بررسی نظریه معجزه انگاری اخلاق نبوی

بررسی نظریه معجزه انگاری اخلاق نبوی

                  

بررسی نظریه معجزه انگاری اخلاق نبوی

                                عبدالمجید طالب تاش[*] 

                                                                                    محمد رضا آرام**   

 

چکیده

فوق‌العاده بودن اخلاق پیامبر اسلام امری روشن‌نمایانه است که هم از نظرگاه قرآن نادسترس است و هم تاریخ گزارش انحصاری بودن آن را به تواتر نقل کرده است. این خصوصیت فردی که در تعبیر پردازی قرآن خلق عظیم نام یافته است سبب شده که دل‌های بسیاری به شخصیت غیر عادی آن پیامبر بزرگ الهی مشتاق گردد و در طول تاریخ گرایش‌های فراوانی نسبت به اسلام پدیدار شود . دکتر احمد بهشتی ، متفکر ، اندیشمند و اسلام پژوه معاصر با بهره‌گیری از این شیوه رفتاری پیامبر اسلام در یک فرایند نظریه‌پردازانه  عنوان "معجزه‌انگاری اخلاق نبوی " به آن داده است که در گروه فلسفه و حکمت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، متولی کرسی‌های نظریه‌پردازی مورد نقد و بررسی و تأمل اندیشمندان عرصه فلسفه و کلام قرار گرفت و در فرجام پذیرفته آمد. از نظرگاه ایشان، اخلاق پیامبر در سطحی از اعجاز، عظمت و سلامت قرار دارد که همچون قرآن معجزه‌ای دیگر به شمار می‌آید که نشان از صدق ادعای نبوت و رسالت حضرت ختمی‌مرتبت دارد و از حیث جایگاه در سطحی فراتر از معجزات سایر پیامبران و فروتر از معجزه قرآن قرار دارد. این نوشتار با توجه به مبانی قرآن و حدیث به بررسی و تبیین این نظریه جدید و در عین حال قابل توجه پرداخته و مؤیدات قرآنی و روایی مبنی بر صحت این نظریه را فراروی خوانندگان قرار داده است.

واژگان کلیدی: معجزه، اخلاق نبوی، تحدی، جهان شمولی اسلام، الگوی اخلاقی

 

 

 

اخلاق نبوی و معجزه انگاری آن    

    پیامبر اسلام، از اخلاق فوق العاده‌ای برخوردار بود. از سعد بن هشام نقل شده که گوید: از عایشه درباره اخلاق رسول خدا پرسیدم. گفت: مگر قرآن نمی‌خوانی؟ گفتم: آری. گفت: خُلق رسول الله ، قرآن بود. (فیض کاشانی، بی تا: 4، 120) دکتر احمد بهشتی، نظریه‌پرداز و اسلام‌پژوه معاصر پیرامون اخلاق پیامبر اسلام نظریه جدیدی با عنوان «معجزه انگاری اخلاق نبوی» طرح کرده است که در کرسی‌های نظریه‌پردازی فرهنگ و اندیشه اسلامی بررسی و پذیرفته شده است. این نظریه جدید مورد توجه دین‌پژوهان قرار گرفته و مقالات علمی متعددی پیرامون آن به نگارش درآمده است. بر اساس این نظریه ، اخلاق پیامبر اسلام در چنان سطحی از عظمت و سلامت قرار دارد که همچون قرآن معجزه‌ای دیگر به شمار می‌آید. از دیدگاه این اسلام پژوه، پیامبر اسلام به لحاظ خلق عظیمش اقیانوسی بیکران بود که هیچ بشری به بلندای آن دست پیدا نخواهد کرد و حتی امام علی(ع) با همه سعه وجودی‌اش با او همتایی نداشت زیرا پیامبر در مقامی از ولی اللّهی تکیه زده است که ختم‌نشدنی است. در نتیجه خلق عظیم این اشرف مخلوقات و اعظم موجودات و اکرم کائنات، معجزه‌ای است فروتر از معجزه شکست‌ناپذیر قرآن اما فراتر از دیگر معجزات پیامبر اسلام و همه معجزات سایر پیامبران (بهشتی، 1389: 44) از این منظر خلق پیامبر اسلام به عنوان معجزه دوم ایشان به شمار می‌آید که دلیل بر صدق ادعای نبوت ایشان است .

    این نوشتار بر آن است که نظریه «معجزه‌انگاری اخلاق نبوی»  را بر اساس مبانی قرآن و حدیث و با توجه به اندیشه‌های پژوهشگران مسلمان مورد بررسی و تبیین قرار دهد.

