نقد و بررسی مسأله دعا و پاره ای از چالش ها
سید مجتبی موسوی[*]
چکیده
این نوشتار با توجه به آیه 60 سوره مؤمن که در آن توصیه به دعا و وعده قطعی استجابت داده شده، با تحلیل دقیق دعا و با عنایت به آیات قرآنی و سنت معصومین، به یک چالش روی می آورد و آن این است که چرا بسیاری از دعاها مستجاب نمی شود؟ مفسران گفته اند: شرط استجابت دعا وجود مصلحت و پاکی روح است. اگر دعایی مستجاب نمی شود به خاطر فقدان یکی از دو شرط یا هر دوی آن هاست. با توجه به اطلاق آیه مورد بحث، نگارنده پاسخ مفسران را کافی ندانسته و خود به پاسخی دقیق تر دست یافته است.
واژگان کلیدی: دعا، مصلحت، طهارت روح، قرآن، سنت
***
مقدمه
برخی از صاحب نظران غربی دعا را به پرواز روح آدمی تعریف کرده اند. قطعا اگر با نگاه عقلانی و وحیانی به مسأله نگاه کنیم، به قضاوتی غیر از این نخواهیم رسید. از آن جا که امام علی (ع) دنیا را خانه پر از بلا می شناسد[1] (نهج البلاغه، خطبه 224) سفارش فرموده است که باید امواج بلا را به وسیله دعا، دفع کرد.[2] (همان، حکمت 146)
خدای متعال فرمود: «مرا بخوانید تا شما را استجابت کنم. آنان که از پرستش من اعراض کنند، به زودی با خواری داخل دوزخ می شوند»[3] (مؤمن (40)، آیه 60)
پیامبر بزرگ اسلام فرمود: «دعا سلاح مؤمن و ستون دین و نور آسمان ها و زمین است»[4] (قمی، 1355، ج1، ص 446)
بنابراین، با هیچ عذر و بهانه ای ترک دعا روا نیست. امام علی (ع) توصیه می کرد که مبادا تأخیر اجابت دعا، انسان را ناامید کند.[5] (درایتی، 1413ق، 339) و نیز فرمود: «هر کس اهل دعا باشد، از اجابت محروم نمی شود»[6] (همان)
چرا عدم اجابت؟
با این که در لسان آیات قرآنی و روایات پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت، تأکید بسیار شده و عاجزترین مردم را کسانی معرفی کرده اند که از دعا عاجزند،[7] (همان) این سؤال مطرح است که چرا بسیاری از دعاهای ما –بلکه بیشترین آنها- مستجاب نمی شود؟ خدایی که وعده داده است که دست حاجتمندان را از درگاهش خالی برنگرداند و دعاهایی را که بندگان با حالت تضرع و خضوع و خشوع به پیشگاه والایش عرضه می دارند، اجابت کند، چرا تیر دعای آن ها به هدف اصابت نمی کند، و چرا از میان انبوهی از تقاضاهای موجود، تعداد کمی مستجاب می شود، و چرا طیف وسیعی از بندگان از اجابت دعای خود بی نصیب می مانند؟ از یک سو آیه شریفه ای که دستور دعا داده، اطلاق دارد و از سوی دیگر، دعاهای غیر مستجاب کم نیستند.
اينجاست كه واكنش حاجتمندان متفاوت ميشود و طرز برداشت هركس متناسب با وسعت بينش و انديشه و جهانبيني اوست. انسان واقع بين از حقيقت دعا و آثار آن مفهوم روشن و درستي درك ميكند و آنكه بدبين است و روحيه منفي دارد از زاويه ای ديگر به مسأله مينگرد.
در اين راستا چه بسا كساني كه ظاهراً از دعاي خود نتيجهاي عايدشان نشده و از نظر روحي كم ظرفيت و سطحي نگرند، به سرخوردگيهاي فراوان دچار شوند و در فراز و نشيبهاي زندگي به دام يأس و نااميدي حادّ و شكنندهاي گرفتار گردند و به حقايق بسياري پشت كنند و يا حتي در سنگر انكار ارزشهاي الهي موضع بگيرند.
