیر و برکت کلام خدا بهرهای جست. همچنین نمیتوان از ظلمت شک و تردید و حیرت و سرگردانیِ نفاق، خود را رهانید و به ایمانی راسخ و یقینی استوار، دست یافت و لذا اینجاست که امام علی(ع) در نهجالبلاغه (خ106) میفرمایند: تنها «شخص متدبّر» میتواند مغز و حقیقت ناب و خالص اسلام را دریابد «فجعله (الاسلام) أمناً لِمَن عَلِقَه... و فَهْماً لِمَنْ عَقَلَ و لُبّاً لِمَن تدبّر...» (پس خداوند اسلام را امنیت قرارداد برای آنکه بدان متصل شود و... و فهم قرار داد برای آنکه تعقّل کند و مغز قرار داد برای آنکه تدبُّر نماید. این بیانات «نقش اساسی تدبُّر» را در وصول به حقیقت قرآن و اسلام به ما نشان میدهد. طبق آیه شریفه (بقره/121) کسانی حقیقتاً به اسلام و قرآن ایمان دارند که، کتاب خدا را آنگونه که شایسته است تلاوت مینمایند:
﴿الذین آتیناهم الکتاب یتلونه حق تلاوته اولئک یومنون بِِِه...﴾ بنابراین آنکه این تلاوت راستین و پیروی از قرآن را نداشته باشد، از ایمان تهی و در زمره سرمایه باختگان است ﴿ومن یکفر به فاولئک هم الخاسرون﴾ (بقره /121)
نتیجه
قدرت تفکّر وتدبُّر بخش مهمی از ساختار تکوینی انسان است. وحی آسمانی در حجم وسیعی از آیات خود، همگان را بر این قدرت، آگاه و به بهرهگیری از آن ترغیب نموده است. اما باید توجه داشت که این دو اصطلاح ضمن اینکه در لغت و اصطلاح با هم تفاوت دارند از حیث مقدمات، مُتعلَقات و نتایج و... باهم تفاوت دارند زیرا آنچه که وحی آسمانی به تفکّر در آن فراخوانده، قرآن، جهان، نفس و تاریخ است، در حالیکه آنچه که به تدبُّر در آن فرا خوانده است، قرآن است. بالطبع نتایج نیز متفاوت است؛ زیرا که با تفکّر، پی به علل و اسباب عوالم سه گانه میبریم، در حالی که نتیجه تدبُّر، پی بردن به عدم اختلاف در قرآن است و اساساً هدف از نزول قرآن تدبُّر بیان شده است. فاعل تفکّر، تنها انسان است، در حالیکه هم خدا، هم فرشتگان و هم انسان میتوانند فاعل تدبُّر باشند. همچنین تفکّر به صورت مطلق و بلا شرط ممدوح نیست در حالیکه تدبُّر، اینگونه نیست. تفکّر با عقل در ارتباط است، اما تدبُّر با قلب که محل نزول وحی میباشد مرتبط است. وهر آنچه که باعث باز شدن درب قلبهای بسته شده میشود در افزایش تدبُّر مؤثر است در حالیکه تفکّر، اینگونه نیست.
کتابنامه
1. قرآن كريم.
2. نهج البلاغه. ترجمه محمد دشتی. (1385). چاپ دوم. قم: دار العلم.
3. ابن اثیر، مجدالدین. (1364). النهایه. تحقیق طاهر احمد زاوی. قم: موسسه اسماعیلیان.
4. ابن عاشور، محمد طاهر. (1420ق). التحریر والتنویر. بیروت: موسسه التاریخ.
5. ابنمنظور، محمد بن مکرم. (1405ق). لسان العرب. قم: نشر ادب الحوزه.
6. آمدی، عبدالواحد تمیمی. (1366). غررالحکم ودررالکلم. قم: انتشارات دفتر تبلیغات.
7. جوادی آملی، عبدالله. (1374). شناخت شناسی در قرآن. چاپ دوم. تهران: دفتر انتشارات اسلامی.
8. حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین. تفسیر اثنی عشری. میقات.
9. زمخشری، محمودبن عمر. (1421ق). الکشاف عن حقائق التنزیل. چاپ دوم بیروت: دار احیاء التراث العربی.
10. صدوق(ابن بابویه قمی)، محمد بن علی. (1427). التوحید. تصحیح و تعلیق هاشم حسینی تهرانی. قم: دفتر نشر اسلامی.
11. رازي، فخرالدين محمد بن عمر. (1422). مفاتیح الغیب. بيروت: دار احياء التراث العربي.
12. راغب اصفهاني، حسین. (1412ق). مفردات الفاظ القرآن. بیروت: دارالعلم.
13. ری شهری، محمد. (1367). میزان الحکمه. چاپ دوم. تهران: مکتبه الاعلام السلامیه.
14. سبحانی، جعفر. (1363). منشور جاوید قرآن. قم: انتشارات توحید.
15. سيوطي، جلالالدين. (1421ق). الدر المنثور. بيروت: دار احياء التراث العربي.
16. طریحی، فخرالدین. (1362). مجمع البحرین. چاپ دوم. تهران: انتشارات مرتضوی.
17. طباطبايي، محمد حسين. (1420ق). الميزان في تفسير القرآن. قم: دفتر انتشارات اسلامي.
18. قرشی، سید علی اکبر. (1352). قاموس قرآن. تهران: دار الکتب الاسلامیه.
19. مدرسی، محمدتقی. (1378). من هدی القرآن. ترجمه احمد آرام. مشهد: بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی.
20. مصطفوی. (1379). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
21. مطهري، مرتضي. (1357). انسان و ايمان. تهران: انتشارات صدرا.
22. مظفر، محمد رضا. (1388). المنطق. قم: اسماعيليان.
23. مكارم شيرازي، ناصر. (1384). تفسير نمونه. چاپ بیست و نهم. تهران: دار الكتب الاسلامية.
*. دانش آموخته کارشناسی ارشد علوم حدیث دانشکده علوم حدیث.
**. استاد گروه علوم قرآن و حدیث دانشکده الهیات دانشگاه تهران.