اخلاق پیامبر، هم‌چون معجزه یک موهبت الهی

توصیف‌پردازی قرآن از شخصیت پیامبر اسلام و تصویرگری روایات از سیمای آن رسول گرامی روشن‌گر استقرار اخلاق نبوی در سطحی فراتر از اولیاء و دیگر پیامبران الهی است که مؤید این نظریه جدید می‌باشد. روایتی که پیش از این از قول عایشه نقل شد و خلق پیامبر را قرآن معرفی کرد تأییدی بر این ایده است، چرا که بر این اساس، نوعی هم‌گونی، هم‌سطحی و برابری میان قرآن و خلق پیامبر را نمایان می‌سازد و یکی را جلوه‌گاه دیگری به شمار می‌آورد . بر اساس روایتی که از امام علی(ع) در توصیف پیامبر اسلام در دست است، خداوند از ابتدای کودکی، زمینه پاکی و طهارت نفس ایشان را فراهم آورده و او را در مسیر ارزش‌های والای اخلاقی جای داده و خود به تربیت ویژه او پرداخته است. امام علی(ع) می‌فرماید:

از همان زمان که رسول خدا را از شیر باز گرفتند، خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگان خویش را مأمور  ساخت تا شبانه‌روز وی را به راه‌های کرامت و ارزش‌های اخلاقی سوق دهد.[1] (نهج‌البلاغه، خطبه192،118)

امام علی(ع) با نمایان‌سازی فرامعمولی بودن اخلاق نبوی تاکید می‌ورزد که من همچون سایه‌ای به دنبال آن حضرت حرکت می‌کردم و او هر روز، نکته تازه‌ای از اخلاق نیک را برای من آشکار می‌ساخت و مرا فرمان می‌داد که به وی اقتدا کنم. (همان)

    از منظر حکیمان خداوند، پیامبر خویش را از نفوسی بر می‌گزیند که به فطرت بر تجرد و انسلاخ از همه امور جسمانی و روحانی بشری آفریده شده‌اند و به سوی فرشتگان افق برین ارتقاء می‌یابند تا در لحظه خاصی بالفعل در شمار فرشتگان در آیند و برای آنان شهود ملأ اعلا در افقی که بدان اختصاص دارند حاصل شود و سخن نفسانی و خطاب الهی را در آن لحظه خاص بشنوند.(ابن خلدون، 1408ق: 1، 180)

    بر این اساس، خداوند سبحان مراقبت از خلق و خوی پیامبر را پیش از تولد برنامه‌ریزی کرده و این مراقبت در دوران کودکی نیز ادامه دارد. نقل است که پیامبر اسلام در خردسالی با عباس عموی خود برای بنای کعبه مشغول حمل کردن سنگ بود. هنگامی که سنگی را در پیراهن خود گذاشت بدنش عریان شد اما یکباره بر زمین افتاد و بی‌هوش گردید تا آن‌که او را به پیراهنش پوشیدند بلافاصله به هوش آمد. هم‌چنین آورده‌اند که روزی به میهمانی عروسی دعوت شد که در آن مراسم جشن و بازیگری بود. پیامبر در سراسر میهمانی و تا سپیده‌دم به حالت خواب و بی‌هوشی دچار گردید و از وضع آن‌ها به هیچ‌روی آگاه نشد و در حقیقت در پای‌کوبی عروسی شرکت نکرد و متوجه هیچ یک از برنامه‌های آن مجلس نشد. این از آن جهت بود که خداوند او را از همه این امور منزه ساخته بود. وی حتی به فطرت و از روی جبلت از طعام‌های بدبو و کریه پرهیز می‌کرد چنان‌که گفته‌اند از پیاز و سیر نمی‌خورد. (همان، 1، 170) فیض کاشانی یادآوری می‌کند که خداوند به نیکوترین شکل پیامبرش را تأدیب نمود و اوصاف و اخلاق او را پاکیزه کرد آن‌گاه او را به عنوان برگزیده و حبیب خود انتخاب نمود. (فیض کاشانی، 4، 118) لذا پیامبر پیش از بعثت به سبب وقار و رفتار درست و راست‌گویی و پرهیز از زشتی‌ها و آلودگی‌هایی که خداوند در او ایجاد کرده بود به نام محمد امین خوانده می‌شد.( مسعودی، 1378: 1، 826)

    از علامت‌های پیامبران این است که پیش از حالت وحی و بعثت، دارای خلق نیکو و پاکیزه‌اند و از کلیه بدی‌ها و ناپاکی‌ها دورند و این همان معنای عصمت است، چنان‌که گویی ایشان بر پاکی و پرهیز از بدی‌ها آفریده شده‌اند و گویی این بدی‌ها منافی طبیعت و جبلت ایشان است. لذا پیامبر فرمود: ای مردم بدانید که من به هیچ دانشی آگاه نیستم جز آن‌چه خدا به من آموخته است (ابن‌خلدون، 1408ق: 1، 170) امیرالمؤمنین(ع) یادآوری می‌کند که خداوند، نهال اصل پیامبر اسلام را از بهترین معادن استخراج کرد و سرزمین‌ها فرس نموده و شاخه هستی او را از همان درختی آفرید که پیامبران را از آن آفریده بود. درخت وجود او شاخه‌های بلندی دارد که دست انسان‌ها به میوه‌های آن نرسد. (نهج البلاغه، خ94، 46)

    خداوند در قرآن به پیامبر اسلام یادآوری می‌کند که برای گسترش شریعت اسلام و برای این‌که ایمان‌آورندگان بر گرد وجود تو جمع شوند و جاذبه‌های شخصیتی تو آن‌ها را به دین اسلام علاقمند کند، ما به واسطه رحمت خویش به تو نرم‌خویی خاصی دادیم تا به این وسیله مدارایی پیشه کنی:

به واسطه رحمت خداست که با آنان نرم‌خویی می‌کنی و اگر تندخو و سنگین‌دل بودی هر آینه از اطراف  تو پراکنده می‌شدند.[2] (آل عمران، 159)