پرسشي كه اينك مطرح ميشود اين است كه با وجود تضمين خداوند بر اجابت خواستههاي بندگان علّت عدم اجابت دعاها و بيپاسخ ماندن درخواستهاي حاجتمندان چيست؟
پاسخ مفسران
مفسران بزرگوار که درصدد پاسخگويي و گشودن اين راز برآمدهاند به طور عمده دو پاسخ را عنوان کردهاند:
1. اجابت دعا به شرايط گوناگوني بستگي دارد که مهمترين آنها طهارت و پاكي درون و عدم آلودگي انسان به بسياري از گناهان و تمرد و سركشي از فرامين الهي است زيرا اصولاً گستاخي و نافرماني حق تعالي از عوامل مهم ردّ دعا و مانع اجابت است و انسان را از دستيابي به لطف و عنايات پروردگار كه درياي ژرف و بيكراني است محروم ميسازد. (العروسی الحویزی، 1370، ج4، ص527 و 528)
2. مصلحتانديشي پروردگار که سرچشمه حکمتهاست و علمش محيط بر تمام جهات و ابعاد است، ايجاب ميکند که برخي از دعاها پذيرفته شود و دعا كننده به خواسته خويش دست يابد و برخي ديگر به اجابت نرسد، زيرا خداوند آگاه به مصالح بشر و مصالح مجموعه عالم است كه اجزاء آن به هم گره خورده است، در حالي كه هر فرد با آگاهي يا ناخودآگاه با مسائل گوناگون از ديدگاه مصالح خويش مينگرد و مصلحت عام و فراگير در حوزه تفكر و انديشه او راه ندارد.
امّا جامعنگري پروردگار اجابت هر دعايي را به مصلحت نميداند و حتي در چهارچوب مسائل شخصي هم بسياري از دعاها در نهايت به خير و صلاح دعاكننده نيست و اجابت اينگونه دعا نميتواند تضمينكنندة سعادت واقعي او باشد. (طبرسی، ج 7 و 8، ص 529)
پاسخی جامع و کامل
هر چند اين دو پاسخ عمده در جاي خود درست و پذيرفتني است اما کمتر ميتواند به دنياي دروني پرسشگران آرامش ببخشد و پاسخ پرسش كنجكاوانه آنها را بدهد بويژه آنكه خداوند متعال قاطعانه در آيه مورد بحث اجابت دعا را تضمين فرموده است زيرا عبارت آيه مشروط به تحقق شرايطي نيست و براي اجابت دعاي بندگان هيچ قيدي در آن لحاظ نشده است.
وانگهي تخصيصزدن اكثر دعاهاي رايج و اخراج آنها از شمول و عموم آيه شريفه با بلاغت كلمات الهي ممكن است سازگار نباشد، بنابراين بايد در پي پاسخي بود كه از اتقان و استحكام كافي برخوردار باشد تا بتواند با سياق آيه سازگاري كند و هم به پرسشگر و هم به اهل تحقيق پاسخ مناسب و اساسي بدهد. اينک موضوع را مورد بررسي قرار مي دهيم:
وقتي با دقت كافي به بررسي آيات قرآني ميپردازيم ميبينيم نوع دعاهايي که خداوند ضمانت اجابت آنها را فرموده است قالب خاصي دارد كه با حفظ و رعايت آن ميتوان به اجابت دعا اميدوار بود، و در حقيقت قرآن الگوي دعا را به مردم ارائه ميدهد تا بندگان با نمونهبرداري از آن بتوانند تمنيّات ارزشي خويش را با اخلاص و اميد با خالق هستي در ميان بگذارند.
سنخيت دعا بايد با روند تكاملي انسان و همگام با پويش پديدههاي رو به كمال هستي كه از پايداري و تداوم برخوردار است همخواني كند اينجاست كه دعاي بندگان بازتاب مطلوبي خواهد داشت و مورد اجابت حق تعالي قرار خواهد گرفت.
به عبارت ديگر دعاي بنده به پيشگاه ربوبيت بايد جهتدار و با اهداف آفرينش انسان كه با موجوديت او گره خورده است هماهنگ باشد، آن دعايي كه ميدان ديد آدمي را تا سر حدّ جهان ملكوتي گسترش ميدهد دعايي است سرنوشتساز و عامل رشد با تمام ابعادش كه شخص را در مسير تحصيل فضائل و تعالي روح و پيشرفت و هدايت به جلو ميراند تا امداد غيبي و الهي شامل حالش شود و بر غناي معنويش بيفزايد.
پس دعاي واقعي را بايد از اين زاويه نگريست، در حالي كه بيشترين دعاي تودة مردم از ابعاد معنوي و ارزشي تهي و بيبهره است و بر محور مسائل جزئي و كم ارزش و رفع مشكلات روزمرهاي دور ميزند كه افراد در جريان زندگي به طور معمول با آنها روبرو هستند.
چنانکه اشاره شد به نظر مفسران دو مانع بزرگ سدّ راه اجابت دعا ميشود، امّا در راستاي دعاهاي واقعي آن دو مانع يعني گناه و عدم مصلحت دعا کننده، از سر راه دعاهاي معنوي كنار ميروند زيرا استغفار از گناه و طلب عفو و بخشودگي از ساحت مقدس حق در صدر دعاهايي قرار ميگيرد كه آراستگان به فضائل روحي و معنوي همواره به درگاه معبود بيهمتاي خويش زمزمه ميكنند و خداي متعال هم به بندگان هشدار داده كه براي محو آثار گناه به توبه خالص و پالايش شده و برگشتناپذير روي آرند، و خويشتن را از روند اعمال گذشته تصفيه و پاكسازي نمايند، تا ذات مقدس پروردگار هم توبه و استغفار اين بندگان را كه چيزي جز بازگشت به حق و پويش منظم در طريق افزايش معرفت و ايمان و جبران خطاكاريها نيست به لطف و كرم خود بپذيرد.
و اما عدم مصلحت اجابت دعا در دعاهاي معنوي مطرح نيست چون بندگان دعاهايي به پيشگاه خداوند عرضه مي دارند که به افزايش معرفت و کمالات و فضائل روحي آنها بيانجامد و قطعاً اجابت اينگونه دعاها در اينجا به مصلحت دعا کننده است.
زيرا وقتي گفته ميشود اجابت برخي دعاها به خير و صلاح دعا كننده نيست قطعا نبود مصلحت در عرصه اين دعاها جايگاهي ندارد بلكه اجابت اين نوع دعا براي دعا كننده عين مصلحت است.
بنابراين با عرضه دعاي ارزشي و معنوي آن دو مانع بزرگ رفع ميشود و زمينة اجابت دعا كاملاً آماده ميگردد.
بهترين مصاديق دعاي واقعي، را مي توانيم در قرآن کريم به روشني بيابيم و پس از جستجوي لازم با حقايقي از اين دست آشنا شويم. خداوند از زبان انبياء و اولياء خود نمونه دعاهايي رابيان ميکند كه مبدأ و مقصد حركت متعالي را براي حيات انسانها مشخص ميسازد يعني رسيدن به اهداف روشن و مستقيم و وصول به مقام قرب الهي.
و اگر دعاهايي در قرآن از زبان انبياء مطرح شده که ظاهراً در ارتباط با امور دنيا است مقدمهاي بوده براي كسب ارزشها و در باطن، هدف رفيع و صعود والايي مدّ نظر بوده است.
حضرت زکريا (ع) فرزند را براي ادامه رسالت و هدايت انسانها مي خواهد نه به خاطر دلخوشي پدر به داشتن فرزند، کلمات حضرت زکريا (ع) و نجواي وي كه از ژرفاي وجودش برميخاست عميقتر از آن بود كه با نگاه سطحي بتوان بر آن نظر كرد و گذشت زيرا تعبير آن حضرت از فرزند کلمه «ولي» است نه «ولد» يعني ثمره زندگي او مي بايست يکي از اولياء خدا باشد و وراثت او منجر به استمرار مسير نبوت و هدايت انسانها شود و در دگرگونسازيها و تداوم بخشيدن به موج فرهنگ الهي كه انسانهاي متعالي را ميآفريد، سهيم گردد. او خاضعانه می گفت:
«خداوندا از لطف خاص خود جانشيني به من ببخش که وارث من و دودمان يعقوب باشد».
دعاي حضرت ذكريا (ع) مستجاب گشت و خداوند آن پيامبر راستين را به آرزوي خود رساند، فرزند دلخواهش قدم به عرصة دنيا نهاد و رسالت هدايت مردم را تا آخر دنبال كرد.
سليمان پيامبر (ع) ملک و سلطنت را براي كسب هر چه بيشتر شهرت و با انگيزه قدرت طلبي و بهرهبرداري از امتيازات حاکميت نميخواست او درمان و تغذيه روح بشر و رساندن انسانها به حقيقت برتر را آرمان والاي خود ميدانست و شفاي جانها را در قلمرو تعلیماتش جای می داد.
تاريخ هرگز نشان نداده كه آن پيامبر بزرگ ذرّهاي از قدرت به عنوان اهرم خواستههاي نفساني و مصالح شخصي استفاده كرده باشد بلکه اين امکانات و قدرت را صرف هدايت انسانها ميکرد تا پرچم توحيد برافراشته بماند و عدالت در زمين مسقر شود.