    بیان آیه این است که رحمت ما ایجاب می‌کند که در تو حالتی ایجاد کنیم که نرمش و مدارایی خود را از دست ندهی و گرنه مردم از اطراف تو پراکنده خواهند شد. (طباطبایی، 1363: 4، 108) از قتاده نقل شده که یعنی خداوند خود پیامبر را از هر گونه غلظت و خشونت اخلاقی پاک کرده است و او را نسبت به مؤمنان رحیم و رؤوف قرار داده است. (طبری، 1415ق: 3، 202) این رحمت خدا در حق پیامبر و در حق مردم است که پیامبر را برای آنان مهربان و نرم‌خو گردانیده است . اگر پیامبر درشت‌خوی و سنگ دل بود دل‌ها گرد او جمع نمی‌شد و خردها و اندیشه‌ها به او گرایش پیدا نمی‌کرد زیرا مردم نیازمند پناه‌گاه مهربان و بزرگوار و پر مهر و محبتی هستند که آنان را با حوصله و بردباری بپذیرد و بر نادانی و نقصی که دارند ببخشاید. (سید قطب، 1381: 2، 626) در حقیقت هدف از بعثت رساندن تکالیف الهی به بندگان است و این مقصود حاصل نمی‌شود مگر با تمایل دل‌ها به پیامبر و آرامش نفوس در نزد شخصیت او، لذا لازم است پیامبر نسبت به مردم با کرامت و رحمت برخورد کند و نسبت به آن‌ها شفقت داشته باشد و رمز عصمت در پیامبر نیز همین امر است. ( حقی البروسوی، 1405ق: 2، 2، 116)

    خداوند، پیامبر اسلام را به خاطر عظمت خلق می‌ستاید و می‌فرماید: همانا تو دارای خلقی عظیم هستی.[3]    (قلم/4) این توصیف نشان می‌دهد که بالاتر از خُلق او خُلقی نخواهد بود؛ زیرا بالاتر از مدح خداوند مدحی نیست. و از سوی دیگر خداوند هیچ کس دیگری را این چنین ستایش نکرده است. به همین لحاظ رسول خدا می‌گوید: «پروردگارم مرا ادب نمود و نیکو ادب نمود»[4] و هم‌چنین می‌فرماید: «هر آینه من برانگیخته شدم تا ارزش‌های اخلاقی را تمام گردانم.»[5] (طبرسی ، 1991م: 10، 78)

    فیض کاشانی یاد آوری می‌کند که خداوند پیامبر را تأدیب نمود و هنگامی که خلق او را به کمال رساند و تمامی ارزش‌های اخلاقی را به او داد، وی را می‌ستاید و می‌فرماید: «انّک لعلی خلق عظیم» . وی سپس یادآوری می‌کند که هر چند خداوند، خود پیامبر را تأدیب نموده است و امتنان و نعمت خویش را بر او تمام گردانیده و کرامت‌های اخلاقی را به او اعطاء کرده است اما او را مورد ستایش قرار می‌دهد و به خاطر خلق عظیم تکریم می‌کند. (فیض کاشانی، بی تا: 4، 121) و به واسطه همین تأدیب خداوند است که پیامبر بردبارترین مردم، شجاع‌ترین آن‌ها، عادل‌ترین و پاکدامن‌ترین انسان در طول تاریخ بشریت بوده و خواهد بود. وی با حیاترین مردم، بخشنده‌ترین آن‌ها و متواضع‌ترین مردم بود. او تمام خصوصیات و فضائل اخلاقی را در حد اعلی داشت. لذا هر چند پیامبر اسلام امّی و درس نخوانده بود اما در عمل سیره‌ای افضل و تدبیری تام داشت و خداوند تمام نیکی‌های اخلاق و روش‌های پسندیده را به او آموخته بود. ( همان، 4، 128) پیامبر اسلام در حقیقت عقل منفصل جوامع بشری است؛ هم نسبت به امّیین و هم نسبت به مؤمنان و حتی نسبت به فرشتگان نیز چنین است زیرا حضرت آدم که به عنوان انسان کامل، معلم و مسجود فرشتگان قرار گرفت، خود مظهری از مظاهر حقیقت محمدیه است. ( جوادی آملی، 1376: 9، 116) لذا پیامبر اسلام تحت ولایت خداوند قرار گرفته است و شیطان راهی به آن مقام ندارد. ( همان، 9، 20) بنابراین اخلاق نبوی در سطح الگو‌انگاری یک موهبت خدادادی است که خداوند آن را تا سطح فوق‌العادگی و نادسترسی دیگران ارتقا بخشیده است و به این وسیله بستر گرایش‌های فراوانی نسبت به اسلام شده است تا جایی که می‌توان آن را به عنوان یک معجزه‌ای الهی انگاشت.