حضرت سلیمان(ع) در راز و نیاز خود به درگاه احدیت چنین فرمود:
«پروردگارا ! شكر نعمتهايي كه بر من و پدر و مادرم ارزاني داشتهاي به من الهام كن و توفيق ده تا عمل صالحي كه موجب رضاي توست انجام دهم و مرا به رحمت خود در زمرة بندگان صالحت وارد ساز». (نمل (27)، آیه 19)
و به دعاي ابراهيم خليل (ع) توجه كنيم:
«پروردگارا ! مرا برپا كننده نماز قرار ده و از فرزندانم نيز چنين فرما پروردگارا ! دعاي مرا بپذير»، «پروردگارا ! من و پدر و مادرم و همة مؤمنان را در آن روز حساب كه بر پا ميشود بيامرز». (ابراهیم (14)، آیه 40 و 41)
تنها موردي که در قرآن دعاي پيامبر خدا رد ميشود و مورد اجابت قرار نميگيرد، دعاي حضرت نوح (ع) نسبت به فرزندش ميباشد که از روي عواطف پدري خواهان نجات او از طوفان است و خداوند چنين خواسته اي را برآورده نميسازد. (حتي اگر نبي مقرب درگاه الهي بخواهد).
در آيات قرآني دعاهايي که فرشتگان و حاملان عرش الهي در حق بندگان به درگاه حق تعالي عرضه مي دارند همه در جهت رسيدن بندگان به سعادت ابدي است و لذا از درگاه ربوبيت ميخواهند توبه بندگان را بپذيرد و غفران و رحمتش را شامل حالشان سازد:
«فرشتگاني که حاملان عرشند و آنان که پيرامون آن ( در طوافند ) به تسبيح و ستايش حق مشغولند، و به خدا ايمان دارند، و براي مؤمنان استغفار مي کنند، ( و مي گويند ) اي پروردگاري که دانش و رحمت بي انتهايت همه اهل عالم را فرا گرفته است تو به لطف و کرم گناه آنان که توبه کردند و راه رضاي تو را پيمودند ببخش و آنان را از عذاب دوزخ مصون دار. پروردگارا تو آنان را در بهشت جاويدان که به آنان وعده فرمودي با پدران ( و مادران ) و همسران و فرزندانشان هر کدام که صالح بودند وارد ساز که تو توانا و حکيمي». (غافر(40)، آیه 7 و 8)
در قرآن كريم دعاي بندگان خاص خدا هم منعكس است كه ميبينيم همان ويژگي دعاي انبياء و فرشتگان در چنين دعاهايي موج ميزند:
«الذين يذکرون الله قياماً و قعوداً و علي جنوبهم و يتفکرون في خلق السماوات و الارض... سبحانک فقنا عذاب النّار». «ربّنا انّنا سمعنا منادياً ينادي الايمان ان آمنوا بربکم فآمنّا. ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و کفّر عنّا سيئاتنا و توفّنا مع الابرار. ربنا و آتنا ما وعدتنا علي رسلک و لاتخزنا يوم القيمه انّک لاتخلف الميعاد»
آنهايي که خدا را در حال ايستاده و نشسته و آنگاه که به پهلو خوابيده اند، ياد مي کنند و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مي انديشند، ( و مي گويند ) بارالها اينها را بيهوده نيافريده اي، منزهي تو، ما را از عذاب دوزخ نگاه دار، پروردگارا ما چون صداي منادي تو را شنيديم، که به ايمان دعوت مي کرد که: به پروردگار خود ايمان بياوريد، و ما ايمان آورديم، پروردگارا از گناهان ما در گذر و بديهاي ما را بپوشان و هنگام جان سپردن ما را با نيکان و صالحان محشور گردان، پروردگارا آنچه را که به وسيله پيامبرانت به ما وعده فرمودي به ما عطا کن، و ما را در روز رستاخيز رسوا مگردان زيرا توهيچ گاه از وعده خود تخلف نمي کني. (آل عمران (3)، آیه 191 تا 193)
اگر آيات آخر سوره بقره را مرور كنيم باز هم ميبينيم دعاي مومنان براي خود داراي همين مضامين دعاي انبياء، فرشتگان و اولياء و خاصّان درگاه ربوبيت است. دقت كنيم:
«ربّنا لا تؤاخذنا ان نسينا او اخطأنا ربّنا و لاتحمل علينا اصرا کما حملته علي الذين من قبلنا ربّنا و لا تحملنا ما لا طاقه لنا به و اعف عنّا و اغفر لنا و ارحمنا انت مولانا فانصرنا علي القوم الکافرين».
«پروردگارا اگر ما فراموشي يا خطا کرديم ما را مؤاخذه مفرما. پروردگارا تکليف طاقت فرسا بر ما قرار مده آن گونه که بر گذشتگان پيش از ما قرار دادي. پروردگارا بار تکليف فوق تحمل ما را بر دوش ما منه و ببخش و بيامرز گناه ما را و بر ما رحمت فرما تو مولا و سرپرست مايي پس ما را بر جمعيت کافران پيروز گردان». (بقره (2)، آیه 285)
تمام دعاهاي ياد شده در قرآن كريم يعني دعاي انبياء، دعاي فرشتگان در حق بندگان، دعاي اولياء و خاصّان درگاه الهي، دعاي مؤمنان در حق خود، همه در زمينه ارتقاء و رشد و تقرب جستن به ذات حق تعالي است و به همين سبب پس از ذکر اين نمونه دعاها در قرآن کريم، خداوند مي فرمايد: «فاستجاب لهم ربهم» «پروردگار دعاي ايشان را اجابت کرد». (آل عمران (3)، آیه 195)
به خوبي روشن است که از مجموع اين دعاها، يک فقره از آنها هم آسايش و رفاه زندگي شخصي و وصول به متاع زودگذر عرصه دنياي مادي مورد درخواست قرار نگرفته است. قرآن كريم در آيهاي ديگر ميفرمايد:
«و يستجيب الذين آمنوا و عملوا الصالحات و يزيدهم من فضله».
دعاي آنان كه به خدا ايمان آورده و نيكوكار شدند مستجاب ميگرداند و از فضل خود بر ثواب آنها ميافزايد». (شوری(42)، آیه 26)
به گفته برخي از صاحب نظران و مفسران اجابت دعاي مؤمنان در اينجا منحصر به عبادات و اطاعات است كه مايه صعود انسان ميشود و اينگونه دعاها مورد پذيرش ذات مقدس ربوبيت قرار ميگيرد.
قرآن كريم پس از بيان مناسك حج و توصيه مردم به ذكر و ياد خدا ميفرمايد مردم دو گروهند برخي از آنها ميگويند:
«پروردگارا به ما در دنيا بهرهها عطا كن اينان در آخرت هيچ بهرهاي ندارند». (بقره (2)، آیه 200)
و برخی می گویند:
«خداوندا به ما در دنيا بهره نيكو و در آخرت نيز بهرهاي نيكو عطا فرما و ما را از عذاب آتش دوزخ نگاه دار». (بقره (2)، آیه 201)
«اينان از نتايح اعمال خود بهرهمند خواهند گشت و خداوند به سرعت به حساب همه رسيدگي ميکند». (بقره (2)، آیه 202)
چنانكه ميبينيم اين دعا براي تعالي روح و افزايش معنويت و وصول به مقام قرب حق نيست، دعا براي به دست آوردن آسايش و متاع دنيا و يا آسايش و متاع دنيا و آخرت است لذا در اين آيات برخلاف دعاهاي معنوي که به دنبال آن گونه دعاها خداوند وعده اجابت داده است، در اينجا از اجابت دعاي دعاکنندگان خبري نيست، بلکه در پاسخ به هر دو دسته يعني هم كساني كه فقط دلبسته متاع دنيا هستند و براي دستيابي به آن دعا ميكنند و هم آنهايي كه به متاع دنيا و آخرت چشم دوختهاند و براي رسيدن به خواسته خود كه تهي از ارزشهاي معنوي است به دعا متوسّل ميشوند، خداوند متعال آنان را متوجه اين حقيقت مي سازد که رسيدن به چنين خواسته هايي از راه عمل بر طبق يک سنت عام الهي در نظام اين جهان ميسر مي شود به اين معني که دست يابي به متاع دنيا يا متاع دنيا و آخرت در گرو تلاش و کوشش پيگير خود آنها است و نيل به چنان اهدافي بر اساس اراده و اختياري که به بشر تفويض فرموده است بايد از مجراي آن سنت عام تحقق يابد.
بدين ترتيب به هر دو گروه از دعاکنندگان گوشزد ميفرمايدكه تحصيل مطلوب خويش را در سايه سعي و عمل متناسب جستجو كنند، زيرا به گفته قرآن: «اينان از نتيجه اعمال خود بهره مند خواهند گشت».
و براي رساندن مردم به نتايج اعمالشان «خداوند به سرعت به حساب همه رسيدگي ميکند»
ائمه طهار (ع) نيز الگوي باارزش از دعا را ارائه ميدهند، نمونه بارز آن دعاي کميل از زبان امير مومنان (ع) است که در بخشي از دعا چنين آمده است:
«يا ربّ قوّ علي خدمتک جوارحي و اشدد علي العزيمه جوانحي و هب لي الجدّ في خشيتک و الدوام في الاتصال بخدمتک... و مُنّ عليّ بِحُسن اجابتک و اقلني عثرتي و اغفر زلّتي»
«و به اعضاء و جوارحم در مقام بندگيت نيرو بخش و ارکان وجودم را به خوف و خشيتت سخت بنيان ساز و پيوسته در خدمت به حضرتت موفق بدار و بر من منّت گذار و دعايم را مستجاب فرما و از لغزشم درگذر و خطايم را ببخش».