اخلاق اعجازی و ارتباط آن با الگوی بشری

آیا اخلاق نبوی، می‌تواند معجزه به شمار آید؟ معجزه، عملی است که توسط پیامبر ارائه می‌شود و بر خلاف عادت و مطابق با ادعای نبوت است. (حلی، 1407ق: 350) از علامت‌های پیامبران روی دادن خوارق برای ایشان است تا گواه راستی آنان باشد و خوارق عبارت از افعالی است که بشر از اتیان به مثل آن عاجز است و به همین سبب آن را معجزه نامیده‌اند و این‌گونه امور از جنس مقدورات بندگان نیست بلکه بیرون از حد توانایی ایشان است. (ابن خلدون، 1، 172) با این توصیف چنان‌چه ثابت شود که اخلاق پیامبر اسلام برای دیگران دست یافتنی نیست و سایر انسان‌ها هر چقدر هم تلاش کنند نتوانند به قله‌ی اخلاق والای آن یگانه دهر نائل آیند و خُلقی هم‌چون خُلق او کسب کنند، نظریه «معجزه‌انگاری اخلاق نبوی» به اثبات خود نزدیک می‌شود؛ هر چند پذیرش این نظریه، سؤالات دیگری را بر می‌تابد که به پاسخ نهایی نیازمند است. از جمله این سؤالات، الگو بودن پیامبر اسلام است که در این صورت سؤال می‌شود پیامبری که اخلاقش معجزه است چگونه می‌تواند الگوی سایر انسان‌ها باشد، چرا که قرآن کریم پیامبر اسلام را الگوی مردم قرار داده و می‌فرماید: «همانا در پیامبر اسلام برای شما الگویی نیکوست»[6]   (احزاب، 21) لذا معجزه بودن اخلاق نبوی از یک سو دست‌نیافتنی بودن آن خلق برتر برای دیگران را به اثبات می‌رساند که این امر معجزه‌انگاری آن را تأیید می‌نماید اما از سوی دیگر صاحب نظریه را با این سوال مهم مواجه می‌سازد که اگر اخلاق نبوی معجزه باشد چگونه می‌تواند برای دیگران الگو و اسوه قرار گیرد که با تأسّی جستن از او اخلاق خویش را اصلاح نمایند. آیت‌الله بهشتی در پاسخ به این سؤال می‌نویسد: «اگر اخلاق نبوی، اخلاقی عادی باشد و دون قرآن و فوق سایر معجزات نباشد، اسوگی او از اطلاق و عمومیت ساقط می‌شود و باید گفت: اسوگی او تنها برای کسانی است و منحصراً در زمانی است که همتا یا برتر از او نشده‌اند... به هیچ وجه ممکن نیست که تأسّی‌کنندگان به پیامبر اعظم، مثل و مانند او شوند. آن‌چه ضرورت دارد، این است که تأسی‌‌کنندگان در اوصاف کمال و در فضایل اخلاقی « مَثَل» یا نمونه او باشند و هم‌چون سایه حکایت از صاحب سایه یا نم حکایت از یم کنند. تأسی‌کنندگان به پیامبر اکرم و منسوبین جسمی و روحی یا تنها روحی آن نبی خاتم، باید شبیه او باشند نه مثل او» (بهشتی، 1389: 49) این قول صاحب نظریه درست می‌نماید که اسوه و الگو می‌بایست در بلندای قله‌ای از اخلاق ایستاده باشد که برای همیشه انسان‌ها از او الگو بگیرند و در عین حال هیچ کس نتواند به سطح اخلاقی او دست یابد و یا از او برتر رود، چرا که اگر امکان دست‌یابی دیگران به سطح اعجاز اخلاقی ایشان وجود داشته باشد، در این صورت نمی‌تواند برای آن کسی که به مرتبه اخلاقی او دست یافته است الگو باشد در نتیجه پیامبر از اسوه بودن خواهد افتاد.

    معجزات پیامبران دو گونه است: یا جدا از وحی است که پیامبر آن را دریافت کرده، مانند معجزه حضرت موسی که در این صورت معجزه‌ی بیرونی دلیلی بر صدق ادعای پیامبر، مبنی بر ارتباط وحیانی خداوند با اوست و یا در درون همان وحیی قرار گرفته که به او القاء شده است که در این صورت، خود متن وحی دلیل بر صدق ادعای نبوت پیامبر است. قرآن از نوع دوم است به این معنا که هم وحی پیامبر است و هم معجزه‌ی خارق‌العاده اوست که شاهد آن در درون خودش می‌باشد و نیاز به دلیلی بیرون از خود ندارد.

    لذا پیامبر اسلام فرمود: هیچ پیامبری نیامده است مگر این‌که معجزاتی در کنار وحی به او داده شده که انسان‌ها به آن ایمان آورده‌اند اما آن‌چه را که من از معجزه آورده‌ام همان وحیی است که به من می‌‌شود و از این رو امیدوارم در قیامت بیش از همه‌ی آن‌ها پیرو داشته باشم. و این اشاره بدان معناست که معجزه وقتی در وضوح و قوت دلالت بدین منزلت باشد که همان متن وحی باشد تصدیق‌کنندگان آن افزون‌تر خواهند بود، درنتیجه پیامبر از پیروان بیشتری برخوردار خواهد شد. (ابن خلدون، 1408ق: 95)