تا اينکه نکته جالب توجه عبارت پس از اين دعاست که شاهد گوياي نکته مورد نظر است:
«فانک قضيت علي عبادک بعبادتک و امرتهم بدعائک و ضمنت لهم الاجابه»
«که تو به لطف خويش به بندگانت دستور عبادت دادي و امر به دعا فرمودي و اجابت آن را ضمانت کردي».
جمله فوق، اشاره به مضمون آيه مورد نظر در قرآن کريم است در اين فقره از دعاي كميل اميرمؤمنان(ع) ضمانت اجابت دعا از ناحيه پروردگار را به يک رشته دعاهايي نسبت ميدهد که کلاً بر محور خواستههاي معنوي دور ميزند.
درحقيقت امير مومنان (ع) در راستاي دعاي انبياء و فرشتگان و اولياء حق و مومنان به ارائه مصاديق دعاهاي تضمين شده مي پردازد و به ما گوشزد مي کند که اينگونه دعا کنيم تا مورد اجابت باري تعالي قرار گيرد.
با مراجعه به دعاهاي صحيفه امام سجاد (ع) نيز مصاديق روشن دعاي مستجاب با ويژگي خاص خود به دست مي آيد که کلاً بر محور ارزشهاي والاي معنوي مي چرخد. در یکی از دعاهای صحیفه می خوانیم: «ایمانم را به درجه بهترین ایمان برسان و یقینم را برترین یقین گردان و نیتم را به بهترین نیت ها برسان و کردارم را بهترین کردار قرار ده». ( امام سجاد(ع)، صحیفه، دعای 20)
سیدالشهداء (ع) به درگاه خدا عرض می کرد: «خدایا در بی نیازیم فقیرم، چرا در فقرم فقیر نباشم؟ خدایا در علمم جاهلم، چرا در جهلم جاهل نباشم؟!» (قمی، 1378، ص 473)
ساير ائمه اطهار (ع) نيز دعاهاي پربار و داراي والاترين مضامين را مطرح کردهاند که همه آنها در راستاي دست يابي به مقامات معنوي است.
عرفا و بزرگان بر اين مطلب تأکيد ورزيدهاند که اصل دعا و راز ونياز به درگاه پروردگار مطلوبيت ذاتي دارد زيرا فلسفه اصلي دعا و نجواي بنده با پروردگار، هدايت و رشد و تعالي انسان است حتي اگر متعلق دعا داراي خصوصيات مادي و کم ارزش باشد. (نگ: قیصری، 1375، 417 به بعد)
پس دعاي واقعي و تضمين شده براي انسانهايي كه پس از پاكسازي عقل، خانه دل را از عشق راستين سرشار كردهاند و كانون جانشان را از هر چه رنگ غير خدايي داشته زدودهاند آن دعايي است كه بر اساس پرستش انحصاري راه حركتشان را به سمت معبود حقيقي هموار ميسازد.
امّا اين مسئله مانع از آن نيست که خداوندي كه خزائن رحمت و عنايتش نامتناهي است از روي فضل خود برخي از خواستههاي دنيوي بندگاني را كه به چالة اضطرار و درماندگي افتادهاند و از علل و اسباب قطع اميد كردهاند اجابت بفرمايد از اين رو ائمه طاهرين همواره بر اين موضوع تأکيد داشتهاند که هر چه خواسته داريد از خدا بخواهيد و فراوان دعا کنيد.
از اين رو بندگان در دعاهاي واقعي که مورد اجابت قرار مي گيرند مي توانند فضل و رحمت الهي را تقاضا کنند تا ذات اقدس ربوبيت تفضلاً برخي از دعاهاي عادي و خواستههاي مادي آنها را نيز مورد عنايت و اجابت خويش قرار دهد البته نبايد از ثواب اخروي دعا غافل بود هر چند براي رفع مشکلات دنيوي و امور مادي باشد.