    با این توصیف اگر اخلاق پیامبر، رویکرد اعجازگونه داشته باشد، درونی بودن این معجزه زمینه‌ای مناسب برای اثبات ادعای نبوت وی و جذب بیشتر انسان‌ها به دین اسلام خواهد بود و سبب گرد آمدن بیشتر انسان‌ها در کنار پیامبر می‌شود. درحقیقت از آن‌جا که انسان‌ها در تأسّی جستن به دیگران، به آثار زمینه‌های الگویی در خود صاحب الگو می نگرند در نتیجه چنان‌چه سبب ارتقاء شخصیتی خود الگو شده باشد، بهتر و منطقی‌تر به الگو برداری از او روی می‌آورند و با شوق بیشتری جذب او می‌شوند ، بخصوص که دین اسلام دین جهان شمول است و پیامش فرا عصری و فرانسلی است لذا اعجاز آوری در قلمرو اخلاق انسانی که یک وجه مشترک میان تمام انسان‌ها و تمام جوامع بشری است می‌تواند بستر مناسبی برای توجه دادن همه انسان ها به صدق ادعای نبوت پیامبر اسلام فراهم آورد. این معنا با آیه شریفه « فبما رحمت من الله لنت لهم و لو کنت فظّا غلیظ القلب لانفضّوا من حولک» سازگاری دارد و می‌تواند زمینه‌ای برای پذیرش نظریه «معجزه انگاری اخلاق پیامبر» به شمار آید.

معجزه اخلاق نبوی ، فعل پیامبر یا فعل خدا

    اندیشمندان مسلمان درباره کیفیت وقوع معجزات و دلالت آن‌ها بر تصدیق پیامبران نظرات متفاوتی دارند. متکلمان بر این باورند که خداوند فاعل مختار است لذا معجزه را به قدرت خدا منتسب می‌کنند و معتقدند که فعل پیامبر نیست. هر چند از نظر معتزله افعال بندگان، صادر شده از خودشان است اما از دیدگاه سایر متکلمان، پیامبر در معجزه  تنها به اذن خدا تحدی می‌کند نه این‌که خودش معجزه را خلق کند. هم‌چنین برخی از حکما نیز معتقدند معجزه به عنوان عمل خارق‌العاده از فعل پیامبر است. (ابن خلدون، 1408ق: 94)

    از منظر قرآن برخی معجزات، فعل خداست و پیامبر در تولید آن نقشی ندارد. معجزه حضرت موسی از این دسته به شمار می‌آید. قرآن، در گزارشی که از داستان موسی و فرعون ارائه می‌کند یادآوری می‌نماید هنگامی که خداوند موسی را به پیامبری برگزید به عصایی که در دست موسی بود اشاره کرد و پرسید: این چیست؟ موسی پاسخ داد: این عصای من است که بر آن تکیه می‌دهم و با آن گوسفندانم را می‌رانم و استفاده‌های دیگری نیز از آن می‌کنم. خداوند به او فرمود آن را بر زمین بیفکن . چون موسی آن را به زمین انداخت ناگهان ماری شد که حرکت می‌کرد. خداوند فرمود: آن را بردار و نترس که ما آن را به شکل اولش باز می‌گردانیم. ( طه، 13 تا 21) همچنین هنگامی که موسی به فرمان خداوند، دعوت فرعون برای مبارزه با ساحران را پذیرفت چون ساحران طناب‌ها و ریسمان‌هایشان را افکندند و با سحر خود در قوه خیال حاضران تأثیر گذاشتند به گونه‌ای که گمان کردند مارهایی است که حرکت می‌کنند، موسی در دلش ترسی احساس کرد. خداوند به او فرمود: نترس که تو برتری و آن‌چه که در دست داری را بر زمین بیفکن تا هر آن‌چه آن‌ها ساخته‌اند ببلعد. (طه، 66 تا 69) این گزارش قرآن نشان‌گر این امر است که معجزه حضرت موسی توسط خداوند انجام گرفت و حضرت موسی در ایجاد آن نقشی نداشته است. اما گزارشی که قرآن از نوع معجزه‌ی عیسی ارائه می‌دهد بیان‌گر این امر است که خداوند به عیسی اجازه داده است که معجزه را به دست خویش ایجاد کند، هرچند که اگر این اذن الهی نبود عیسی هرگز نمی‌توانست معجزات خویش را خلق کند:

عیسی گفت: برای شما از جانب پروردگارتان معجزه‌ای آورده‌ام. من از گِل، شکلی از پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم تا به اذن خداوند پرنده‌‌ای شود و کور مادرزاد و پیس را شفا می‌دهم و مردگان را به اذن خداوند زنده می‌سازم و از آن‌چه می‌خورید و در خانه‌هایتان ذخیره می‌کنید شما را با خبر می‌سازم. همانا در این نشانه‌ای است برای شما اگر ایمان بیاورید.[7]

    این بیان قرآن نشان‌گر این است که معجزات حضرت عیسی، به اذن خداوند اما به دست خود او تولید شده است و حضرت عیسی معجزات خود را با قدرتی که خداوند به او داده بود انجام می‌داد .

    قرآن به عنوان نخستین و بالاترین معجزه پیامبر، از نوع معجزه حضرت موسی است که پیامبر اسلام هیچ نقشی در تولید آن ندارد. قرآن یادآوری می‌کند که عده‌ای بهانه‌جویی می‌کنند و می‌گویند قرآن، تولید و ساخته و پرداخته‌ی پیامبر است لذا اعلام مبارزه‌طلبی می‌کند و می‌فرماید: «یا می‌گویند محمد آن را فرا بافته است . بگو اگر راست می‌گویید هر که را از غیر خدا می‌خواهید فرا بخوانید و تنها یک سوره همانند آن بیاورید.[8] (یونس، 38) اما بر اساس نظریه «معجزه‌انگاری اخلاق نبوی» ، اخلاق پیامبر اسلام به عنوان معجزه دوم او که فروتر از قرآن و فراتر از سایر معجزات است از نوع معجزه قرآن که پیامبر در ایجاد آن تأثیرگذار نیست نمی‌باشد ، بلکه این معجزه با عنایت خداوند و توسط پیامبر اسلام ایجاد شده است. این‌که خداوند پیامبر اسلام را مورد تمجید و ستایش قرار می‌دهد و می‌فرماید: «انک لعلی خلق عظیم» اثبات‌کننده این امر است که معجزه دوم پیامبر اسلام مانند معجزه حضرت عیسی است که تولید کننده آن پیامبر اسلام اما با عنایت و اذن خداوند است. این قول می‌تواند به این دیدگاه پیرامون معجزات پیامبر اسلام بیانجامد که چون پیامبر اسلام افضل از حضرت موسی و عیسی است لذا این دو معجزه او مکمل یکدیگر شده‌اند تا پیامبر هم از نوع معجزه موسی ارائه دهد و هم از جنس معجزه عیسی بیاورد و به این وسیله دو نوع ارائه معجزه را با یکدیگر جمع کرده است تا دل‌ها را بیشتر متوجه خود کند و در نتیجه از پیروان بیشتری نیز برخوردار گردد.

اخلاق اعجازی پیامبر و مساله تحدّی

    اندیشمندان مسلمان معجزه را به دو وصف «خارق‌العاده» و «تحدی» متصف می‌کنند. تحدی آن است که  پیامبر پیش از وقوع معجزه به آن استدلال کند تا اثبات‌کننده‌ی صحت مدعای او باشد. (ابن‌خلدون، 1408ق: 93) خواجه طوسی هم می‌گوید: معجزه باید مطابق ادعای پیامبر باشد (حلی، 350) این دیدگاه متکلمان در توصیف معجزه، صاحب نظریه را با این سؤال مهم مواجه می‌سازد که اولاً: آیا پیامبر به اخلاق خود به عنوان معجزه تحدی کرده است؟ و دیگر این‌که آیا این اعجاز‌انگاری با ادعای پیامبر مطابقت دارد؟  

    اگر اخلاق نبوی را معجزه او بیانگاریم، از جهتی این معجزه از نوع معجزات دیگر پیامبر و یا معجزات سایر پیامبران نیست بلکه معجزه‌ای منحصر به فرد است. یعنی این اعجاز به عنوان نشانه‌ای برای صدق ادعای نبوت پیامبر اسلام، در شخصیت خود پیامبر قرار داده شده است، به این معنا که یک معجزه درونی برای پیامبر به شمار می‌آید نه معجزه بیرونی. و این چیزی است که در میان تمام معجزات مسبوق به سابقه نیست. با این توصیف همچنان‌که خداوند دلیل استناد قرآن به خودش را وصف درونی خود قرآن که همان وحی الهی بر پیامبر اسلام است قرار داده و معجزه‌ی بیرونی دیگری مؤید آن قرار نداده است، اخلاق پیامبر را هم معجزه وی و دلیل بر صحت ادعای او قرار داده تا به این وسیله شخصیت اخلاقی خودش را به عنوان یک دلیل درونی مؤید صحت ادعای او مبنی بر ارسال از طرف خداوند قرار دهد. در نتیجه همچنان‌که معجزه قرآن، ویژگی منحصر به فردی دارد، معجزه اخلاق نبوی نیز از خصوصیت منحصر به فردی برخوردار است.

    غزالی می گوید: خوی، کردار و سیرت پیامبر گواه صحت پیامبری اوست و اگر هر یک از این ویژگی‌ها به تنهایی دلیل کافی بر اثبات پیامبریش نباشد، بی‌گمان مجموع آن‌ها پیامبری وی را اثبات می‌کند. ( غزالی، 1360: 53)

    چون این معجزه از نوع درونی و آن هم از جنس خُلق و خوی انسان برگزیده است با تحدی به معنای «مبارزه‌طلبی گفتاری» منافات دارد. یعنی اگر پیامبر ادعای برتری در اخلاق کند، خود این ادعا او را از قله اخلاق انسانی فروتر می‌آورد و دیگر نمی‌تواند از اخلاق معجزه‌گونه برخوردار باشد زیرا در حوزه اخلاق، هر کس ادعای برتری کند، همین ادعای او دلیل بر عدم صحت ادعای اوست . در نتیجه معجزه بودن اخلاق پیامبر، ضرورتاً عدم ادعای گفتاری پیامبر را در خود دارد. بنابراین باید به جای تحدی گفتاری توسط پیامبر، اولاً دست نیافتنی بودن آن برای سایر انسان‌ها از طریق خداوند اعلام شود نه از طریق خود پیامبر، و ثانیاً اخلاق پیامبر باید به گونه‌ای باشد که خود ، دست‌نیافتنی بودن آن را بدون استفاده از واژگان زبانی نمایان سازد. لذا خداوند در قرآن یادآوری می‌کند که «انک لعلی خلق عظیم» که نشان می‌دهد تنها پیامبر اسلام در آن مرتبه از  عظمت اخلاق قرار دارد و دیگران از رسیدن به قله اخلاق نبوی عاجزند. این بیان قرآن را می‌توان به عنوان تأیید خداوند بر اعجاز اخلاق نبوی و نوعی تحدی برای اخلاق پیامبر به شمار آورد. هم‌چنین جلوه‌گری اخلاق پیامبر در صحنه اجتماع و گزارش تاریخ از اخلاق برتر و فرا انسانی او، بیان‌گر عظمت و جایگاه دست‌نیافتنی آن اخلاق است که به طریقی دیگر نوعی تحدی و مبارز‌طلبی به همراه خود دارد.