اگر منظور از آيه شريفه «ادعوني استجب لکم» و ضمانت اجابت دعا، داراي آنچنان شمول و گستردگي باشد كه همة خواستههاي دنيوي و امتيازات مادي و رفاهي و زيادهخواهيهايي را كه هرگز پايان نميپذيرد و انسان در دوران زندگي در پي دسترسي به آنها است نيز در برگيرد يک نوع تناقض پيش مي آيد زيرا دنيا جايگاه آزمايش بشر است و از اين راه ظرفيت و توان هر كس به نمايش در ميآيد و خداوند هم طبق سنت قطعي خود دنيا را مکاني قرار داده که «دار بالبلاء محفوفه» و از روبرو شدن با مشکلات و فشارهاي متراكم زندگي است كه شخصيت انسان شكل ميگيرد و رشد و تعالي او را سبب ميشود.
انبياء و بزرگان دين دشوارترين امتحان را در صحنه دنيا با عشق و شيدايي به درگاه منبع لايتناهي هستي پشت سر گذاشتند تا به مقام قرب پروردگار و آنچه را كه شايسته ارزش والايشان بود نائل آمدند.
اگر قرار باشد با دعا دشواريهاي عادي و طبيعي زندگي و مشكلات دنيايي انسان حل گردد و پروردگار هم اجابت اين نوع دعاها را براي بندگان تضمين کرده باشد خداوند اين سنت را بر دنيا حاکم نميکرد چنانكه فرموده است: «ما انسان را آفريده و زندگيش را با رنج و محنت آميختهايم» (بلد(90)، آیه 4)
اين دريافت و نگرش ذهني خلاف حکمت الهي است که از يک سو مقدر فرمايد که مردم را در محدوده دنيا با سختيها و دشواريها بيازمايد و از سوي ديگر همين مجموعه سختيها و دشواريهاي مقدر شده را با دعا رفع سازد؛ در قرآن کريم مي خوانيم:
«آيا مردم گمان کردند همين که بگويند ايمان آورده ايم بحال خود رها مي شوند و آزمايش نخواهند شد؟» (عنکبوت(29)، آیه 2)
ناگفته نماند که بخش ديگري از نارسانيها و سختيهاي دنيا به عملکرد ناشيانه و غير معقول خود انسان باز مي گردد و باري تعالي هم با موهبت عقل و خرد، از انسان خواسته تا حد مقدور براي حل مشکلات خود تلاش کند و راه خود را به جلو بگشايد.
نکتهاي که از ذيل آيه مورد بحث مي توان استفاده کرد اين است که اگر مراد از عبادت در بخش پاياني آيه را که مي فرمايد: «الذين يستکبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين» مرادف دعا کردن بدانيم با صدر آيه که امر به دعا شده است تناسب و همخواني بيشتري دارد زيرا در اين آيه سخن از دعا و اجابت آن است و دعا هم عصاره عبادت و سبب زايندگي و پويائي انسان و اهرم حرکت او به سوي کمال است و انسانها براي رسيدن به پايگاه برومند آسماني بايد در قلمرو ذكر و دعا قرار گيرند و از سوي ديگر عبادت بيشتر با کلمات ستايش آميز از مقام خالق و حمد و ثنا و سپاس نعمتهاي الهي و تنزيه و تقديس ذات ربوبيت بيان ميشود.
امّا دعا خواهش و تمنّاي متضرّعانه انسان است به درگاه حق تعالي که اعماق وجود انسان را به سوز و درد و اميدارد و روحش را به اوج هستي نامتناهي بالا ميبرد و در واقع اعتراف آدمي است به حقارت و ناتواني خويش در برابر عظمت پروردگار اينجاست که حالت کبر و غرور ابلهانه و شرمآور مستکبران عاملي است که به صورت مستمر آنها را در بند خود پرستي و ملاکهاي ساختگي گرفتار ميکند و به استنکاف از دعا و اظهار عجز و تذلّل و فقر در برابر مقام ربوبيت و قطع پيوند از حقيقت متعالي وا ميدارد.
اگر به خصلتها و افكار و ويژگيهاي مستكبران کوتهبين توجه كنيم درخواهيم يافت كه غالباً روية آنها ستايش زباني پروردگار است ولي نشاني از دعاي متضرعانه در آنها ديده نميشود، اين مغروران خودخواه و نادان و زبون حاضر نيستند در پيشگاه آفريننده خود حالت تضرع به خود بگيرند و به حقارت و ناتواني خويش اعتراف كنند.
لذا خداي قاهر و مالک هستي به گرفتارشدگان در دام نخوت و تكبّر هشدار ميدهد که خوي استکباري و غرور که مانع از دعا و تضرع و راز و نياز به درگاه حق تعالي است سرانجامي جز شقاوت و خسران ابدي و عذاب اخروي براي آنان نخواهد داشت.