    مولوی در داستان گفتگوی پیامبر با قوم سبا یادآوری می‌کند همین که پیامبران، از پاکی روح برخوردار بودند و ادعای نبوت می‌کردند، خود دلیلی بر صدق ادعای آن‌هاست . لذا می‌گوید:

 دعـوی  ما  را  شنیدیـد  و شما                    می‌نبینید این گهر در دست ما؟

امتحانست  این  گهر  مر خلق را                   مـاش گـردانیم  دور چـشم‌هــا

هرکه گوید: کوگوا؟ گفتش گواست              کو نمی‌بینید گهر، حبس عماست

 ( مولوی، 1380: دفتر سوم، 2716 تا 2718)

    لذا خلق نیکو و بی‌مثل پیامبر اسلام، خود دلیلی بر اعجاز آن است و پیامبر اسلام برای این‌که در قله اخلاق باقی بماند نباید ادعای برتری در اخلاق داشته باشد تا از مرتبه اعلای اخلاق فروتر نیاید اما رفتار اخلاقی او به گونه‌ای است که دیگران از هماوردی با او عاجزند و همین به معنای تحدی و مبارزطلبی خلق اعجازی او است.

اخلاق اعجازی، هم‌سو با جهان‌شمولی دعوت پیامبر اسلام 

    هم‌سویی معجزه با ادعای پیامبر که در دیدگاه متکلمان مسلمان آمده است نیز می‌تواند معجزه‌انگاری اخلاق نبوی را تأیید نماید. متکلمان می‌گویند: معجزه باید مطابق با ادعای نبوت باشد. (حلی، 1407ق: 350)   

    پیامبر اسلام بر اساس این بیان قرآن برای همه عصرها و نسل‌ها مبعوث شده است: «مبارک است آن کسی که فرقان (قرآن) را بر بنده‌ی خویش فرو فرستاد تا برای تمام جهانیان هشدار دهنده باشد.[9] (فرقان، 1) لحن آیه نشان می‌دهد که آورنده این کتاب، عبدی است مطیع خدا که عالمیان را با آن انذار می‌نماید و به سوی حق دعوت می‌کند... لام در جمله‌ی «لیکون للعالمین نذیرا» لام تعلیل است و می‌رساند که هدف از تنزیل فرقان (قرآن) بر عبدش این است که بیم‌دهنده‌ی جمیع عالم از انس و جن می‌باشد، چون کلمه‌ی جمع در صورتی که «ال» بر سرش در آید استغراق و کلیت را می‌رساند. (طباطبایی، 1363: 15، 247) آیه، هدف نهایی قرآن را انذار جهانیان بیان می‌کند. انذاری که نتیجه‌اش احساس مسؤولیت در برابر تکالیف و وظایفی است که بر عهده‌ی انسان قرار گرفته است. و تعبیر للعالمین روشن‌گر این است که آیین اسلام جنبه‌ی جهانی دارد و مخصوص منطقه و نژاد و قوم معینی نیست بلکه عده‌ای از این تعبیر استفاده‌ی خاتمیت پیامبر نیز کرده‌اند، چرا که تعبیر «عالمین» نه فقط عدم محدودیت زمانی را می‌رساند که از نظر زمانی هم قیدی ندارد و همه آیندگان را نیز شامل می‌شود (مکارم شیرازی، 1371: 15، 8) قرآن کریم، ارسال پیامبر اسلام را به عنوان رحمتی برای جهانیان معرفی می‌کند و می‌فرماید: «و ما ترا جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم»[10] (انبیاء، 107) و در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «و ترا نفرستادیم مگر برای همه‌ی مردم»[11] (سبا، 28) طبق این آیات اسلام آمده است تا انسانیت یگانه‌ای را فریاد بزند که فاصله‌های نژادی و جغرافیایی در آن ذوب گردد تا در عقیده‌ای یگانه و در نظام و سیستم اجتماعی یگانه‌ای به همدیگر برسند. ( سید قطب، 1381: 9، 129)

    چنین پیامبری که دین جهان‌شمولی دارد و می‌خواهد برای همه عصرها و تمام نسل‌ها پیامبر باشد، لازم است معجزه‌اش به گونه‌ای باشد که تمام نسل‌ها در همه عصرها با تمام اختلاف‌های نژادی و زبانی بتوانند آن را تصدیق کنند. معجزه بودن اخلاق پیامبر، این زمینه را فراهم می‌کند که هم‌چون قرآن، همه‌ی مردم در تمام عصرها بتوانند با مشاهده آن خلق و خوی برتر، فرا عادی بودن این اخلاق را دریابند و با اطمینان خاطر بیشتری صحت ادعای او را دریابند و آن‌گاه با الگوگیری از آن اخلاق برتر، در جهت نزدیک شدن به آن قله اعلا از اخلاق، تلاش کنند. به خصوص که با توجه به اهمیت زندگی پیامبر اسلام برای مسلمانان تمام زوایای اخلاقی ایشان به تواتر نقل شده و در منابع دینی ثبت و ضبط گردیده است. خلق پیامبر همانند عصمت اوست که هر چند دیگران نمی‌توانند با تلاش و تهذیب نفس به مقام عصمت برسند و عصمت، یک مقام خدادادی است که خداوند به پیامبران می‌دهد تا اعتماد به او حاصل شود. (حلی، 1407ق: 349) نظریه معجزه‌انگاری اخلاق نبوی روشن می‌کند که خلق پیامبر اسلام  نیز هم‌چون عصمت او ، یک مقام و مرتبه‌ی خدادادی است که هر چند برای دیگران دست نیافتنی است اما در عین حال می‌تواند الگویی عملی برای تلاش ایمان‌آورندگان باشد که خود را به آن خلق نیکو نزدیک کنند. بنابراین اگر اخلاق نبوی را معجزه دوم او بنامیم می‌توان ادعا کرد که این معجزه نیز مانند قرآن هم‌سو با ادعای نبوت جهانی پیامبر اسلام است که متکلمان آن را یکی از شرایط معجزه به شمار آورده‌اند.

پی‌نوشت‌ها



* - استادیار دانشگاه آزاد اسلامی – واحد کرج

**- استادیار دانشگاه آزاد اسلامی – واحد تهران مرکزی



[1] - وَ لَقَد قَرَنَ اللهُ مِن لَدُن اَن کانَ فَطِیماً، اَعظَمَ مَلَکٍ مِن مَلائِکَتِهِ یَسلُکُ بِهِ طَرِیقَ المَکارِمِ وَ مَحاسِنَ اَخلاقِ العالَمِ لَیلَهُ وَ نَهارَهُ

[2] - فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم وَ لَوکُنتَ فَظّاً غَلِیظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِکَ    

[3] - اِنَّکَ لَعلی خُلُقٍ عَظیمٍ

[4] - اَدَّبَنی رَبِّی فَاَحسَنَ تَادِیبی   

[5] - اِنَّما بُعِثتُ لِاُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخلاقِ

[6] - لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه

[7] - قد جئتکم بآیة من ربّکم أَنّی اخلق لکم من الطّین کهیئة الطّیر فانفخ فیه فیکون طیرا باذن الله و ابرء الاکمه و الابرص و احی الموتی باذن الله و انبّئکم بما تأکلون و ما تدّخرون فی بیوتکم انّ فی ذلک لایة لکم ان کنتم مؤمنین

[8] - ام یقولون افتریه قل فأتوا بسورة مثله وادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین

[9] - تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا

[10] - و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین

[11] - و ما ارسلناک الا کافة للناس  

کتابنامه

1-            ابن خلدون، عبدالرحمن ابن محمد. (1408ق). مقدمه ابن خلدون. بیروت: دار احیاء التراث العربی.

2-            بهشتی، احمد. (1389). فصلنامه عقل و دین. سال دوم. شماره سوم. قم: بوستان کتاب.

3-            جوادی آملی، عبدالله. (1376). تفسیر موضوعی قرآن (سیره رسول اکرم). قم: مرکز نشر اسراء.

4-            حقی البروسوی، اسماعیل. (1405). تفسیر روح البیان. بیروت: دار احیاء التراث العربی.

5-            حلی. (1407ق). کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد شیخ طوسی. قم: مؤسسه النشر الاسلامی.

6-             دشتی، محمد. (1369). المعجم المفهرس لالفاظ نهج‌البلاغه امام علی علیه السلام. قم: نشر امام علی.

7-            سید قطب، محمد. (1381). فی ظلال القرآن. ترجمه مصطفی خرم دل. تهران: نشر احسان.

8-            طباطبایی، سیدمحمدحسین. (1363). المیزان فی تفسیر القرآن. قم: بنیاد فکری و علمی علامه طباطبایی.

9-            طبرسی، محمد‌ بن حسن. (1991). مجمع البیان فی تفسیر القرآن. بیروت: دار احیاء التراث العربی.

10-        طبری، محمدبن جریر. (1415ق). جامع البیان عن تاویل آیات القرآن. بیروت: دارالفکر.

11-        غزالی، محمد. (1360) المنقذ من الضلال. ترجمه صادق آیینه‌وند. تهران: امیر کبیر.

12-        فیض کاشانی، ملا محسن. (بی‌تا). محجّة البیضاء فی تهذیب الاحیاء. قم: انتشارات اسلامی ريا

13-        مسعودی، علی‌بن‌حسین. (1378). مروج الذهب و معادن الجوهر. ترجمه ابوالقاسم پاینده. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.

14-        مکارم شیرازی، ناصر. (1371). تفسیر نمونه. تهران: دارالکتب الاسلامیه.

15-        مولوی، جلال الدین. (1380). مثنوی معنوی. تهران: انتشارات دوستان.

print




شماره های فصلنامه
Skip Navigation Links.
Collapse فصلنامه شماره 1فصلنامه شماره 1
Collapse فصلنامه شماره 2فصلنامه شماره 2
Collapse فصلنامه شماره 3فصلنامه شماره 3
Collapse فصلنامه شماره 4فصلنامه شماره 4
Collapse فصلنامه شماره 5فصلنامه شماره 5
Collapse فصلنامه شماره 6فصلنامه شماره 6
Collapse فصلنامه شماره 7فصلنامه شماره 7