يكبار ديگر آيه مورد بحث را از نظر بگذرانيم :
«وقال ربّكم ادعوني استجب لکم انّ الذين يستکبرون عن عبادتي سيدخلون جهنّم داخرين»
«و خداي شما فرمود که: مرا بخوانيد تا دعاي شما را مستجاب کنم و آنان که از دعا و عبادت من اعراض و سرکشي نمايند با ذلّت وارد دوزخ مي شوند». (مؤمن(4)، آیه 60)
وانگهی در آیه مورد بحث، دعا به عنوان عبادت تلقی شده و بنابراین چون عبادت، تعطیل پذیر نیست، دعا نیز تعطیل ناپذیر است، بلکه به فرمایش امام باقر (ع) بهترین عبادت دعاست. (فیض کاشانی، 1402ق، ج4، ص346)
زندیقی به محضر امام صادق(ع) درباره آیه استجابت بی قید و شرط دعا سؤال کرد و این که چرا دعای افراد مضطر و مظلوم مستجاب نمی شود؟
امام (ع) در پاسخ او فرمود: هیچ دعایی نیست که مستجاب نشود. دعای ظالم مردود است تا توبه کند و دعای محق، مستجاب است و به گونه ای که نداند بلایش دفع می شود و ثواب فراوانی برایش ذخیره می گردد. اگر آنچه بنده تقاضا کرده، به خیرش نیست، به او داده نمی شود. مؤمن عارف، برایش گران است که نمی داند آن چه درخواست کرده، صواب است یا خطا؟ گاهی بنده هلاک کسی را درخواست می کند که مدتش تمام نشده یا تقاضای باران می کند، حال آن که به مصلحت نیست؛ زیرا خدای متعال به تدبیر مخلوقات خویش آگاه تر است و نظائر آن، پس بفهم. (طبرسی، الاحتجاج، 1403، 343)
نتیجه
1- دعاهایی که نشان تکامل روحی انسان است و به منظور ارتباط و اتصال به مبدء صاحب جمال عالم هستی، زمزمه می شود، مستجاب است.
2- دعاهایی که به خاطر حاجات دنیوی زمزمه می شود، در صورتی که به مصلحت انسان باشد و با کل نظام هستی متعارض نباشد، مستجاب است.
3- دعای افراد ستمکار و شرور قابل استجابت نیست، مگر این که توبه کنند.
4- موانعی که موجب عدم استجابت دعا می شود، مانند اکل حرام، باید برطرف شود.
5- اطلاق آیه شریفه منافاتی با تأخیر یا عدم استجابت برخی از دعاها ندارد؛ چرا که انسان باید توجه کند که حقیقت دعا را باید متحقق سازد، تا اگر به مصلحت اوست، مستجاب شود.
پی نوشت ها
[*] - پژوهشگر حوزه معارف دینی
[1]- دارٌ بِالبَلاءِ مَحفوفَه
[2]- اِدفَعُوا أمواجَ البَلاءِ بِالدُّعاءِ
[3]- اُدعُونی أستَجِب لَکُم إنّ الّذین یَستَکبِرونَ عَن عِبادَتی سَیَدخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرین
[4]- الدّعاءُ سِلاحُ المُؤمِن وَ عِمادُ الدّینِ وَ نُورُ السّماواتِ وَ الأرض
[5]- لا یُقَنِّطکَ تأخیرُ إجابهِ الدّعاءِ
[6]- مَن أُعطِیَ الدُّعاءَ لَم یُحرَمِ الإجابَهِ
[7]- أعجَزُ النّاسِ مَن عَجَزَ عَنِ الدّعاءِ
کتابنامه
1- قرآن کریم
2- نهج البلاغه
3- امام سجاد(ع)، الصحیفة الکاملة السجادیه، المتشاریه الثقافیه الجمهوریه الاسلامیه الایرانیه بدمشق، بی تا
4- درایتی، مصطفی، معجم الفاظ غررالحکم و درر الکلم، قم، مرکز الأبحاث و الدرایات الإسلامیه، مکتب الأعلام الإسلامی، الطبعه الأولی، 1413ق
5- طبرسی، ابومنصور احمد بن علی بن ابی طالب، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، 1403ق
6- طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح رسولی محلاتی، مکتبه علمیه اسلامیه، بی تا
7- فیض کاشانی، تفسیر الصافی، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، 1402ق
8- قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، آستان قدس رضوی، چاپ ششم، 1378
9- همو، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، چاپ نجف اشرف، 1355ق
10- قیصری رومی، محمد داوود، شرح فصوص الحکم، به کوشش سید جلال آشتیانی، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، 1375